1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 - 23 - 24 - 25 - 26 - 27 - 28 - 29 - 30


مايكل در باره ي او ميگويد: ”«جانت» و من بسيار به يكديگر نزديك هستيم. زيرا هر دوي ما برخي اوقات كارهاي احمقانه انجام ميدهيم. او يك خواننده ي با استعداد و يك بازيگر مهم است. مردم چيزي در او خواهند ديد كه فكر نميكردند وجود داشته باشد.“



خانواده ي جكسون در يك خانه ي كوچك دو اطاق خوابه زندگي ميكردند. يك اطاق مخصوص مادر و پدر بود و ديگري مخصوص برادران. سه دختر خانواده نيز در اطاق نشيمن ميخوابيدند.


 

 


جوزف كه عاشق موسيقي بود خيلي زود به استعداد پسرهايش پي برد و گروه موسيقي خانوادگي «جكسون فايو» را به راه انداخت كه بعدها به «جكسونز _ Jacksons» تغيير نام داد.

مايكل كوچك، هميشه به تماشاي تمرين برادرانش ميپرداخت. در سال 1962، وقتي مايكل 4 ساله بود، والدينش به استعداد خاص او پي بردند و پدرش تصميم گرفت تا مايكل را وارد گروه كند. بدين ترتيب مايكل به برادرانش پيوست و رهبر گروه «جكسون فايو» شد.

مايكل: ”هم مادر و هم پدر ميدانستند كه سرگرم كردن ما به موسيقي، راهي بود تا خانواده را در محله اي كه باندهاي خلافكار، بچه هاي همسن و سال برادران مرا به خدمت ميگرفتند، در كنار هم حفظ كنند.“


 



در سال 1963، هنگاميكه مايكل در كلاس اول درس ميخواند، براي اولين بار در يك جمع عمومي در برنامه اي كه از طرف مدرسه (مدرسه ابتدايي «گارنت» در گري) ترتيب داده شده بود حاضر شد. شلوار سياه و تيشرت سفيد پوشيده بود و آهنگ «Climb Every Mountain» از آلبوم «Sound Of Music _ آواي موسيقي» را خواند. واكنش تماشاچي ها بسيار شديد بود.

مايكل ميگويد: ”وقتي آهنگ را تمام كردم، واكنش جمعيت آنچنان مرا تحت تاثير قرار داد كه نمي دانستم بايد چه كار كنم. صداي تشويق مردم بسيار بلند بود و آنها لبخند ميزدند. بعضي از آنها ايستاده بودند. معلم هايم گريه ميكردند و من واقعا نميتوانستم آن را باور كنم. من تمامي آنها را خوشحال كرده بودم. اين يك احساس فوق العاده بود. كمي هم گيج شده بودم زيرا فكر نميكردم كه كار خاصي انجام داده باشم. من فقط همانطور كه هر شب در خانه ميخواندم، خوانده بودم. وقتي كه اجرا ميكنيد، متوجه نميشويد كه چگونه به نظر ميرسيد يا چه تاثير خاصي در تماشاچي ها به جا ميگذاريد. فقط دهانتان را باز ميكنيد و ميخوانيد.“

جوزف گروه را به كافه هايي ميبرد كه خود با گروه «فالكنز» در آنها برنامه اجرا كرده بود. او گروه را براي مسابقات حاضر ميكرد و خيلي به سر و وضع آنان ميرسيد.

پسران، هر روز پس از بازگشت از مدرسه، زير نگاههاي خشن و مراقب پدر سختگيرشان، به تمرين ميپرداختند. آنها دستور داشتند كه بلافاصله پس از اتمام كلاس درس به خانه بازگردند و بدين ترتيب در هيچ يك از فعاليتهاي فوق برنامه ي مدرسه حاضر نميشدند. زيرا بايد تمام توان خود را بر روي موسيقي متمركز ميكردند. آخر هفته ها را با رفتن به كلوپهاي مختلف و برنامه اجرا كردن در آنها ميگذرانيدند. اغلب اوقات، اوايل صبح دوشنبه، به خانه باز ميگشتند تا خود را براي كلاس درس همان روز آماده كنند. در نتيجه ي اين رياضت كشيدنها، اعضاي گروه به تدريج به صحنه گردانهاي حرفه اي بدل ميشدند.

مايكل در اين باره ميگويد: ”ما براي او اجرا ميكرديم و او از ما ايراد ميگرفت. اگر خراب كني، كتك ميخوري. بعضي وقتها با كمربند بعضي وقتها با شلاق. پدرم واقعا به ما سخت ميگرفت.“



مايكل شش ساله و گروه «جكسون فايو» جوايز زيادي را براي شوهاي مختلف يا برنامه هايي كه شبها به عنوان آماتور و براي محك زدن خودشان اجرا ميكردند، بدست آوردند.


[مسابقات]


آقاي «كيت»، صاحب «استيل تون» يك استوديوي ضبط محلي، اولين فرصت را براي گروه «جكسون فايو» فراهم كرد. آهنگ «Big Boy» در سال 1968 منتشر شد. اين آهنگ حتي از راديوي محلي «گري» پخش شد و گروه «جكسون فايو» در همسايگي خودشان بسيار معروف شدند.


[تك آهنگ «Big Boy»]


در جولاي سال 1968، «بابي تيلور»
پس از ديدن اجراي گروه در شيكاگو، تلفني با «سلتزر» رييس دفتر كمپاني «موتون_ Motown» تماس گرفت و به او گفت كه پسرها چقدر فوق العاده و با استعداد بودند. «سلتزر» به او دستور داد تا پسرها را با خود به ديترويت بياورد. «بابي تيلور» آنها را به كمپاني «موتون» آورد و در اختيار «سوزان دي پاس» قرار داد تا آنها را مورد آزمايش قرار دهد.

