1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 - 23 - 24

در 13 دسامبر سال 2000، خبر رسيد كه مايكل جكسون در تاريخ 19 مارس سال 2001، به خاطر موفقيتهاي بزرگي كه به عنوان هنرمند منفرد داشته است؛ در تالار«راك اند رول هال آف فيم» معرفي ميشود.

مايكل: ”من بابت اين افتخار بزرگ، واقعأ هيجان زده و متواضع هستم. من نميتوانستم آرزوي بودن در ليستي بهتر از اين را داشته باشم. هركدام از نامهايي كه در اين ليست وجود دارند، استاداني هستند كه من از آنها ياد گرفته ام. من تشكر صادقانه ام را تقديم ميكنم به تمام تاريخ نگاران «راك اند رول» و كارشناساني كه مرا انتخاب كردند.“

موسيقيدانها 25 سال پس از انتشار اولين آلبومشان، واجد شرايط معرفي شدن به «راك اند رول هال آف فيم» ميشوند.

و افراد متوسط اين شرايط را پس از 25 سال از آغاز حرفه شان، دارا ميشوند.

مايكل به همراه «جكسون فايو» در سال 1979، در تالار «راك اند رول هال آف فيم» معرفي شده بود.

19 دسامبر سال 2000، مايكل جكسون با ظاهري زيبا و جذاب، در ”معجزه اي در خيابان 34“ كنسرتي كه در

«مَديسِن اِسكوئر گاردن» در شهر «نيو يورك» برگزار ميشد، به نحو غافلگيرانه اي حاضر شد و هزاران نفر از حاضرين را به وجد آورد.

[مايكل در نيويورك]

براي حسن ختام برنامه، تمام خوانندگان در طول صحنه به صف ايستادند و گروه نوازندگان، آهنگ «شِيك يور بادي/دَون تو دِ گرَوند» را نواختند.

مايكل جكسون در بين تشويق هاي بي امان و شديد مردم و فريادهاي شادي آنان، از گوشه صحنه وارد شد. مايكل متأسفانه اجرا نكرد. او رو به حضار گفت كه لارانژيت گرفته است. و براي همه تعطيلات خوشي را آرزو كرد.

«ويتني هيوستون» ميزبان اين برنامه، كه سخت غافلگير شده بود، بالا و پايين ميپريد و مايكل را در آغوش گرفت.

[مايكل ـ ويتني هيوستون]

مايكل قبل از اينكه صحنه را ترك كند، به سالني كه از شدت جمعيت در حال انفجار بود، قول داد: ”بهترينش در راه است“

خوانندگاني كه در اين كنسرت خيريه، برنامه اجرا كردند، عبارت بودند از: «ويتني هيوستون، مارك آنتوني، گروه دِستينيز چايلد، ريكي مارتين، كريستينا آگويلِرا، برايان مك نايت، ملاني سي، گروه 98 درجه، لارا  فابين، گلوريا گينور، دنيس ويليامز، جان اسكادا» و «توني بركستون» كه مجري برنامه بود.

در اواخر سال 2000 نام مايكل به عنوان كسي كه بيشترين حمايتها را از سازمانهاي خيريه به عمل آورده است، در كتاب ركوردهاي جهاني ثبت شد. او 39 مؤسسه خيريه را تحت حمايت مالي خود قرار داده است و در برنامه هاي خيرخواهانه ي آنان شركت كرده است.

در 3 ژانويه سال 2001، در خبرها اعلام شد كه مايكل جكسون در روز ولنتاين در مراسمي در تالار «كارنِگي» واقع در «نيو يورك» حضور مي يابد تا براي مؤسسه ي خيريه ي جديدش ”هيل دِ كيدز ـ كودكان را شفا بده“، كمك مالي جمع كند.

براي طرفداران مايكل جكسون، سال 2001 با يك رويداد بزرگ شروع ميشد. اما خبر جالبتر در روز 9 ژانويه اعلام گرديد: ” در روز 6 مارس، مايكل همراه با «رابي شويلي باتيچ» مردي كه مؤسساتي در هر دو طرف اقيانوس اطلس، براي يهوديان تأسيس كرده است، در اتحاديه ي «اكسفورد» سخراني خواهند كرد. در همين مراسم، آنها تاريخ بازگشايي مؤسسه ي خيريه «هيل دِ كيز» را اعلام ميكنند.“

خبر غافلگير كننده ي بعدي در اواخر ماه ژانويه 2001 اين بود: ”مايكل در دهمين جشن ساليانه ي ”روز مايكل جكسون“ كه از طرف «آدرين گرنت» يكي از هواداران مايكل، در روز 7 مارس سال 2001 و در «لندن» برگزار ميشود، شركت خواهد كرد.“

اين اولين حضور مايكل در جشني به ميزباني طرفداران، خواهد بود.

