× به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

سؤال داستان هایی از مایکل جکسون

16 نوامبر 2011 14:40 #15478 توسط شايان
تاپیک فوق العاده بود عالی!!!!!خیلی دوست داشتم این تاپیک رو...نمیدونم چطور بگم فرناز جان!!!!20 !!!!

خیلی شگفت آور بودن داستان ها برام...

من داستانی یادم نمیاد و گرنه ادامه میدادم.... ممنون اگر ادامه بدی....

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.



بیاد داشته باشید بهتر است به یکباره خاموش شد تا ذره ذره محو شدن
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Farnaz

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

18 نوامبر 2011 06:24 #15541 توسط Farnaz
داستان دهم

مراسم 65 امين سالروز تولد اليزابت تيلور ـ تالار Pantages ـ هاليوود ـ 16 فوريه سال 1997


قسمت اول

اين تالار با ساختماني قديمي و زيبا، گنجايشي معادل 2400 نفر دارد و محل فيلم برداري ويدئوي You Are Not Alone نيز بوده است.

مراسم جشن تولد ليز تيلور، مبلغ يك ميليون دلار براي كمك به قربانيان ايدز جمع آوري كرد و در روز 24 فوريه از شبكه اي بي سي پخش گرديد.

در سال 1997، اولين فرزند مايكل، پرينس مايكل جونيور، در ساعت 1:07 دقيقه ي صبح روز 13 فوريه در بيمارستان سدارز سيناي به دنيا آمد. مايكل و خانواده اش در ساعت 8 صبح همان روز بيمارستان را ترك ميكنند.


شرح ماجرا از زبان چند نفر از طرفداران...

ما صبح زود به محل برگزاري مراسم رفتيم. آن روز قرار بود مايكل در سالن به تمرين بپردازد و خودش را براي مراسم آماده كند. ما متوجه ي پرده ي سياه بزرگي شديم كه در وسط خيابان نصب شده بود. مشاهده ي اتومبيل مشكي كه به سرعت داخل ساختمان شد حدس مان را تاييد كرد. مايكل آنجا بود. وين، يكي از محافظانش به ما گفت كه مايكل دوست نداشته است كه ديده شود، اما او قبول كرد كه هداياي ما را به دستش برساند.

يكي ديگر از طرفداران خوش شانس تر بود. او ميگويد: ”مايكل تا ساعت 5 بعد از ظهر در تالار تمرين ميكرد و بعد در داخل اتومبيلش از همان راهي كه وارد شده بود، خارج شد.

من و چند نفر از طرفداران تصميم گرفتيم اتومبيل او را تعقيب كنيم. اين كار كمي غير معقول بنظر ميرسيد چون پاپاراتزي هم مثل ما در تعقيب مايكل بود. وقتي مايكل متوجه شد كه ما در تعقيبش هستيم، اتومبيلش را متوقف كرد. او با راننده اش در ماشين تنها بود. در ابتدا فكر كرديم الان پليس را خبر ميكند و ما را به خاطر ايجاد مزاحمت به زندان مي اندازد. اما او در عوض اجازه داد به اتومبيلش نزديك شويم و سپس به ما امضا داد. چه مرد بزرگي! او در داخل ماشين نشسته بود و من و جني با او صحبت كرديم. اما صورتش را نشان نميداد چون دوست نداشت از او عكس گرفته شود. پاپاراتزي هم همچنان آنجا حضور داشت.

مايكل وقتي برگه هايمان را امضا كرد، به طرف نورلند به راه افتاد

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Nasim, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 نوامبر 2011 15:04 #15659 توسط Farnaz
قسمت دوم

مايكل و اليزابت تيلور در داخل ليموزين مشكي رنگشان به محوطه ي ورودي تالار پنتگز وارد شدند. هر دو از ماشين پياده شدند و دست در دست بر روي فرش بنفش در مسير ورودي تالار قدم برداشتند.
مايكل از اليزابت ميخواست كه صبر كند و با طرفداران و خبرنگاراني كه در مقابل در ورودي تالار تجمع كرده بودند، ملاقات كند. او خيلي مراقب بود كه اين شب را به شبي فراموش نشدني و خاص براي اليزابت مبدل كند. مايكل ميدانست كه آن شب، شب اليزابت تيلور بود و خودش را به حاشيه كشانده بود، اما اين باعث نشد كه براي طرفداراني كه فرياد ميكشيدند دست تكان ندهد و بوسه نفرستد.

