"گاهی میگفت «بارنی، یک لطفی در حقام بکن، ببین آیا به خواب میروم، من میروم روی تخت میخوابم و ملافه را رویم میکشم، و تو یک کتاب برایم بخوان.» من کتابی که به نظرم جالب میآمد را انتخاب میکردم و شروع میکردم به خواندن یا برایش داستان تعریف میکردم. اما این فایدهای نداشت چرا که او اغلب اوقات با شنیدن داستان هیجان زده میشد و میپرسید «این براستی اتفاق افتاد؟» من برایش قصه میخواندم و وقتی به نظر میرسید که خوابیده است، من کار را خراب میکردم، میدانید، سخت بود زیرا هنگام خروج از اتاق، در صدا میداد. وقتی فکر میکردم خواب است، اتاق را ترک میکردم و گهگاه وقتی به در میرسیدم، او میگفت «شب بخیر بارنی»، او اصلا نخوابیده بود."
امروز فیلم بازجویی از یکی از پزشکان مایکل جکسون با نام دکتر ویلیام بارنی ون والین در حال بیان این جملهها در دادگاه به نمایش درآمد.پیش از آنکه مایکل از بارنی بخواهد تا بیخوابیاش را با "پروپوفول" درمان کند، تلاش کرده بود تا با داستانهای این پزشک به خواب برود.
اسطورهی پاپ پس از دههها تلاش برای خواب شبانه، چهار سال پیش در اتاقاش بر اثر تزریق بیش از حد پروپوفول از دنیا رفت.
دکتر بارنی والین درخواست پروپوفول مایکل را رد کرد و او را به منزلاش مهمان نمود. اما تنها شش سال بعد، به گفتهی والین "یک پزشک دیگر او را مانند حیوانی که با دارو از پای درمیآورند، با پروپوفول خواباند."
دکتر والین در سالهای ابتدای دهه ۲۰۰۰ پزشک مایکل بود. مایکل در آن سالها هنوز در نورلند زندگی میکرد. او در سال ۲۰۰۱ به مطب والین که در نزدیکی نورلند بود، رفت و درخواست کرد تا یک پزشک به منزل او بیابد. بدین ترتیب والین پزشک او شد تا در نورلند به مداوای او بپردازد. همان شب مایکل وی را به نورلند دعوت کرد. والین همراه پسرش، میسون، به آنجا رفت. دوستی مایکل و بارنی آغاز شد.
والین: "ما بهترین دوستان یکدیگر بودیم. من هیچ دوستی بهتر از او نداشتم و فکر نمیکنم که او هم دوستی بهتر از من داشت."
مایکل هر هفته به منزل والین میرفت. پشت در میماند تا در بالاخره باز شود. او در نمیزد زیرا فکر میکرد غیرمودبانه است.
والین طی بازجویی به خاطر آورد که یکبار برای رفتن به سر کار حاضر شد و در منزل را باز کرد تا بیرون برود که مایکل را در برابر در ورودی مشاهده کرد. امجی به او گفت که آنها همان لحظه رسیده بودند اما وقتی از رانندهی مایکل پرسید، وی به بارنی اطلاع داد که ۳۵ دقیقه به انتظار ایستاده بودند. والین، مایکل را به درون خانهاش دعوت کرد.
والین و همسرش شاغل بودند. بچهها پس از مدرسه به خانه بازمیگشتند و با مایکل میماندند.
والین: "از سر کار به خانه میآمدم و میدیدم که مایکل و بچهها سرگرم تماشای کارتون هستند یا پیتزا میخورند. در ابتدا تازگی داشت اما پس از چند سال عادی شد."
مایکل با بچهها بازی میکرد. او بازی مونوپولی را دوست داشت. وقتی والین به خانه بازمیگشت، خانه بهم ریخته بود.
طی بازجویی از والین پرسش شد که آیا مایکل پدر خوبی بود؟ پاسخ منفی بود.