14 فوريه، روز ولنتايني كه همه انتظارش را ميكشيدند، فرا رسيد. مراسمي كه قرار بود در اين روز در تالار «كارنِگي» در «نيو يورك» برگزار شود، براي مايكل جكسون، «رابي شويلي باتيچ»، «مادر لاو»، «دكتر درو پينسكي»، «دكتر استنلي گرينسپن»، «جوديت ريگان[ناشر]»، «جاني كچران[وكيل]»، «مارك اِل.والبرگ[ميزبان مراسم]» و همينطور طرفداراني كه از سرتاسر دنيا براي شركت در اين مراسم به «نيو يورك» سفر كرده بودند، اهميت زيادي داشت.

[مايكل ـ مادر لاو]

موضوع بحثي كه براي معرفي ”هيل دِ كيدز“ مؤسسه خيريه جديد مايكل جكسون و «رابي شويلي باتيچ»، برگزار ميشد، اين بود: ”عشق، كار و بچه داري: آيا شما ميتوانيد هم در خانه موفق باشيد و هم در سر كار؟ “

[مايكل جكسون ـ رابي شويلي باتيچ]

«رابي شويلي باتيچ» مؤسسه خيريه «هيل دِ كيدز» را اينگونه معرفي كرد:

”«هيل دِ كيدز» براي آن در نظر گرفته شده است تا ما را در مقابل بدترين دوزخهايي كه ممكن است در آن گرفتار شويم، حفظ كند: زندگي اي كه در آن، با آنكه در بين مردم هستيد، احساس تنهايي ميكنيد. زندگي اي كه در آن فرزندانتان در مورد مفاهيم زندگي با شما سخن نميگويند، بلكه شما را به چشم قلك پول براي بازي هاي «پلي استيشن» شان، ميبينند. زندگي اي كه در آن تلويزيون به جاي روحتان دائمأ سخن ميگويد. زندگي كه در آن خريد رفتن براي شما، مقدم بر بازي با فرزندانتان است. زندگي اي كه در آن، جستجو در اينترنت برايتان مهمتر از جستجوي قلبهاي نزديكانتان باشد.

چه كسي باور ميكرد روزي، والدين از وابستگي كودكانشان به فيلمهاي خيالي تلويزيون چون «جنگ ستارگان» و «جادوگر سرزمين اُز»، خسته شوند.

آيا شما هرگز چيزي راجع به فرار از دنياي فرزندانتان، به دنياي ديگران شنيده ايد؟

ما در مورد محروم كردن كودكان از حقوق اوليه آنها صحبت ميكنيم: حق دوست داشته شدن بدون اينكه لازم باشد شايستگي دوست داشته شدن را اثبات كنند. حق تحسين شدن بدون اينكه كاري انجام داده باشند.

«رابي شويلي باتيچ» كه سال قبل مؤسسه «هيل دِ كيدز» را همراه با مايكل جكسون تأسيس كرد، مايكل را با اين جملات بر روي صحنه دعوت ميكند:

”مايكل جكسون واقعي براي «مون واك» به شهرت نرسيده است. او براي عشقش به بچه ها مشهور شده است.“

مايكل جكسون در معرفي «هيل دِ كيدز» ميگويد:

”امشب، ما اينجا هستيم. در معروفترين تالار كنسرت جهان، تا به يك نوع موسيقي كاملأ‌ متفاوت گوش فرا دهيم. يك ملودي قابل ستايش... اين موسيقي اي كه راجع به آن صحبت ميكنم، خوش آهنگ تر از هزاران صدايي است كه براي خواندن سرودي، به هم پيوسته اند. طنين اين آهنگ، پرقدرت تر از آواي تمام آلات موسيقي ضربي است كه با هم نواخته ميشوند...

اين آهنگ، آهنگ زيباي عشق است. اين آهنگ به دست فراموشي سپرده شده است.

به جاي گفتگو دور ميز شام، سر و صداي بازيهاي ويدئويي در فضاي خانه ميپيچد. به جاي صحبتهاي  بين والدين و فرزندانشان پيرامون معضل مواد مخدر و خشونت، صداي كر كننده ي سكوت شنيده ميشود.

چه كسي باور ميكرد كه در زمينهاي بازي، به جاي صداي بچه ها، صداي مسلسلهاي اتوماتيك به گوش برسد. چه كسي باور ميكرد كه فرياد ديوانه وار كودكان، هنگام فرار از گلوله هاي شليك شده، جايگزين صداي دختر بچه ها هنگام طناب بازي بشود. هنوز، به جاي اينكه فرزندانمان را بيشتر دوست بداريم، در مدارس از رديابهاي آلات فلزي استفاده ميكنيم.

من كه خودم پدر دو فرزند هستم، ميدانم متعادل كردن احتياجات خانواده و شغل، چه معنايي دارد .

 

[تالار كارنِگي]

 «مادرلاو» كه در طي سخنراني مايكل، آشكارا اشك ميريخت، در باره ي 28 سال زندگي مشتركش صحبت كرد. و «ريگان» هم  سختيهاي مادر بودن را شرح داد.