«بري گردي»، صاحب كمپاني «موتون»، اولين ملاقاتش با گروه «جكسون فايو» را در كتاب زندگي نامه اش با نام «To Be Loved: The Music, The Magic, The Memories Of Motown» اينچنين توصيف ميكند:

”وقتي امروز به آن نگاه ميكنم، هنوز ميتوانم قدرتي را كه همه ي ما در نحوه ي اجرا كردن آن پنج پسر اهل «گري» در آن صبح ماه جولاي حس كرديم، به خاطر بياورم. ما آنجا ايستاده بوديم تا اجراي آنها را محك بزنيم.

مايكل 9 ساله، مارلون 11 ساله، جرمين 14 ساله، تيتوي 15 ساله و جكي 17 ساله آمده بودند تا با «موتون» قرارداد ببندند. تمامي آنها مانند فاتحان ميرقصيدند، ميخواندند و آهنگ مينواختند. وقتي رهبر گروه (مايكل) آواز ميخواند، من حس كردم كه او قبلا اينجا بوده است. او طوري ميخواند كه انگار غزليات را ميفهميد و معني آنها را درك ميكرد. انگار با آهنگ زندگي كرده بود. واقعا تماشايي بود. من هيچگاه به زبان نياوردم كه با آنها قرارداد امضا ميكنم زيرا اين كاملا بديهي بود. وقتي يكي از پسر ها از من پرسيد: ”خوب، آقاي گردي، آيا اين بدين معني است كه شما با ما قرارداد ميبنديد؟“ مايكل لبخند زد، انگار ميخواست بگويد ”البته كه با ما قرارداد ميبندد.“ 

آنها آهنگ «Ain't Too Proud o Beg» از گروه «Temptation» را اجرا كردند و همگي مانند «David Ruffins» اما به شيوه ي مخصوص خودشان ميرقصيدند.
آهنگهاي «I Wish It Would Rain» و «Tobacco Road» را طوري اجرا كردند كه انگار آن آهنگها براي آنها نوشته شده بودند. در خاتمه، مايكل كوچك «I Got The Feeling»، يكي از آهنگهاي «جيمز برون» را اجرا كرد. مطمئنا خود «جيمز برون» هم به رقص پاي خيره كننده ي او افتخار ميكرد. 

اين پسر 9 ساله تا حدي از «جيمز برون» اطلاعات داشت كه حتي توجه مرا نيز جلب كرد. او آهنگش را با چنان احساس، الهام و درد و رنجي خواند كه گويي هر آنچه را كه ميخواند، خود تجربه كرده است. در بين آهنگها، تمام مدت به من خيره ميشد، انگار داشت فكرم را ميخواند.“

دو روز بعد، در زمستان سال 1968، برادران جكسون به چيزي كه براي آن زحمت بسياري كشيده بودند، دست يافتند. كمپاني موسيقي «موتون» با آنها قرارداد بست.

«بري گردي» به آنها قول داد: ” اولين آهنگ شما، شماره يك خواهد شد. دومين و سومين آهنگ شما نيز همينطور. سه تا آهنگ شماره يك، كه پشت سر هم رديف شده اند. شما وارد جدول پر فروشها ميشويد. دقيقا همانطور كه «دايانا راس» و «سوپريمز» اين كار را انجام دادند.“

وقتي كه «بري گردي» از ديترويت به كاليفرنيا مهاجرت كرد، تمام ستارگان بزرگ «موتون» نيز با او همراه شدند. خانواده ي جكسون نيز همينطور.

«سوزان دي پاس» كه براي «موتون» كار ميكرد، تاثير بسيار زيادي بر زندگي خانواده ي جكسون ميگذاشت. و اين «سوزان دي پاس» بود كه وقتي خانواده ي جكسون به لس آنجلس نقل مكان كردند، به بچه ها تعليمات مذهبي ميداد. او  مدير اجرايي گروه «جكسون فايو» نيز بود.


[سوزان ـ مايكل ـ بري]


«فردي پرين»، «بابي تيلور» و «ديك ريچاردز»، همراه با «هال ديويس» و «فونس ميزل»، اعضاي تيمي بودند كه اولين آهنگهاي گروه «جكسون فايو» را مي نوشتند و توليد مي كردند. به اين تيم «كرپريشن» ميگفتند.

وقتيكه آهنگ «I Want You Back» در نوامبر سال 1969 وارد بازار شد، در طي 6 هفته، 2 ميليون نسخه از آن به فروش رفت و شماره يك شد. آهنگ بعدي آنان با نام «ABC»، در مارس سال 1970 عرضه شد و در 3 هفته، 2 ميليون نسخه فروش كرد. هنگاميكه آهنگ سوم «The Love You Save» در جوئن سال 1970 شماره يك شد، وعده اي كه «بري گردي» به گروه داده بود، به حقيقت پيوست. 

«HollyWood Palace» اولين شوي بزرگ تلويزيوني «جكسون فايو» بود. شوي بزرگ تلويزيوني شنبه شب با ميزباني «دايانا راس». آنها آهنگ «I Want You Back» را بطور زنده اجرا كردند. هرچند كه اولين حضور تلويزيوني «جكسون فايو» در آگوست سال 1969 و در برنامه ي «Miss Black America Pageant» اتفاق افتاده بود. آنها در آن برنامه، «It's Yor Thing» را اجرا كردند.

«I'll Be There» آهنگي بود كه تمام موانع بر سر راه «جكسون فايو» را از ميان برداشت. 
مايكل ميگويد: ”اين آهنگ به همه اعلام كرد كه گروه «جكسون فايو» اينجاست تا بماند و ادامه دهد.“ 
اين آهنگ به مدت 5 هفته در صدر جدول ماندگار شد.

ادامه‌‍