والین: "نه، او پدر خوبی نبود. او یک پدر فوقالعاده بود. من پدر خوبی هستم اما او از من بهتر بود. او همانطور که بچهها به او احترام میگذاشتند، به آنها احترام میگذاشت و با ملایمت رفتارشان را تصحیح میکرد، صبور بود."
وقتی بلنکت در سال ۲۰۰۲ به دنیا آمده بود، دکتر والین و همسرش مهمانان مایکل در نورلند بودند. والین گفت که پاریس یک دختر بسیار خجالتی بود و پشت میز شام بر روی پای پدرش مینشست و مایکل به او اجازه میداد که همانجا غذایش را بخورد. او بسیار به پدرش وابسته بود. همسر والین کالسکهی بچه را دید و دانست که بچهی کوچکی به جمع ساکنان خانه اضافه شده است. آنها به اتاق بچه رفتند و در آنجا مایکل، بلنکت کوچک را به ایشان معرفی نمود و گفت که اکنون ناماش بلنکت است اما میخواهد که تمامی فرزنداناش نام او (امجی) را داشته باشند.
والین میگوید او مایکل را نه به عنوان یک ستاره، بلکه به عنوان یک مرد و یک پدر میشناسد و دلتنگ اوست.
والین گرچه احضار شده بود تا به عنوان شاهد اایجی شهادت بدهد، اما شهادت او به نفع وکلای کاترین جکسون بود، زیرا نشان داد که استفادهی مایکل از داروهای مسکن دلیل پزشکی داشت.
مایکل کمردرد داشت و والین تا یک سال به درمان درد او ادامه داد. او از نام مستعار فیل سندرس برای نوشتن نسخه برای مایکل استفاده میکرد. والین گفت که درد کمر مایکل حاصل حادثهای بود که در کنسرتی در سال ۱۹۹۹ برای مایکل پیش آمد. سکوی معلقی که مایکل بر رویش قرار داشت، با شتاب پایین آمد و کمر مایکل آسیب دید. دو سال پس از آن حادثه در سال ۲۰۰۱ مایکل همچنان از این جراحت زجر میکشید. والین میگوید که درد و آسیب او واقعی بود. او درد را بهانهای برای دریافت دارو قرار نمیداد. تصاویر امآرآی وجود ضایعهای در کمر مایکل که موجب درد شده بود را تایید میکرد. در این عکسها یک برآمدگی در ناحیهی دیسک در انتهای ستون فقرات مشهود بود. محل آسیب دیدگی و محل درد یکی بود. والین گفت بیمارانی به نزد او میآمدند و درد را بهانه میکردند تا دارو بگیرند در حالیکه نیاز پزشکی نداشتند، به همین دلیل والین دقت میکرد تا توسط بیماران بازیچه نشود. اما مایکل از این دست بیماران نبود.
(جلسه ۱۰ دادگاه: کریستوفر راجرز، پزشکی که بدن مایکل را کالبد شکافی کرده بود، شهادت داد که آسیب مهرهی پایینی ستون فقرات مایکل طی زمان بیشتر شده و توقف ناپذیر بود.)
والین به نورلند میرفت و به مایکل داروی مسکن دمرول تزریق میکرد، مقدار داروی تزریقی فزاینده بود اما این پزشک آن را سوء مصرف نمیداند، گرچه یک بار والین متوجهی یک لکهی خون بر روی پیراهن مایکل و یک چسب زخم بر روی محل تزریق شده بود و از مایکل پرسید که آیا پزشک دیگری نیز به او داروی ضد درد میدهد. مایکل انکار کرد اما والین میدانست که دروغ میگوید. والین به مایکل گفت که دمرولِ بیشتر، میتواند او را بکشد.
والین: "گفتم «مایکل، پزشک دیگری هست که به تو دارو میدهد. تو میدانی این کار چه خطری برای خودت و من دارد؟ چه کسی به اینجا آمد و به تو دارو داد؟» او گفت که هیچ تزریقی از پزشک دیگری دریافت نکرده بود اما دروغ میگفت. به او گفتم مایکل اگر دو بار دارو میگیری، باید بدانی که این میتواند تو را بکشد. اگر پیش از من از دکتر دیگری دارو گرفتهای و من هم تزریق دوبارهای انجام بدهم، ممکن است باعث مرگ تو شوم."
