1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 - 23 - 24

اما فيزيوتراپ در تبعيت از قوانين ايالت كاليفرنيا، اين ادعاها را به مركز خدمات خانواده و فرزندان گزارش داد.

بعد از طرح اتهامات، حمايتي كه در دفاع از بيگناهي مايكل به عمل آمد، حقيقتأ همه را تحت تأثير قرار داد. افراد بسياري در رسانه ها حمايت شديد خود را از او نشان دادند. افرادي كه براي سالها با او كار كرده بودند، توسط بيانيه هايي عمومي، شناخت خود را از مايكل اظهار كردند و گفتند كه مايكل، هيچوقت نمي تواند به بچه ها صدمه بزند. «جري كرامر» كه در ساخت پشت صحنه ي «تريلر» و فيلم «مون واكر»، با مايكل همكاري كرده بود، اظهار كرد كه باور نميكند كه مايكل اين كار را انجام داده باشد. او گفت كه رفتار مايكل با بچه ها هميشه طبيعي بوده است. «شلدن پلت» وكيل «ويتني هيوستون»، گفت كه ستاره ها هميشه مورد اخاذي قرار ميگيرند. او همچنين بيان كرد كه وقتي براي اولين بار اتهامات عليه آنها بطور عمومي اعلام ميشود، تيتر اول روزنامه ميشوند. وقتي اتهامات پس گرفته ميشود يا ثابت ميشود كه بي اساس بوده است، از طرف  رسانه ها خبر مهمي به حساب نمي آيد و در صفحات وسط روزنامه ها دفن ميشود.“

«آلفونسو ريبيرو» كه اولين بار مايكل را هنگامي كه 12 ساله بود، ديده است، حمايت خود را از مايكل عنوان كرد.

مادران بچه هايي كه اوقاتي را با مايكل گذرانده بودند به اضافه مادر «رايان وايت»، اظهار كردند كه به مايكل اعتماد دارند و فرزندانشان را با او تنها ميگذاشته اند.

«جي.رندي تارابورلي» و «ليزا كمپل» در خبرهاي تلويزيوني حضور يافتند و با استناد به شناختي كه در طول ساليان دراز، از مايكل پيدا كرده بودند، عنوان كردند كه مايكل قادر به انجام جرمي كه متهم به ارتكاب آن شده است، نمي باشد.

«تارابورلي» گفت كه مايكل بارها و بارها، مورد اتهاماتي قرار گرفته است كه هيچكدام از آنها حقيقت نداشته اند و هرگز ثابت نشده اند.

«گلوريا آلرد»، وكيلي كه در 31 آگوست براي نمايندگي شاكي استخدام شده بود، در روز 2 سپتامبر، در يك كنفرانس مطبوعاتي كه خود برگزار كرده بود، گفت: ”موكل من(جردي چاندلر) قصد دارد در دادگاه حاضر شود.“

تنها چند روز پس از اين اظهارات، ” او آماده است. او به اين كار تمايل دارد. او توانايي شهادت دادن در دادگاه را دارد“، «آلرد» از اين سمت بركنار شد و از افشاي علت آن خودداري كرد...

بلافاصله پس از بركنار شدن «آلرد»، «لري فلدمن» جانشين او شد. او با تنظيم دادخواستي حقوقي عليه جكسون او را متهم به فريب شاكي، اعمال خشونت جسمي و ايجاد ناراحتي روحي كرد. در اين دادخواست، تقاضاي جريمه نقدي مايكل مطرح شده بود. برخي از وكلايي كه درگير اين پرونده نبودند، اعتقاد داشتند كه ارائه ي اين دادخواست جنبه جنايي قضيه را از بين ميبرد و هيئت منصفه متقاعد ميشود كه خواهان فقط در صدد بدست آوردن پول است. علي رغم اينكه هيچ نشانه اي از اعمال خشونت جسمي عليه شاكي وجود نداشت و هيچ پسر ديگري هم داستان او را تأييد نكرده بود، رسيدگي جنايي به اين مسئله، چند ماه طول كشيد.

... در اين بين، «مارك و في كوييندوي» كه يكسال پيش مايكل را انساني بسيار خوب توصيف كرده بودند، يكدفعه نظر خود را در مورد مايكل تغيير دادند و ادعا كردند زمانيكه در «نورلند» كار ميكرده اند، رفتارهاي سؤال برانگيز زيادي از مايكل مشاهده كرده بودند.