در يك لحظه مايكل به سمت طرفداران چرخيد و چشمش به پارچه نوشته ي آنها افتاد. اين پارچه نوشته كه ميگفت ”سلطان پاپ... تبريك... بدون تبلويد“ در گزارش تلويزيوني مراسم كه از شبكه ي سي ان ان پخش گريد، نمايش داده شد.

مايكل لباس شيكي بر تن داشت. يك كت مخملي مشكي كه با الماس هاي بدلي تزيين شده بود. همراه با شلوار و چكمه هاي همرنگ كتش. پاشنه و نوك چكمه هايش فلزي بود و اطراف چكمه ها با سنگ ريزه هاي رنگارنگ و براقي تزيين شده بود.

در سمت راست صحنه، صندلي هاي مخصوص مايكل، اليزابت و خانواده ي وي قرار داشت. تا شروع برنامه مايكل تنها بر روي صندلي نشته بود و خود ميدانست كه همه ي چشمها بر روي اوست. اين اولين حضور مايكل در يك جمع عمومي پس از پدر شدنش بود. او از اينكه آنجا تنها نشسته بود، سخت ناراحت و خجالتي به نظر ميرسيد.

مايكل پس از مدتي صندلي اش را ترك كرد. همه ميدانستند كه هر آن بايد منتظر وارد شدن او به صحنه باشند. او بدون معرفي در انتهاي صحنه ظاهر شد. خوب به معرفي هم احتياج نداشت! موسيقي شروع شد. او پيراهن سفيدي بر تن كرده بود و بر روي شلوارش، كمربندي با سگكي الماس مانند بسته بود. آهنگي كه اجرا ميكرد ”دوستت دارم اليزابت“ نام داشت و مايكل آن را مخصوص اليزابت نوشته بود و پر بود از مفاهيم عشق و دوستي و وفاداري و احساس مشترك بين آن دو.

به هاليوود خوش آمدي... اين چيزي بود كه به تو گفتند
يك كودك ستاره (مايكل لبخند فراخي ميزند) در هاليوود
(مايكل دو طرف پيراهنش را به بالا جمع كرده و تعظيم كوچكي ميكند. در اين زمان دختر كوچكي با چمداني در دست كه نمادي از كودكي ليز تيلور است بر صحنه ظاهر شده و نور صحنه بر روي او متمركز ميشود. دخترك با صداي بشكن مايكل، از صحنه خارج ميشود.)
اين چيزي است كه به تو فروختند
شكوه، زيبايي، فريبندگي و استعداد
تو كاري را كه به تو گفته ميشد انجام ميدادي
اما تو را از كودكيت ربودند
جوانيت را از تو گرفتند و جاي طلا فروختند
اليزابت دوستت دارم، تو ستاره اي هستي كه در اين جهان بر من ميدرخشي
(تشويق تماشاچيان)
اليزابت آيا نميداني كه اين حقيقت است
اليزابت دوستت دارم، تو براي من چيزي بيش از يك ستاره هستي
اليزابت دوست داشتني
تو از همه پيشي گرفتي
دوست من اليزابت، ياد گرفتي كه همه را پشت سر بگذاري
خيلي ها پس از تو شروع كردند... راهشان را گم كردند... و اكنون از ياد رفته اند
اما به تو نگاه ميكنم... يك نجات يافته ي حقيقي... زندگي را در پيش گرفتي و ادامه ميدهي
اليزابت دوستت دارم، تو ستاره اي هستي كه در اين جهان بر من ميدرخشي
اليزابت آيا نميداني كه اين حقيقت است
اليزابت دوستت دارم، تو براي من چيزي بيش از يك ستاره هستي
اين زندگي تو است... تو آن را بطور كامل داري
تو به قله رسيدي... آنها ميخواستند تو زمين بخوري
اين خيلي ناراحت كننده است، دنيا ميتواند بسيار بد باشد
اما با وجود همه ي غصه ها وقتي كه تو را تحقير كردند
تو برنده بودي و تاج را تو بردي
مثل راه رفتن در ميان آتش، مصصم براي بردن
تو با جنگهاي زندگي دست و پنجه نرم كردي، باز و باز....
اليزابت دوستت دارم، تو ستاره اي هستي كه در اين جهان بر من ميدرخشي
اليزابت آيا نميداني كه اين حقيقت است
به ياد بياور زماني را كه تنها بودم
تو در كنارم ايستادي و گفتي قوي باشم
تو كاري كردي كه تنها يك دوست واقعي انجام ميدهد
اليزابت دوستت دارم
(دوربين آهسته بر روي صورت اليزابت تيلور ميرود. واضح است كه سخت تحت تاثير قرار گرفته است)
حالا دنيا ارزش تو را ميداند
حالا از بين تمام چيزهاي روي زمين
دعا ميكنم روزي... فقط بتوانم
(موسيقي متوقف ميشود. بعد از چند ثانيه)
مانند تو باشم (صدايش را بسيار زياد ميكشد. جمعيت با صداي بسيار بلند به تشويق ميپردازد.

