سؤال شعر

17 آگوست 2012 11:35 - 06 آوریل 2014 14:26 #27649 توسط FeanoR
.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: NicoleL2, atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

19 آگوست 2012 09:39 - 06 آوریل 2014 14:27 #27817 توسط FeanoR
.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: NicoleL2, atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

19 آگوست 2012 12:20 #27822 توسط atefe

بدنبال قلمی هستم و دفتری سفید
که بتوانم با دردهای دلم
سفیدی پوچش را به سیاهی غم بنشانم
تا بگویم که غم تنهایی چون بختک
خرچنگ وار بر قلبم سنگینی میکند

همزبان بسیار است اما، همدل نیست
همنشین بسیار است، اما همراه نیست
وقتی از یک همنشینی به خانه بازمیگردم
دلم را همچنان تنها میبینم
روزگاری است که حتی برای یک هم نشینی دوستانه(!!)
باید با سپری راهی شد

پای دل من از ناهمواری راه زندگی
میل به بیراهه دارد
و می اندیشد
که شاید از بی راهه آسانتر بتوان رسید به آنجا که
حتی به سیاهی ها لبخند زد!!

از: همون آدم باحاله همیشگی!



قشنگ بود .این ادم باحال خیلی شعراش قشنگه !

همیشه عاشق شو وعشق بورز...بزرگ و دوست داشتنی خواهی شد.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

20 آگوست 2012 22:33 - 06 آوریل 2014 14:27 #27927 توسط FeanoR
.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Ehsan, farzam, NicoleL2, kingmichael, شاپرک

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

20 آگوست 2012 23:18 #27934 توسط Ehsan
جنگلي كه سوخت،شهري كه ويران شد.............اشكهايي كه پشت خنده ريزان شد
قلبي كه شكست،اميدش كور شد.............چه زود ارزويش زنده به گور شد
و اينگونه حلاوت عشق،تلخ شد...........و اينگونه عاشق بيچاره مسخ شد
خورشيدي كه به يكباره فانوس شد.........رويايي كه به يكباره كابوس شد
ده سال عشق نافرجام من.......... ناله هاي بي رمق ناقوس شد
_______________
شاعر:دوست همون ادم باحال هميشگي

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, FeanoR, NicoleL2, شاپرک

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 آگوست 2012 12:40 #28013 توسط NicoleL2
نه ديگر حرفي ازشبنم ،نه عشقي واضح و مبهم
نگاهت خوب فهمانده که تو ديگر نمي ماني

نه ديگر حرفِ آ ينده ، نه بر لبهايمان خنده
دو ديوانه ، دو بازنده ، در اين بازي ، چه مِيداني!

نه ديگر آ ن رسيدن ها ، نه شوق و ذوق ِ ديدنها
نه سوي هم دويدن ها ، عقب رفتيم پنهاني

نه ديگر نامه اي چيزي ، نه آن اشکي که مي ريزي
نه در تقويم ِ روميزي ، قرار روز ديداري

نه ديگر فال و نه حافظ ، نه ديگر غير ِ تو هرگز
نه آن شاخه ِ گل ِ قرمز، نه گل ماند و نه گلداني

نه ديگر قصه ً مجنون، نه حرف از عشق ِ بي قانون
نه ماندن ساعتي بيرون ، نه رفتن زير ِ باراني

نه ديگر طعم ِ لالايي ، نه ديگر بي تو تنهايي
نه ديگر کي تو مي آ يي ، همه گم شد به آساني

نه حرفي از دوستت دارم،نه از عشق ِ تو بيمارم
نه تا آ خر تويي يارم ، هوا سردست و طوفاني

نه ديگر نامه اي يادي ، نه حرف از صيد و صيادي
چه کاري دست من دادي ، دل ِ گمراهِ زنداني

نه ديگر شور ِ لبخندي ، نه حرف از بعد و پيوندي
نه مي خندم ، نه مي خندي در اين شبهاي طولاني

نه ديگر صحبت از نازي ، نه حرف از بال پروازي
نه تصميمي به آ غازي ، در اين شبهاي پاياني

نه حرف از خواب و رويايي ، نه حرف از فتح دنيايي
نه قايق توي دريايي ، سکوتست و پريشاني

نه ديگر عذر و کوتاهي ، نه ديگر معذرت خواهي
نه ماندن بين صد راهي ، نه خط ِ روي پيشاني

نه ديگر گفتگو کردن ، نه چيزي آرزو کردن
نه حرفي رو به رو کردن ، فرا موشت شدم آ ني...

(ناشناس)

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR, atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

29 آگوست 2012 20:10 - 06 آوریل 2014 14:27 #28392 توسط FeanoR
.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

06 سپتامبر 2012 09:03 - 07 سپتامبر 2012 09:22 #28839 توسط NicoleL2
خالی تـر از سکوتـم ، از نـاسروده سرشار
حالا چـه مانـده از من؟ یک مشت شعـر بیمـار

انبـوهــی از ترانـه ، بــا یـاد صبـح روشـن
اما... امیـد باطل... شب دائـمی ست انـگار

بــــا تــار و پـــود ایــن شب بـایـد غـزل ببـافـــــــم
وقتی که شکل خورشید،نقشی ست روی دیوار

دیگـر مجال گریـه از درد عاشقی نیـست
بـــار تــرانـه ها را از دوش عشـق بـــردار

وقتـی به جـرم پرواز بایـد قفس نشیـن شد
پــرواز را پـرنده! دیـگـر به ذهـن مـسپـار

شایـد از ابتدا هـم تقـدیـر من سفر بود
کــوچی بدون مقـصد از سـرزمیـن پـنـدار

از پـوچ پـوچ رویــا ، تا پیـچ پیـچ کابــوس
از شوق زنــده بودن تا خنده ای سر دار...
(ناشناس)


فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...

This message has an attachment image.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

12 سپتامبر 2012 16:05 #29085 توسط NicoleL2
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس کن این دیوانگی ها...

(فروغ فرخزاد )



فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...

This message has an attachment image.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

13 سپتامبر 2012 10:50 - 06 آوریل 2014 14:27 #29132 توسط FeanoR
.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire

Please publish modules in offcanvas position.