نكته ي بسيار مهمي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه اين دو برادر مانند بسياري ديگر، ابتدا داستانشان را مطرح كردند و به جرايد فروختند. اما حاضر نشدند اطلاعاتشان را در اختيار پليس قرار دهند. زماني هم كه

پليس به سراغشان رفت، حاضر به همكاري نشدند. دو كاراگاه خصوصي ”فدريكو سيكارد و دبورا ليندن“ براي بازپرسي از آن دو به «مانيل» رفتند و به اين نتيجه هستند كه آنها اصلأ شاهدان خوبي نيستند.

«باني مازلين» دكتر روانشناس، ميگويد: ”شما قبل از اينكه بتوانيد قضاوت كنيد كه آيا كسي ميتواند چنين جرمي مرتكب شود يا نه، بايد او را خوب بشناسيد. شما كسي را مورد روانشناسي قرار ميدهيد كه هيچ شناختي از او نداريد. شما شايعات را ميگيريد و آن را حقيقت جلوه ميدهيد.“

«پل مك كارتني[عضو سابق گروه بيتلز]» در طي يك مصاحبه با روزنامه ي آرژانتيني ”كلارين“، گفت: ليندا(همسرش) و من، مادر و پدر هستيم و اين براي ما روشن است كه مايكل اينچنين آدمي نيست.“

«فرانك ديلو» در اولين بيانيه ي عمومي اش بعد از بركنار شدن از سمت مديريت برنامه ريزي مايكل در سال 1990، در مصاحبه اي با مجله ي «رولينگ استون» گفت: ”من فرزندانم را به مايكل مي سپرده ام تا از آنها مراقبت كند. او مدت هفت ماه در خانه ي من در «انسينو» زندگي كرد. امكان ندارد او اين كار را انجام داده باشد. اين در طبيعت او نيست.“

«بروس سوئدن»، مهندس ضبط و تهيه كننده كه به مدت 17 سال با مايكل كار كرده است در مصاحبه با همان مجله عنوان كرد: ”من از شايعاتي كه بدون وجود ذره اي مدرك در همه جا پخش شده اند، بيزار و جريحه دار شده ام. مايكل يكي از درستكار ترين انسانهايي هست كه من در زندگي ام ديده ام. اين اتهامات چرند هستند.“

«تدي رايلي» گفت: ”مايكل برميگردد. من به عنوان يك دوست به او ميگويم كه همه ي ما پشت او هستيم.“

«كويينسي جونز» افزود: ”همه چيز به نحو وحشتناكي بزرگ جلوه داده شده است. او قبل از اينكه فرصتي براي دفاع از خود داشته باشد، مورد تعقيب فانوني قرار گرفته است.“

نام افرادي كه علنأ از مايكل حمايت كرده بودند، به قرار زير است:

”«اليزابت تيلور، التون جان، جين فوندا، لاري فلدمن، ماريا كري، بروس ويلز، بروكي شيلدز، شارون استون، هاوارد كارپدا، كي.دي لنگ، ماكسيميليان اسكل، كويينسي جونز، استيو واندر، جي.رندي تارابورلي، فلو آنتوني، گرت بروكس، پل مك كارتني، توني تونيتن، ليزا ماري پريسلي، مكالي كالكين و مادرش، مادر رايان وايت، يوكو دينو، توين كمپل، كويين لاتيفا، كيمفيلد، سندباد، برايان گامبل، فرانك ديلو، اِن.اِي.اِي.سي.پي، تدي رايلي، داني والبرگ، جو مكينتاير، اسموكي رابينسون، لين گلدبيكين، بروس سوئدن، لارن شلر، فيل كولينز، ماريا فيشر، بيل بلامي، باربارا ادن، مايكل پيتر، شانيز، كارل بارنت، گروه تري تي، آلفونسو ريبيرو» 

اين پرونده، اواسط ماه اكتبر را هم پشت سر گذاشت. در حاليكه پليس وعده داده بود كه رسيدگي به اين مورد جنايي به زودي خاتمه خواهد يافت. آنها از پسرهاي بيشتري بازجويي كردند به اين اميد كه يكي از آنها داستان شاكي را تأييد كند. از 40 تا 60 پسر بچه اي كه مورد بازجويي قرار گرفته بودند، حتي يك نفرشان صحبتهاي «جردي(شاكي)» را تأييد نكردند. خبر داده شد كه پليس براي اينكه از پسرها اطلاعاتي بدست آورد، به آنها دورغ ميگفته است. وكيل مايكل ”برت فيلدز» از اين موضوع آگاهي يافت و در 28 اكتبر، نامه اي خطاب به «ويلي ويليامز» رئيس پليس «لس آنجلس» نوشت:

”من باخبر شده ام كه مأمورين شما، دورغهاي وقيحي به پسر بچه هايي كه ترسانده شده بودند، گفته اند. مانند ”ما از شما تصاوير برهنه داريم“، تا بدين وسيله آنها را وادار كنند اتهاماتي را بر آقاي جكسون وارد نمايند. البته هيچ عكس برهنه اي از اين پسر بچه ها وجود ندارد و آنها هيچ ادعايي براي مطرح كردن ندارند. اما به نظر ميرسد مأمورين شما آماده هستند تا از هر نقشه اي براي توليد مدرك عليه آقاي جكسون استفاده كنند.“

توافقات به عمل آمده بر سر دادخواست حقوقي شاكي از جانب هر دو طرف درگير، مانع از توقف پيگيري جنايي پرونده نميشد. «چاندلر» ميتوانست پس از گرفتن پول، باز هم در دادگاه عليه جكسون شهادت دهد. اما اين كار را نكرد. قوانين روز كاليفرنيا هم نميتوانست او را وادار كند.

«چاندلر» بلافاصله پس از اخذ پول از مايكل، شغل دندانپزشكي خود را رها كرد. حالا كه به منظور خود رسيده بود، لازم نميديد كه اين ماجرا را بيش از اين ادامه دهد.

«چاندلر» هيچگاه علاقه خود را نسبت به مجازات مايكل براي كاري كه او ادعا ميكرد انجام داده است، ابراز نداشت. او هيچگاه از زندگي پسرش دفاع نكرد و حتي درخواست نكرد كه عدالت اجرا شود. پول تنها چيزي بود كه نظرش را تأمين ميكرد.

بعد از اينكه اتهامات علني شد، «چاندلر» تمام اميدهايش براي سازش با مايكل را از دست داد. درست در همان زمان، ملاقاتي را با وكلاي مايكل ترتيب داد تا بلكه بتواند با آنها به توافق برسد. او اين اتهامات را شخصأ بطور علني مطرح نكرد. هيچ دادخواست جنايي از جانب او عليه مايكل تنظيم نشد. تنها خواسته ي او پول بود.

بسياري عقيده دارند كه مايكل براي منصرف كردن شاكي از شهادت دادن در دادگاه به او پوال پرداخت كرده است. در حاليكه «چاندلر» از ابتدا قصد نداشت مايكل را به دادگاه بكشاند. همانطور كه ذكر شد، هيچ چيز نميتوانست مانع شهادت دادن شاكي شود. «چاندلر» ميتوانست پس از گرفتن پول باز هم مايكل را به دادگاه بكشاند.

سؤالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه چرا مايكل بعد از اينكه به پليس اجازه داد از بدن برهنه ي او عكس بگيرند و با توجه به اينكه هيچ مدركي براي اثبات گناهكاري او وجود نداشت، باز تصميم گرفت در دادگاه حاضر نشود و با شاكي سازش كند؟

«چاندلر» به دنبال پول بود. پس براي آن دست به هر كاري ميزد. اگر مايكل پيشنهاد او را قبول نميكرد، مسلمأ براي حفظ آبرو هم كه شده، او را به دادگاه ميكشاند. درست است كه دادگاه مايكل را بي گناه تشخيص ميداد، اما به چه قيمتي؟

اين دادگاه ميتوانست تا 7 سال به طول بيانجامد. در اين سالها، اتهامات مايكل تيتر هميشگي روزنامه ها ميشد.

دادگاه ميتوانست بدترين و بيمارگونه ترين نوع توجه را براي مايكل به همراه داشته باشد. كوچكترين جزئيات زندگي خصوصي مايكل، شرح عكسهاي گرفته شده از بدن برهنه اش توسط پليس، بيماري پوستي او و جزئي ترين اتفاقات زندگي او، هر شب در اطاقهاي نشيمن خانه ها، مردم را سرگرم ميكرد.

آنها حتي علاقه ي خود را براي پخش زنده ي تلويزيوني جلسات دادگاه، اعلام كردند. اما بدترين نتيجه اي كه ميشود براي «چاندلر» متصور شد نرسيدن او به مقصودش(پول) بود. پس سخت نيست درك كنيم كه چرا مايكل تصميم گرفت به خواسته ي «چاندلر» تن دهد.

