با اخبار امروز در مورد خانواده جکسون ها صحبت های دیروز من درست از آب درومد. (اصولا ما به درجه پرفسوری در مایکل شناسی رسیدیم!
)
اما این یه جمله نظر من رو جلب کرد، ( اصلا کل متن رو کنار بذارید!)
"
برادر ما پیش از فوتش به صراحت به ما گفت که از هردوی شما بیزار است و نمیخواهد که پس از مرگش هیچگونه دخالتی در امور وی داشته باشید."
لطفا قسمت دوم جمله رو با دقت بخونید!
"
و نمیخواهد که پس از مرگش هیچگونه دخالتی در امور وی داشته باشید."
من به شما اطمینان می دم که مایکل اصلا اعتقادی به مردن نداشت و دوست نداشت در موردش صحبتی بکنه! حتی در مستند زندگی با مایکل جکسون، با اینکه حال و روز مناسبی نداره اونجا (بنا به دلایلی!) باز هم با دقت و آگاهی تمام در مورد پرسشی که بشیر می کنه در مورد مرگ جواب میده! مایکل می گه" من قصد ندارم بمیرم و می خوام جاودانه باشم!"
حالا می گیم اصلا اوکی! در مورد امورش بعد از مرگ صحبت کرد! اون هم با برادرهاش!
اصلا یعنی چی به برادرهاش گفته نمی خوام بعد از مرگ اینها دخالتی داشته باشن در امور من!!!؟ مگه قرار بوده مایکل بمیره و از بد روزگار اینها بیان دخالت کنن در امور؟
بعد اتفاقا چند هفته قبل از مرگش باز شروع به همکاری باهاشون می کنه؟
یه سری چیزها جدا بچگانه و احمقانه ست! بذار بگم تا چه حد! ( خنده ی شیطانی! یادش بخیر فروم های قدیم بچه ها تو پرانتز از این چیزها می نوشتن!
)
این صحبت های برخی ا
عضای خانواده جکسون ها حتی از صحبت های قدیم یه بنده خدایی تو یه ب
لاگ بی هویت که اصرار هم داره مطالب
ی که در مورد ما می نویسه رو به ما ایمیل کنه تا ما ببینیم (
) هم احمقانه تره! تا این حد یعنی!
(مگه نه الناز!؟
)
اما به نظرم پاریس اشتباه کرده خودشو وارد این داستان کرده.
نظر شما چیه؟