"Welcome to Hollywood..that's what they told you"
"A child star in Hollywood "
...."that's what they sold you"
"Grace with beauty, charm and talent,
you would do what you were told
..but they robbed you of your childhood..
took your youth and sold it for gold.
.Elizabeth I love you..you're every star that shines in the world to me"
"Elizabeth can't you see that it's true
..Elizabeth I love you..
you're more than just a star to me...."
"Lovely Elizabeth
"you have surpassed them all.
My friend ELizabeth..learned to outlast them all.
Many started back when you did..lost their way..and now they're gone
..but look at you.. a true survivior..living your life and carrying on.
Elizabeth I love you, you're every star that shines in the world to me.
Elizabeth, can't you see that it's true...
Elizabeth I love you, you're more than just a star.
this is your life..you seem to have it all..
you reached your peak..they wanted you to fall..
its very sad, this world can be so bad..
but through all the heartaches when they put you down
. you were the victor and you earned the crown
its like walking through fire, determined to win,
you were beating life's battles again and again .
Elizabeth I love you,
you're every star that shines in the world to me.
. Elizabeth ..can't you see that its true..
Remember the time when I was alone,
you stood by my side and said "let's be strong".
you did all these things that only a true friend can do..
Elizabeth I love you "
"the world knows your worth now..
of all the things on earth now,
I pray one day... I'll be just ..."
"............LIKE ..YOOOOUUUUUUUUUUUUUUU"
.
پس از اتمام اجرا، مايكل به سمت اليزابت رفت و او را بوسيد و گفت ”دوستت دارم“ اليزابت در پاسخ گفت ”من هم دوستت دارم“ مايكل ادامه داد ”من بيشتر دوستت دارم“ و به صحنه برگشت.

وقتي مايكل بر روي صندليش در كنار اليزابت قرار گرفت، اليزابت چيزي به او گفت و مايكل لبخند زد.
در طي اين مراسم، مايكل و اليزابت با هم شوخي ميكردند. يكبار كه يكي از دستياران اليزابت، لوازم آرايشش را براي وي آورد، اليزابت اسفنجش را به صورت مايكل ماليد و مايكل هم به خنده افتاد. مايكل همچنين كارت تبريكي را به مناسبت تولد پسرش از يكي از نوه هاي پسر اليزابت تيلور دريافت كرد. وقتي آنچه را كه بر روي كارت نوشته شده بود، خواند، بلند شد و به سمت آن پسر رفت و ضمن دست دادن از او تشكر كرد.

مايكل خوش و بشي هم با ساير هنرمندان داشت. او انگشت شستش را به نشانه ي آرزوي موفقيت براي كويينسي جونز بالا برد. وقتي مدونا پس از اتمام سخنرانيش بر روي صحنه، بطرف ليز تيلور آمد و او را در بغل گرفت، به سمت مايكل چرخيد و چيزي به او گفت، احتمالا پدر شدنش را به او تبريك ميگفت، مايكل بلند شد و او را در آغوش گرفت و مدونا هم او را بوسيد.

وقتي پتي لابل به سمت ليز رفت، مايكل را نيز در بغل گرفت. ليلي تاملين بر روي صحنه خواند و گفت: ”خيلي خوشحالم كه آنچه در قلبم هست را فرياد ميزنم اما سلطان پاپ آنجا بر روي صندلي من نشسته است.“ اين حرف ليلي، مايكل را به خنده انداخت. ليلي حركاتي شبيه مونواك انجام داد و مايكل لبخند زد. او حتي شلوارش را نيز چنگ زد و گفت ”احساس خوبي داشت“ و دوباره اين كار را تكرار كرد. چهره ي مايكل بامزه شده بود و خنده ي دست پاچه اي سر داد.

راد استوارت گفت: ”بالاخره مايكل هم پدر شد، آفرين“.

مايكل شيرين ترين و با وقار ترين لبخند را به راد تحويل داد. مايكل در طول مراسم، همه را مورد تشويق قرار ميداد و همراه با موسيقي پايش را به زمين ميكويبد.

وقتي درو باريمور اجرايش را به اتمام رساند، مايكل ايستاده وي را تشويق كرد.