والین گفت از آنجا که مایکل از دو پزشک دارو میگرفت، مقدار بالای دارو خلق او را تغییر میداد و مایکل شادمان میشد، میخواند و میرقصید: "کمی ترسناک بودم. من همانجا مینشستم تا تاثیر دارو از بین برود."
دکتر شانون پزشک دیگری بود که در مطب دکتر والین طبابت میکرد. او چیزهایی را در مورد درمان دندانهای مایکل و دردهای او در پروندهی این ستاره یادداشت کرده بود. شانون در مطب به مایکل دمرول تزریق کرده بود وی اما در پرونده نوشته بود که مایکل داروهایش را با خود به مطب آورده بود.
طبق یادداشتها، والین در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۰۱ نگرانی در مورد مصرف دمرول را با مایکل در میان گذاشته بود. مایکل گفته بود که از خطرات آگاه است. مایکل هرگز در مورد وابستگیاش به داروهای مسکن طی تور سال ۱۹۹۳ و درمان ترک اعتیاد، چیزی به والین نگفت. والین فکر نمیکرد دمرولی که او تزریق میکرد، موجب اعتیاد مایکل شود زیرا او هر چند روز یا حتی چند هفته یکبار تزریق دریافت میکرد. معتادان به دمرول هر چند ساعت یکبار تزریق میکنند.
والین طی دورهای چهار ماهه از اکتبر ۲۰۰۱ تا ژانویه ۲۰۰۲ به مایکل دمرول تزریق کرد. شش بار طی شش روز در سال ۲۰۰۱ و دوبار طی یک روز در سال ۲۰۰۲. این پزشک گفت که ممکن است تعداد تزریقات بیش از این بوده و وی در پروندهها ثبت نکرده باشد.
در فوریه ۲۰۰۲ مایکل تصمیم به کنار گذاشتن دمرول گرفت. او چیز بیشتری به والین نگفت، فقط دیگر دمرول درخواست نکرد.
یادداشت، ۲۸ فوریه ۲۰۰۲: "امجی گفت که باید مدتی از دمرول دست بکشد زیرا استفادهاش داشت بیشتر میشد. به داروی بیشتری نیاز داشت و من نمیتوانستم به او بدهم."
یادداشت، ۲۵ اکتبر ۲۰۰۲: "مایکل زنگ زد و گفت که بر روی شکمش عفونتی ایجاد شده است. یک هفته قبل وسیلهای در زیر پوست او جاسازی شده بود تا مصرف دمرول را کاهش دهد."
(جلسه ۴۳ دادگاه: دکتر فرشچیان در اوایل دهه ۲۰۰۰ برای درمان وابستگی مایکل به دمرول یک عمل جراحی بر روی وی انجام داده بود. این عمل شامل کاشتن یک قطعهی دارویی نالوکسان درون شکم مایکل بود که مانع از تاثیر دمرول میشد.)
والین گفت که دکتری در فلوریدا یک قطعه دارویی نالوکسان را که باعث کاهش تاثیر مخدر میشد جاسازی کرده بود. محل کاشت عفونت کرده بود. دکتر والین آن را تمیز کرد. او گفت نالوکسان دارویی است که وقتی فرد را بیهوش به اورژانس میآورند و پزشکان نمیدانند که چه مصرف کرده است، به وی تزریق میکنند و او به سرعت هشیار میشود. والین میدانست که پزشک دیگری به مایکل دمرول تزریق میکرد زیرا وی مدتی بود که تزریق دمرول را انجام نداده بود. او به همین دلیل دیگر پس از آن تاریخ به مایکل دمرول تزریق نکرد زیرا دانست که پزشک دیگری این کار را انجام میدهد.
والین پس از یکسال تزریق دمرول به مایکل را متوقف کرد. اما دوستیشان برقرار بود. آنها در کنار هم برای تفریح بیرون میرفتند.
