حقایقی ناگفته از پرونده ی ۱۹۹۳
اواخر ماه اکتبر ۲۰۰۹ تانیا گولد، ستون نویس روزنامه ی گاردین مقاله ای را به تحریر درآورد که نتیجه اش ارسال صدها نامه ی انزجار و تنفر از سوی طرفداران مایکل به آن روزنامه بود. در پی آن چارلز تامسون، روزنامه نگار و وبلاگ نویس سرشناس، در مقاله ی جداگانه ای بر حقایق ناگفته ی پرونده ی سال ۱۹۹۳ نور تازه ای تاباند که در ادامه می خوانید:چارلز تامسون نوشته است:
پس از آنکه صدها نفر پیام های انزجار و نارضایتی خود را از مقاله ی غیر مسئولانه و نادرست روزنامه ی گاردین در وب سایت این روزنامه انعکاس دادند، گاردین مجبور شد بخش نظرات صفحه ی مربوطه را از کار بیاندازد.
یاوه گویی های تانیا گولد در مورد مایکل جکسون و اینکه او قادر به نوشتن آهنگ های خوب نبوده، رقصنده ی قابلی نبوده و ابداعات وی در عرصه ی کلیپ سازی فاقد معنا است، موجی از تحقیر و تمسخر را نسبت به شخص نویسنده برانگیخت. اما شوکه کننده ترین بخش نوشته هایش، ادعای وی در مورد گناهکار بودن مایکل جکسون و منحرف جنسی خواندن وی بود. گولد در تایید ادعای خود از وقایع نادرستی بهره گرفته است.
او به غلط ادعا کرده است که تصویری که شاکی ۱۳ ساله ی مایکل از عضو تناسلی او کشیده و به پلیس تحویل داده بود، با واقعیت همخوانی داشت. الان نزدیک به یک دهه و نیم است که این افسانه توسط یاوه نویسان در گردش است.
این یک حقیقت ثبت شده است که جردن چاندلر در آن سال نتوانست اطلاعات درستی از عضو مایکل به پلیس ارائه دهد و عکس های گرفته شده از مایکل با گفته های شاکی تطابق نداشت.
در سال ۲۰۰۷ نیز پس از آنکه یکی دیگر از مقاله نویسان گاردین با نام جک پرتای در مستندی جعلی از مایکل با عنوان "واقعا چه اتفاقی افتاد" (What Really Happened)، بار دیگر این افسانه را پیش کشید، موج انتقادات به سمت وی روانه شد.
ضعف جردن در اثبات ادعایی که از جانب پدرش علیه مایکل شکل گرفته بود، و نیز نبود هیچ مدرک و شاهدی، باعث شد تا هیچ دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات آزار جنسی مطرح شده علیه مایکل تشکیل نشود. در حالی که رسانه ها مایل اند به عموم بقبولانند که دلیل تشکیل نشدن دادگاه، پرداخت ۲۰ میلیون دلار از جانب مایکل به پدر شاکی بوده است.
همین پرداخت پول نیز خود یک دروغ دیگر است.
بررسی در مورد این اتهامات در سال ۱۹۹۳ آغاز شد و در سال ۱۹۹۴ نیز ادامه یافت. طی این مدت طولانی و پیش از آنکه هیچ پرداختی صورت بگیرد، مایکل جکسون هرگز تحت تعقیب قضایی قرار نگرفت زیرا پلیس هیچ مدرکی علیه او نداشت.
دادستان تام اسندون این پرونده را جداگانه نزد سه هیئت منصفه ی تشخیص جرم برد و هر سه ی آن هیئت ها به او اجازه ی تعقیب قضایی ندادند. اما رسانه ها این حقایق را از شما مخفی داشته اند.
این گفته ی رسانه ها که مایکل با پرداخت پول از حضور یافتن در دادگاه فرار کرد، نادرست است. اول آنکه اصلا دادگاهی درکار نبود. در زمان توافق با خانواده ی شاکی، او تحت تعقیب دادستان قرار نداشت. فقط از او شکایت شده بود.
افسانه ی دیگر به پرداخت پول توسط مایکل به خانواده ی شاکی مربوط میشود. مایکل طی توافق مالی با خانواده ی چاندلر در سال ۱۹۹۴ حتی یک سنت هم به آنها نپرداخت. بلکه این شرکت بیمه گر مایکل بود که مبلغی را به عنوان خسارت به آنها پرداخت نمود. گذشته از این، مدارک نشان میدهد که مایکل شخصا با پرداخت به خانواده ی شاکی مخالف بوده و توافق حاصل شده، علی رغم میل وی به انجام رسیده بود.
مدارکی که در سال ۲۰۰۵ طی دادگاه مایکل رونمایی شد، بیان می داشت که:
"توافق بدست آمده با خانواده ی شاکی، بر سر ادعای آنها مبنی بر سهل انگاری مایکل در نگهداری از جردن چاندلر بود و خسارت آنها از جانب شرکت بیمه ی مایکل پرداخت گردید. شرکت بیمه بر خلاف میل و نظر آقای جکسون و مشاوران قانونی اش، توافقات را به انجام رساند و خسارت را پرداخت نمود."