پس از پايان مراسم به طرف نگهبان رفتيم تا مطمئن شويم كه مايكل محل را ترك كرده است. او گفت كه مايكل سوار وانت استيشنش شده و درون تخت خوابي كه در انتهاي اتومبيل وجود دارد، تالار را ترك كرده است. نگهبان گفت كه مايكل بايد دو ساعت تا رسيدن به نورلند در راه باشد و شايد پسرش تمام شب او را بيدار نگه دار.

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Jasmine Jackson-mjforever, Nasim, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

30 نوامبر 2011 14:17 #16109 توسط Farnaz
مايكل _ مدونا _ تاتوم اونيل

هيچ رابطه ي عاشقانه اي بين مايكل و مدونا وجود نداشته است گرچه ظاهرا مايكل به عنوان يك دوست به او علاقه داشته.

مايكل در سال 1991، درخواست مدونا را براي همراهي وي در مراسم جوايز اسكار پذيرفت.

مدونا به خاطر آهنگ دير يا زود (soon or later) از فيلم "ديك تريسي"، برنده ي جايزه ي بهترين آهنگ فيلم از جوايز اسكار شده بود.

مدونا در مصاحبه اي كه مدتي پس از مراسم انجام داد، گفت كه مايكل او را در داخل اتومبيل شخصي خود به منزل رسانده بود. مدونا اضافه ميكند: ”اما شما نميتوانيد از اتفاقاتي كه بعد از آن افتاد چيزي بدانيد.“

در واقع آنشب مايكل پس از رساندن مدونا به منزلش، بايد راهي خانه ي خود شده باشد و اين حرف مدونا گم راه كننده بوده است.

زيرا مايكل علت قطع رابطه ي دوستانه ي خود با تاتوم اونيل را كه در نوجواني با او دوست بود، درخواست برقراري رابطه ي جنسي از طرف تاتوم عنوان كرده بود

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Jasmine Jackson-mjforever, Nasim, mohammad, NicoleL2, Michaellover

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

07 دسامبر 2011 10:09 #16504 توسط Farnaz
اینارو نمی دونم ماله همون تاپیکه یا نه اما با حاله:D


نامهاي مستعار: Joker, smelly, Doodoo, Mikey, Mike

سه تا پسر تيتو، برادر مايكل به عمو مايكلشون ميگن uncle Doodoo :))

قد: 178 سانتيمتر

وزن: يه زماني 65 كيلو گرم ـ در طي دادگاه سال 2005 وزنش به 43 هم رسيد!!! ـ حالا...؟؟؟!!!

رنگ چشم: قهوه اي تيره

رنگ مو: مشكي

سايز كفش: 42

___________

موارد علاقه:

غذا: در كل بيشتر سبزيجات و ميوه ها ـ بطور خاص در گذشته غذاي مكزيكي و سوشي ـ حالا سيب زميني
سرخ كرده، مرغ كنتاكي، سوپ

نوشيدني: ليكور در بطري ليموناد (هه هه هه... نه شوخي كردم) آب ميوه (هويج و پرتغال)، گاتوريد (Gatorade!)، ليموناد

اتومبيل: لينكولن كونتيننتال

رنگ: سفيد، سياه، قرمز

عدد: هفت

محل: نورلند و ديزني لند. الان احتمالا هتل كازينوي استيو وين در لاس وگاس هم اضافه شده

مهارتها: بالا رفتن از درخت (هه هه هه)، طراحي چهره و گفته شده طراحي ساختمان!!! (شايد) طراح نورلند هم جايي خوندم كه خود مايكل بوده!

سازها: پيانو، كيبوردز، سينتسايزر، گيتار، باس، سازهاي ضربي، طبل، احتمالش هست كه دستي هم در كار ويالون داشته باشه!!!

____________

خوانندگان زن: باربارا استريسند، دايانا راس، آرتا فرانكلين، ويتني هيوستون.

خوانندگان مرد: جيمز برون، جكي ويلسون، ميك جگر، استيوي واندر، لايونل ريچي.

گروه موسيقي: بيتلز، بي جيز.

بت ها: جيمز برون، فرد آستر، چارلي چاپلين، سمي ديويس جونيور.

________________

قطعه ي كلاسيك: (Afternoon of a Faun) بعد از ظهر يك فون (در اساطير روم: ايزد جنگل و كشتزارها ـ مجسمه اي چوبي از مردي با بدن بز ـ نيمه ي بز) اثري از كلود دبوسي (Claude Debussy).