والین گفت که باور دارد مایکل بیخواب بود و بیخوابی بزرگترین مشکل و شکایتاش بود. مایکل یکبار در سال ۲۰۰۳ به دکتر گفت که چهار روز است که نخوابیده. دکتر به او شش قرص زاناکس (آلپرازولام - تسکین دهندهی اضطراب و اختلال خواب) داده بود، مایکل تمامی این شش قرص را یکجا مصرف کرد و بدناش هیچ واکنشی نشان نداد. مایکل سپس در مورد پروپوفول با پزشک والین صحبت کرد و به او گفت که از این دارو برای خوابیدن طی وقفههای بین کنسرتهایش در تورها استفاده میکرد. یک پزشک مسئول این کار بود، او هشت ساعت صبر میکرد و بعد مایکل را به هوش میآورد. مایکل به والین گفته بود که پرانرژی و بانشاط از خواب (بیهوشی) برمیخاست.
(جلسه ۳۴ دادگاه: دکتر چارلز سیسلر شهادت داد که مایکل پس از برخاستن از بیهوشی که توسط پروپوفول ایجاد شده بود، احساس میکرد نیروی دوباره یافته است اما در حقیقت چرخهی طبیعی خواب او بر هم خورده و مغز او از خواب طبیعی محروم مانده بود و بدن او توانایی بازسازی سلولهای مغزی و ارگانهایش را نداشت.)
والین: "طی تور پزشکان به او پروپوفول میدادند و او را زیر نظر میگرفتند، نه مثل آن شخصی (موری) که به او دارو داد و اتاق را ترک کرد، مانند حیوانی که به او دارو میدهند تا بمیرد."
والین: "مایکل گفت «مرا خواب میکنی؟ من چهار روز است که نخوابیدهام.» من گفتم با چه خوابت کنم؟ و او گفت «خوب، من اینها را دارم»..."
مایکل یک جعبه پروپوفول در اتاقاش داشت و آن را به والین نشان داد. دارو از فلوریدا فرستاده شده بود. والین نام پزشکی که این دارو را به امجی داده بود، نمیدانست.
والین: "...من گفتم «مایک، من تزریق بیهوشی انجام نمیدهم. تو برای این کار به متخصص بیهوشی نیاز داری.» او گفت «طوری نمیشود مرد، ایمن است. من این دارو را تمامی آن سالها بین کنسرتها استفاده کردم و خوابیدم.» به او گفتم «فکر نمیکنم خواب خوبی بوده است»، او گفت «نه، کارش واقعا خوب است.»..."
مایکل به والین توضیح داده بود: "...اگر سه روز استراحت بین کنسرتها داشتم، این سه روز نمیتوانستم بخوابم و بنابراین نمیتوانستم آن نمایشی که میخواستم را ارائه بدهم. من میخواهم نمایشهایم بهترین کیفیت ممکن را داشته باشند."
مایکل تنها همین یکبار از والین پروپوفول درخواست کرده بود. والین در ابتدا چیزی در مورد این دارو نمیدانست و از یک متخصص بیهوشی پرسش کرد. به او گفته شد که داروی خطرناکی است و در بیمارستان مصرف میشود. والین به مایکل گفت که این داروی خطرناکی است. مایکل دیگر هرگز از والین نخواست که به او پروپوفول تزریق کند.
دادگاه همواره شنیده است که مایکل تمایل به شنیدن پاسخ منفی در برابر خواستههایش را نداشت. وکلای اایجی ادعا میکنند که مایکل از حربهی رفاقت با پزشکان برای رسیدن به دارو استفاده میکرده است. اما والین چیز دیگری میگوید. پاسخ منفی والین به درخواست مایکل موجب خشم این ستاره نشده و مایکل خرسند و راضی بود.
در سال ۲۰۰۳ والین در مورد لزوم بالا بردن آستانهی تحمل درد و نگرانی بابت مصرف دارو با مایکل صحبت کرده بود. او میگوید مایکل را مانند سایر بیماراناش مداوا میکرد.