اين مراسم، با برگزاري يك جلسه ي كوتاه پرسش و پاسخ پايان يافت. در پي آن، جكسون سخنان پاياني را ايراد كرد. او گفت كه در مراسم بعدي «هيل دِ كيدز» كه در دانشگاه «آكسفورد» در انگلستان برگزار ميشود، بيشتر در مورد عشق و خانواده صحبت خواهد كرد. او به همه وعده ي يك سخراني تحير برانگيز را داد. او در اين مراسم خبر راه اندازي سايت اينترنتي مؤسسه خيريه «هيل دِ ورلد» را اعلام كرد.

مدتي بعد پاي مايكل بر اثر زمين خوردن در «نورلند[منزل شخصي اش»] شكست، اما او به طرفدارانش قول داد كه در مراسم دانشگاه «آكسفورد» حضور مي يابد.

مايكل: ”حضور يافتن در اين مراسم آنقدر برايم اهميت دارد كه اجازه نخواهم داد يك پاي شكسته، مرا از انجام تعهدي كه دارم، باز دارد.“

در روز يكشنبه، 4 مارس سال 2001، مايكل براي آغاز يك هفته ي پركار، وارد فرودگاه لندن شد.

[فرودگاه «هيترو»]

اوايل بعد از ظهر همان روز، در هتل «لنزبرو» مستقر شد. مدتي بعد براي خريد، همراه با «مكالي كالكين» بيرون رفت. آنها به فروشگاه موسيقي «اِچ.اِم.وي» رفتند و تعدادي «سي دي» خريداري كردند.

در روز 5 مارس 2001، مايكل نهار را همراه با «يوري  جلر» و «رابي شويلي باتيچ» در رستوراني در مركز شهر «لندن»، صرف كرد. بعد از ظهر همان روز، آن دو را براي شركت در مراسم مختصري كه به منظور اولين انتشار كتاب جديد نوشته ي «باتيچ» و «جلر»، در انجمن سلطنتي معماري انگليس، برگزار ميشد، همراهي كرد.

[اولين انتشار كتاب]

اين كتاب با نام «روحي و راهب يهود ـ مكاتبه اي فوق العاده»، مجموعه اي از نامه هايي بود كه «باتيچ» و «جلر» در طول ساليان گذشته براي يكديگر فرستاده بودند.

در ساعت 8:45 دقيقه ي شب روز 6 ماه مارس سال 2001، مايكل وارد دانشگاه «آكسفورد» شد.

ورود مايكل براي ساعت 6 عصر برنامه ريزي شده بود اما مايكل در آخرين لحظات، به خاطر دردي كه در پاي آسيب ديده اش، وجود داشت، مجبور شد نزد پزشك برود و باعث شد كه ورودش به «آكسفورد» با تأخير انجام شود.

همانطور كه انتظار ميرفت، مايكل به همراهي دوستانش «يوري جلر» و «رابي شويلي باتيچ»، در دانشگاه «آكسفورد» سخنراني كرد.

[دانشگاه آكسفورد]

سخنراني عميق و تأثير گذار مايكل تماشاچيان را تكان داد.

مايكل: ”سخراني در مكاني كه قبلأ ميزبان شخصيتهاي برجسته اي همچون: «مادر ترزا»، «آلبرت انيشتين»، «رونالد ريگان»، «رابرت كندي»، «مالكوم ايكس» و ... بوده است، براي من افتخار بزرگي است.

دوستان، من ادعا نميكنم كه داري تحصيلات عاليه اي همچون افرادي كه در اين سالن سخراني كرده اند، هستم. همانطور كه آنها نميتوانند ادعايي در مورد رقص «مون واك» داشته باشند. و شما ميدانيد، به خصوص «انيشتين»، در زمينه ي رقص اصلأ تبحر نداشت.

اما بايد بگويم كه بيشتر از بسياري از مردم، مكانها و فرهنگهاي متفاوتي را ديده ام. دانش بشر تنها در كاغذ و مركب خلاصه نميشود. بلكه آنچه كه در قلب انسانها، روح و درونشان وجود دارد نيز، جزئي از اين دانش به حساب مي آيد.

بنابراين، من امشب علاقه دارم پيشنهاد بدهم كه بر ديوار هر خانه، ليستي از حقوق كودكان بياويزيم.

مواردي كه در اين ليست وجود دارند، اينها هستند:

حق دوست داشته شدن، بدون اينكه مجبور باشند بدستش بياورند.

حق محافظت شدن، بدون اينكه مجبور باشند ثابت كنند لياقتش را دارند.

حق اينكه حس كنند با ارزش هستند، با اينكه شايد هيچ كار ارزشمندي انجام نداده باشند.

حق اينكه به صحبتهايشان گوش داده شود، حتي اگر صحبتشان سرگرم كننده نباشد.

حق اينكه در موقع خوابشان، برايشان داستان تعريف كنند، بدون اينكه مجبور باشند براي آن با اخبار نيمه شب رقابت كنند.

حق درس خواندن در مدرسه، بدون اينكه مجبور باشند نگران گلوله ها باشند.

حق اينكه ديگران  او  را دوست داشتني بيابند، حتي اگر فقط مادر، صورت او را دوست داشتني ميداند.

ادامه‌‍