آهنگسازان كلاسيك: چايكوفسكي، پروكوويچ، كلود دبوسي، ماسورسكي

كتابها: پير و مرد و دريا (ارنست همينگوي) ـ جاناتان ليوينگستون سيگول = جاناتان مرغ دريايي (ريچارد باخ) ـ بزرگترين فروشنده ي دنيا و هديه ي آكابر (او جي مانديو) ـ بالون قرمز (آلبرت لاموريس) ـ شكستن لاك حلزون دريايي (واشنگتن ايروينگ) ـ خادم كليسا (سامرست موگام) ـ مجموعه آثار او. هنري ـ آبراهام لينكولن (كارل سندبرگ) ـ پتر پن

زمينه هاي مطالعه: فلسفه، كالبد شناسي، سينما، تاريخ، فرهنگ، معماري، طراحي، زندگي افراد برجسته ي جهان، كتابهاي مذهبي، رمانهاي كلاسيك.

ـــــــــــــــــــــــــ

آهنگهاي خودش: Earth Song, Heal The World, Speechless, The Lost Children & You Are My Life

ويدئو كليپها: Thriller, Smooth Criminal & Ghosts

براي اجرا: Billie Jean & Heal The World

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Jasmine Jackson-mjforever, farzam, Nasim, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

07 دسامبر 2011 12:03 - 07 دسامبر 2011 12:04 #16519 توسط Jasmine Jackson-mjforever
مرسی فرناز جان
اما مطمئنی 43 کیلو درست بوده؟
اونطور که من میدونم کمترین وزن مایکل 61 کیلو بوده!

mj for ever....

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

07 دسامبر 2011 17:35 #16538 توسط kingmichael
فرناز جان خیلی باحال بودم من که کیف کردم

منم اگه چیزی گیرم اومد حتما میزارم
امید وارم بازم داشته باشی از این داستان ها من که کلی طرفدار داستانا شدم :rdbk:


:scream:

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

09 دسامبر 2011 11:20 #16651 توسط kimia
43 کیلو؟امکان نداره:( اینطوری که چیزی ازش باقی نمیموند...:((

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

09 دسامبر 2011 14:04 #16660 توسط Jasmine Jackson-mjforever
البته تو اون دوران بعید نیست ولی من فکر میکنم بیشتر باشه

mj for ever....

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

14 دسامبر 2011 15:11 #17230 توسط Farnaz
مصاحبه ي تي وي گايد با مايكل ـ نوامبر 1999 ـ نيويورك

در مورد جراحي پلاستيك چطور؟

ـ همه ي هاليوودي ها جراحي پلاستيك داشتن. نميدونم چرا فقط رو من انگشت ميذان. رسانه ها بزرگش كردن. من فقط بيني ام رو جراحي كردم. اونها ميخوان بگن كه من همه چيزم رو جراحي كردم. فقط بيني براشون كافي نيست. ليزا به من گفت كه الويس هم بيني اش رو جراحي كرده بوده. اما چيزي راجع به اين نميگن. فقط در مورد من بحث ميكنن. اين عادلانه نيست.

خوب، حالا كه اسم ليزا ماري رو آوردي، جايي خوندم كه اون تو يه مصاحبه گفته بود كه تاسف ميخوره چرا از تو صاحب يه پسر نشده و اينكه شايد همين حالا هم دلش بخواد كه ازت يه بچه داشته باشه. آيا اين حقيقت داره؟

يام مياد كه اون موقع ها همچين چيزي ميخواست (ميخندد)، من هر جوابي كه به اين سوال بدم واسم دردسر ميشه. شماره بعدي تي وي گايد حتما اين خبر رو چاپ ميكنه كه ”ليزا گفت كه ديگه نميخواد مايكل رو ببينه“

آيا شما دو تا با هم دوست هستين؟

ليزا دوست داشتنيه. من خيلي دوستش دارم و ما با هم دوستيم. و كي ميدونه فردا چه اتفاقي قراره بيافته. من نميدونم اون الان چه احساسي داره. فقط همين رو ميگم. اون گاهي اوقات به خونه ي من مياد و بچه ها رو ميبينه. ما تلفني با هم حرف ميزنيم و از اين جور كارها. در همين حد.

فكر ميكني باز هم ازدواج كني؟

فكر خوبيه.

دفعه ي سوم چطوري ممكنه اتفاق بيافته؟

خوب بايد پيش بايد. بايد اون شخص رو ببيني و بگي ”همينه، خودشه“

در مورد هر دو ازدواج قبليت هم همچين حسي داشتي؟

بله البته.

دوست داشتي كه هنوزم متاهل بودي؟

بله، دوست داشتم. اما بايد كاري رو كه به صلاحه انجام بدين. چيزي كه قراره اتفاق بيافته، اتفاق مي افته. بايد بهش احترام بذارين.

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Jasmine Jackson-mjforever, Nasim, mohammad, mohammad, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا

Please publish modules in offcanvas position.