خانواده ی شاکی اتهام آزار جنسی علیه مایکل را به ادعای سهل انگاری در نگاهداری از فرزندشان تقلیل دادند و توافق بعمل آمده در اصل بر سر شکایتی بود که آنها نسبت به اهمال در حفظ سلامت پسرشان علیه مایکل تنظیم کرده بودند.
مایکل در دادگاه سال ۲۰۰۵ که پرونده ی اتهامات سال ۱۹۹۳ را نیز دربرداشت، از اتهامات تبرئه شد. مایکل جکسون بیگناه از دنیا رفت و هیچ فردی حق ندارد چیزی غیر از این بگوید.
گولد که حتی در یک جلسه ی دادگاه سال ۲۰۰۵ نیز حضور نداشت، ظاهرا فکر میکند بهتر از ۱۲ عضو هیئت منصفه که ثانیه به ثانیه ی شهادت ها را گوش می دادند، از جریان با خبر است.
چنین گردن فرازی های گستاخانه ای مشکلی بود که تمام عمر مایکل را تعقیب میکرد. رسانه ها عادت دارند پردازندگان داستان های بی سند و مدرک را به عنوان تحلیل گران کارکشته در اموری که چیزی از آن نمی فهمند جا بزنند و مایکل همیشه طعمه ی آنها بود.
نیم ساعت گشت و گذار و جستجو در صفحات اینترنت، به گولد نشان میداد که پرونده ی ۱۹۹۳ یک توپ توخالی بوده است.
به دنبال اتهامات ۱۹۹۳، روزنامه نگار ماری ای. فیشر مقاله ای نوشت با عنوان "آیا برای مایکل جکسون توطئه چیده اند؟" (Was Michael Jackson Framed?)
نتایج تحقیقات او که در مجله ی GQ چاپ شد نشان میداد برای مایکل پاپوش دوخته شده بود. همچنین متن مکالمات تلفنی پدر شاکی، ایوان چاندلر که نقشه ی اخاذی اش از مایکل را برای یک نفر دیگر شرح میداد، منتشر شد.
فیشر در کتابش می نویسد که جردن چاندلر تنها پس از دریافت ماده ی توهم زای سودیوم امیتال که توسط پدرش به او داده شده بود، داستان ایوان را تایید کرد.
ایوان دندان پزشک بود و ادعا کرد برای بیحس کردن دندان پسرش از این ماده ی توهم زا استفاده کرده است. سودیوم امیتال ماده ی شناخته شده ای است که خاطرات جعلی در مغز باقی می گذارد و فرد تحت تاثیر این دارو، توهمات خود را باور می کند.
در سال ۲۰۰۶، جرالداین هیوز، منشی قانونی وکیلی که در سال ۱۹۹۳ نماینده ی جردن چاندلر بود، کتابی با عنوان "رستگاری" (Redemption) نوشت.
او در این کتاب شرح داد که چگونه از درون شاهد بوده است که پدر جردن چاندلر و وکیلش توطئه ی اخاذی پول از مایکل را طرح ریختند و قرار گذاشتند در صورت خودداری وی از پرداخت پول به آنها، تخریبش کنند.
در سال ۲۰۰۵ دادستان، جردن را به دادگاه فرا خواند تا علیه مایکل شهادت دهد، اما او پیدایش نشد. به جای او، مادرش، جون آمد. جون در جایگاه شهود گفت که جردن قانونا از او و پدرش جدا شده و با هیچ کدام آنها حرف نمیزند و رابطه ای با آنها ندارد.
توماس میزرو بعدها در جلسه ی پرسش و پاسخی در دانشگاه هاروارد در توضیح دلیل جدایی این پسر از والدینش گفت که جردن بسیار خشمگین است و باور دارد که والدینش او را وادار به دروغگویی کردند و این چنین رابطه ی او و مایکل را از بین بردند.
توماس میزرو همچنین گفت که اگر جردن در جایگاه شهود قرار می گرفت، او صف طویلی از شاهدان را در دادگاه حاضر میکرد تا شهادت دهند که جردن شخصا بارها به آنها گفته بود که مایکل جکسون هرگز او را مورد آزار جنسی قرار نداده بود، بلکه والدین و به خصوص پدرش این داستان ساختگی را ترتیب دادند.
زندگی نامه نویس مایکل، جی رندی ترابورلی چند ماه قبل، بعد از خودکشی ایوان چاندلر در فیس بوک خود نوشت:
"من ایوان چاندلر را از نزدیک می شناختم. او را چندین بار در دهه ی ۱۹۹۰ ملاقات کردم. قرار ملاقاتهای مخفیانه ی بسیاری با او داشتم تا بتوانم به عمق آنچه اتفاق افتاده بود پی ببرم. جوان و خام بودم و ای کاش کمی از تجربیات فعلی خود را در آن زمان داشتم تا به کار می بردم. من داستانهایی از این مرد دارم که هنوز منتشر نکرده ام.