جداي از اين مسئله، 95% شكايت خصوصي در خارج ار دادگاه، فيصله ميابند.

[خلاصه اي بود از كتاب «ليزا دي.كمپل»/ ”مايكل جكسون: تاريكترين ساعات سلطان پاپ“/ انتشارات «براندن»/  سال 1994]



در 5 ژانويه سال 1994، مايكل جكسون در طي حضوري غافلگير كننده در 26 اُمين مراسم ساليانه ي جوايز «اِن.اِي.اِي.سي.پي» [انجمن ملي دستاوردهاي رنگين پوستان] كه در «پاسادنا ـ كاليفرنيا» برگزار شد، جايزه ي ”طراحي فوق العاده ي حركات رقص“ را به «دبي آلن» اعطا كرد.

پيش از اهداي جايزه، مايكل با سخنراني خود، حاضرين را به وجد آورد. آنها مايكل را در حاليكه ايستاده بودند، به شدت تشويق ميكردند.

مايكل: من هم شما را دوست دارم... [ميخندد]... براي حمايت دوستانه و سخاوتمندانه تان از شما متشكرم. بسيار دوستتان دارم.

[تشويقهاي بي امان از طرف حضار. يكصدا نام مايكل را صدا ميزنند.]
 

براي چندين دهه، «اِن.اِي.اِي.سي.پي»، پرچمدار مبارزات قانوني براي عدالتي هم عرض براي تمامي مردم سرزمينمان بوده است. آنها در اطاقهاي غذا خوري، سالنهاي ديوان عالي و اطاقهاي تشكيل جلسه ي ‌آمريكا، براي عدالت، برابري و تمام چيزهايي كه مربوط به شأن و مقام نوع بشر است، جنگيده اند. اعضاي «اِن.اِي.اِي.سي.پي» در پي دستيابي به اين ايده آلهاي والا، كه كشور ما بر اساس آنها پايه گذاري شده است، زنداني شده و حتي به قتل رسيده اند.
در اين برحه از زندگي ام، هيچكدام از اين اهداف برايم پر معنا تر از اين عقيده نيست كه تمامي افراد، (بايد) بيگناه و كاملأ بيگناه فرض شوند.

[تشويق جمعيت]

تا زماني كه گناهكار شناخته شده و از طرف اعضاي هيئت منصفه محكوم گردند.
[تشويقهاي ايستاده از طرف حضار]

من حقيقتأ تا به امروز، هرگز براي درك اهميت اين ايده آلها وقت صرف نكردم. تا زمانيكه خود قرباني اتهامات دروغين شدم.

[تشويقهاي حضار]

قرباني ميل ديگران به باور كردن و بهره برداري از بد ترين (موقعيتها)، قبل از اينكه فرصت شنيدن حقيقت را داشته باشند.

[تشويقهاي حضار. يكي از آنها فرياد ميكشد: مايكل دوستت دارم“]

من شما را بيشتر دوست دارم... من نه تنها بيگناه فرض شده ام، بلكه بيگناه هستم.

[تشويقهاي حضار]

و ميدانم كه حقيقت راه نجات من است.

[تشويقهاي حضار]

هنگاميكه ديگران نبودند، شما براي حمايت كردن از من حاضر بوديد. من با اعتقاد به خدا و دانستن اين موضوع كه در راه اين مبارزه تنها نيستم، در تلاشم براي به اثبات رسانيدن بيگناهيم استوارتر شده ام.

[تشويقهاي حضار. مايكل براي آنها بوسه ميفرستد.]

همه با هم، پايان پذيرفتن اين اتهامات را خوهيم ديد... [كمي مكث]... و به بودن در اينجا افتخار ميكنم.

 

[مايكل «دبي آلن» را بر روي صحنه فرا ميخواند. «آلن» از چند نفر، از جمله «مايكل پيترز»، ميخواهد تا او را همراهي كنند. جكسون، «مايكل پيترز» را در آغوش ميگيرد.«پيترز» حركات رقص كليپ موسيقي «تريلر» را همراه با مايكل طراحي كرده بود.]

[مايكل جايزه را به «دبي آلن» ميدهد.]

«دبي آلن»: خدا به همراهت مايكل. ما همگي طرف تو هستيم.