والین همچنین کتابی با عنوان «گفتوگوی خصوصی با مایکل جکسون در نورلند» (Private Conversations in Neverland with Michael Jackson) نوشته است.
فیلم بازجویی دکتر نیل رتنر
وکیل کمپانی در قدم بعدی، فیلم بازجویی نیل رتنر، یک پزشک متخصص بیهوشی ساکن نیویورک را به نمایش گذاشت. او از ابتدای دهه ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۰۰ مایکل را مداوا کرده بود. مایکل به او گفته بود که با دکتر استفن هائفلین، پزشک جراح پلاستیک ساکن بورلی هیلز تماس بگیرد و از تجربیات وی در مورد مداوای مایکل استفاده کند. رتنر مایکل را به خاطر جراحیهایی که انجام داده بود (احتمالا منظور جراحی پوست سوخته و زخم شدهی سر است) مداوا میکرد.
پاسخ رتنر به تقریبا تمامی پرسشهای بازجو چنین بود: "به خاطر نمیآورم."
او در تورها با مایکل نبود، اما در سفرهایی به آلمان، آفریقای جنوبی و کره مایکل را همراهی کرده بود. هدف آنها از سفر به آفریقای جنوبی، تحویل دادن یک برگ چک (درآمد کنسرت) به بنیاد خیریهی نلسون ماندلا بود.
(مایکل در سال ۱۹۹۹ کنسرتهای خیریهای را در آلمان و کره برگزار کرد. آسیب کمر او مربوط به یکی از این دو کنسرت است که در مونیخ، آلمان برگزار شده بود.)
رتنر گفت که طی فصل پاییز در کشور آلمان در مورد سلامتی مایکل نگران شده بود. او در این مورد که آیا مایکل مشکل دارویی داشت یا وی به او دارو داده بود چیزی به خاطر نداشت.
فیلم بازجویی دکتر آلن متزگر
آلن متزگر از سال ۱۹۸۴ تا آپریل ۲۰۰۹ پزشک اصلی مایکل بود. دکتر کلین با تشخیص بیماری لوپوس در مایکل، وی را به متزگر ارجاع داده بود. مزتگر پزشک متخصص داخلی و روماتولوژیست است.
متزگر گفت که گرچه پزشک اصلی مایکل بود، اما او در سایر کشورها پزشکانی اختیار میکرد و اطلاعاتی در مورد سایر پزشکاناش در اختیار ایشان قرار نمیداد.
متزگر رابطهی دوستی نیز با مایکل داشت اما میگوید کلین به وی نزدیکتر بود. متزگر کلین را "مرغ مادر" امجی خواند. (کنایه از فردی که با رفتاری مداخله جویانه و کنترل کننده به تامین نیازهای دیگران میپردازد.)
متزگر اساسا مایکل را برای درد کمر و بیخوابی مداوا میکرد. او در تور شاهد مشکل خواب مایکل بود. او در سال ۹۷ با مایکل به استرالیا رفت و در مراسم ازدواج او و دبی شرکت نمود. او همچنین شش تا هشت بار به نورلند رفته بود.
متزگر آخرین بار مایکل را در روز ۱۸ آپریل ۲۰۰۹ ملاقات و برای او داروی خواب آور تجویز نمود. آنها در مورد مصرف کافئین و عدم تماشای تلویزیون پیش از خواب صحبت کردند.
هدف اایجی این است که نشان دهد مصرف داروها موجب کوتاه شدن عمر انتظاری مایکل میشد و حتی اگر در سال ۲۰۰۹ از دنیا نمیرفت، زیاد زنده نمیماند. این موضوع از این جهت برای کمپانی حائز اهمیت است که در صورت اثبات این مسئله، حتی اگر توسط هیئت منصفه گناهکار شناخته شود، مجبور به پرداخت خسارت کمتری خواهد شد.
(جلسه ۴۳ دادگاه: دکتر سیدنی اسکنول شهادت داد که این داروها عمر مایکل را کوتاه نمیکردند.)
منبع: eMJey.com / CNN & AP & NY Daily & LA Times