حرفهایش بسیار متناقض بود. برای جذب من به طرف خود بسیار مصمم بود. به نظرم کمی ترسناک می آمد. اگر کتابم را بخوانید متوجه میشوید که چه احساسی نسبت به او داشتم / دارم.
وقتی کتاب منتشر شد او به من زنگ زد، فریاد می کشید و عصبانی بود که چرا داستانش را در کتابم نیاورده ام. او حتی مرا تهدید کرد و من هم با خودم گفتم، حالا دیگر می دانم او کیست."
داستان مشابهی با داستان تانیا گولد توسط دیوید جونز در روزنامه ی دیلی میل چاپ شده بود که از ادعاهای مضحک دایان دایموند به عنوان منبع خود استفاده میکرد.
دایان دایموند، کسی که هدف اصلی خود را تخریب مایکل جکسون ذکر کرده بود، در سال ۲۰۰۵ به دلیل رفتار و گفتار متعصب خود درباره ی دادگاه مایکل جکسون، بلافاصله پس از اعلام برائت مایکل، از شبکه ی کورت تی وی اخراج شد.
او سپس کتابی نوشت با عنوان "مراقب باش چه کسی را دوست میداری" (Be Careful Who You Love)، که دیوید جونز در مطلبش از آن به عنوان اثر تحسین شده یاد کرده است. تحسین شده توسط چه کسی؟ این کتاب به محض انتشار تن به یک شکست مفتضحانه داد و در قعر جدول فروش قرار گرفت.
دیوید جونز در مقاله اش از همان روش جک پرتای استفاده کرده است. پرتای در مستند سال ۲۰۰۷ خود با عنوان "واقعا چه اتفاقی افتاد؟"، از مصاحبه های افرادی استفاده کرده بود که می دانست برای تخریب چهره ی مایکل فقط به پول نیاز دارند. جونز از همین افراد به عنوان کارشناسان بیطرف یاد می کند.
نوشته ی دیوید جونز غیر مسئولانه ترین مطلبی است که متاسفانه برای خواندنش وقت گذاشته ام. او باید از خودش شرمگین باشد. گرچه شک دارم که باشد.
مدرکی برای اثبات گناهکاری مایکل وجود ندارد. به همین دلیل او تبرئه شد. در مقابل مدارک بیشماری برای اثبات بیگناهی وی در دست است.
هر روزنامه نگاری حق دارد نظر خود را ابراز دارد، اما آنها بطور قطع حق ندارند به انسانهای بیگناه برچسب بزنند.
چنین مقاله هایی غیر مسئولانه اند زیرا در عصر اینترنت، ممکن است یک میلیون نفر چنین یاوه هایی را بخوانند و باور کنند و حتی با انتشار آن، موجب دوامش شوند. نویسندگان مطالب، خواه روزنامه نگار یا وبلاگ نویس در برابر خوانندگانشان مسئول هستند. به همین دلیل تحقیق و بررسی مهمترین چیز در این حرفه است. تانیا گولد در انجام وظیفه اش کوتاهی کرده است.
کمیته ی رسیدگی به شکایات مطبوعاتی، PCC، در پاسخ به ده شکایتی که علیه مقاله ی تانیا گولد دریافت کرده بود، اظهار داشت که به دو دلیل نمی توانند علیه این روزنامه وارد عمل شود.
نخست آنکه خانواده ی مایکل شکایتی ارائه نداده اند و دوم آنکه این مقاله، بازتاب دهنده ی نظر شخصی نویسنده است.
اما خانواده ی جکسون که در لس آنجلس زندگی می کنند، چگونه باید روزنامه ی گاردین را که در آن سوی دنیا چاپ میشود، بخوانند. با این اوصاف راحت میتوان هر مرد بیگناهی را در رسانه ها لکه دار کرد و نگران هیچ چیز نبود.
منبع: eMJey / charlesthomsonjournalist.blogspot.com
Newer articles:
Older articlesnews items:
Latest news items (all categories):
Random articles (all categories):
- اسموکی رابینسون: موری ۱۰۰٪ گناهکار است - 21/07/1390 20:42
- دانلود آهنگ جکی جکسون همراه با صدای مایکل - 03/09/1389 00:05
- عکسهای دیده نشده از کنسرت مایکل جکسون در برونئی - 15/03/1390 11:32
- ادامه ي جلسه ي شصتم - پخش فيلم مصاحبه با شاكي - 06/03/1384 21:56
- بیانیهی بنیاد مایکل جکسون در مورد لغو برنامهی دیسکاوری - 11/10/1389 11:09
Popular articles:
- پشت صحنه ی TII را ببینید - 26/10/1388 19:57 - Read 139 times
- دور نهایی رای گیری: بهترین کنسرت در MSG - 19/10/1388 10:10 - Read 127 times
- نامزدی مایکل برای دریافت جایزه از بریت - 30/10/1388 09:54 - Read 127 times
- مصاحبه با طراح لباس تور This Is It - 05/11/1388 15:20 - Read 125 times
- مایکل هنرپیشه ای برجسته - 25/10/1388 00:12 - Read 121 times