در 19 فوريه سال 1994، مراسم «بزرگداشت خانواده جكسون» در «لاس وگاس» برگزار شد. مايكل در اين مراسم، اجرا نكرد اما دو جايزه را به برنندگانشان، اعطا كرد. مايكل براي بعد از ظهر آن روز با «ليزا ماري پريسلي» قرار ملاقات داشت.

 

[  مايكل جكسون ـ ليزا ماري پريسلي]

 

مايكل قبلأ در 2 فوريه، همراه با «ليزا ماري پريسلي» در كنسرتي از گروه «تِمپتِيشينز» كه در «لاس وگاس» برگزار ميشد، ديده شده بود.

مايكل بيشتر وقتش را بر روي آلبوم جديدش، در «نيو يورك» ميگذراند. او يك آپارتمان دوبلكس سه اطاقه در «ترامپ توير» اجاره كرده بود. 

در 26 مي سال 1994، مايكل جكسون در طي مراسمي در جمهوري «دومينيكن» كه 12 دقيقه به طول انجاميد، با «ليزا ماري پريسلي»، دختر «الويس پريسلي»، ازدواج كرد.

قاضي اين مراسم «هوگو فرانسيسكو آلوارِز پرِز» و شاهدان ازدواج، «اوا دارلينگ» يكي از دوستان «ليزا ماري» و «توماس كيوف» همسر «دارلينگ» و برادر شوهر سابق «ليزا ماري»، بودند. در اين مراسم، هيچكدام از اعضاي خانواده ي مايكل، حضور نداشتند. خبر اين ازدواج تا 11 جولاي همان سال، فاش نشد. 

[مراسم ازدواج]

در 11 جولاي، رسانه ها خبر از ازدواج مايكل جكسون با «ليزا ماري پريسلي» دادند. شبكه خبري «سي.اِن.اِن» در گزارشي عنوان كرد كه 3 سخنگوي مايكل جكسون، اين خبر را قويأ تكذيب كرده اند. اما سخنگوي «ليزا ماري پريسلي» نمي توانست اين خبر را تكذيب كند، چون به او دسترسي نداشت.

در 1 آگوست سال 1994، بعد از ماهها شايعه، اين خبر تأييد شد. مايكل با «ليزا ماري» ازدواج كرده بود. عروس در بيانيه اي كه از طريق «اِم.جي.جي. پروداكشنز» پخش شد، اعلام كرد كه اكنون، نامش «ليزا ماري پريسلي ـ جكسون» است. در اين بيانيه آمده بود:

ليزا ماري: ”من بسيار زياد عاشق مايكل هستم و زندگيم را به همسر او بودن، اختصاص ميدهم. من او را درك و از او حمايت ميكنم. ما هر دو انتظار روزي را ميكشيم كه يك خانواده تشكيل بدهيم و زندگي شاد و موفقي را با هم داشته باشيم.“

اين بيانيه ي رسمي، در مورد جزئيات ازدواج و يا محل برگزاري آن، چيزي فاش نكرد.

با اين ازدواج، مطرحترين دو نام در صنعت اجراي موسيقي، به هم پيوستند: جكسون و پريسلي.

رسانه ها، ازدواج مايكل جكسون ”سلطان پاپ“ و «ليزا ماري پريسلي»، دختر ”سلطان «راك اَند رول»“ را، ازدواج قرن ناميدند.

جنجالي كه رسانه ها پيرامون اين ازدواج به راه انداختند، باور نكردني بود. آنها ادعا كردند كه مايكل از ازدواج با «پريسلي» براي ترميم وجهه اش كه بعد از اتهامات به گفته ي آنان، مخدوش شده بود، استفاده ميكند.

اما مايكل و «ليزا» هر دو اين ادعا ها را رد كردند و گفتند كه با عشق با يكديگر ازدواج كرده اند. 

در 8 سپتامبر سال 1994، مايكل يازدهمين مراسم ساليالنه ي اهداي جوايز ويدئو موسيقي «اِم.تي.وي» را همراه با همسرش، افتتاح كرد. حضور 120 ثانيه اي آنها بر روي صحنه، براي حاضرين در سالن جذابترين قسمت اين مراسم بود. مايكل براي اولين بار در حضور جمعيت، «ليزا ماري» را در آغوش فشرد و او را عاشقانه و ملايم بوسيد.

[مراسم «اِم.تي.وي»]

ادامه‌‍