Skip to main content

به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

خاطرات شیرین مایکلی!!

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #21546 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!
احسان کیه؟


البته احتمال داره از برادران عزیز اطلاعات باشه اوشون

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #21547 توسط شايان
پاسخ داده شده توسط شايان در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!
از دست امضای اینا!!!!

من تو فروم افراد مختلف رو با امضاهاشون یادم میمونه تو امضای وحید عکس احسان بود که ویرایش کردم!!!!



بیاد داشته باشید بهتر است به یکباره خاموش شد تا ذره ذره محو شدن

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #21556 توسط Michaellover
پاسخ داده شده توسط Michaellover در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!
من تو مدرسه اسم گروه عربی رو گذاشتم ام جی البته به انگلیسی نوشتم(MJ) آقا مون یکی یکی میپرسه اسما چه معنی ای دارن
خلاصه نوبت به من رسید گفگت ام جی مخفف چیه گفتم میلا جعفریان بعد نه که بچه های ما هم خیلی با شعور هستن همه گفتن آقا این عشق مایکل جکسونه براش میمره آقا اسم گروه ریاضیش مایکل جکسون و خلاصه از این جور حرفا داشتم میترکیدم منتظر بودم زنگ بخوره مخ همه کسایی که این حرف رو زدن بترکونم

:clp2: آقا یه نگاه عاقل اندر صفیح (صد در صد غلط نوشتم) کردش گفت اسم گروهت رو عوض کن برگرو گرفتم بعد کلی فک کردن (نمی خواستم از رو برم) نوشتم eMJey چونکه اونم بخونی میشه ام جی .

بله بازم خوند گفتش عوض کن هیچی به فکرم نرسید گفتم آقا همین خوبه همچین نگاه کرد رو به مطئول جریمه ها گفت برا ایشون 10 بار جریمه شدن ببخش

بعد رو به بچه ها گفت بچه ها همیشه هر جا میرین رو داشته باشین حقتین رو میخورن و خلاصه بحث منحرفید :lolabove: :lolabove: :lolabove: :punisher: :punisher: :punisher: :punisher:

"...Before You start Pointing Fingers Make Sure Your Hands Are Clean"
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل - 13 سال 5 ماه قبل #21558 توسط Hamid
پاسخ داده شده توسط Hamid در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!
من کلی ازینجور خاطره ها دارم !

وقتی دبیرستان بودم ، تو همه کامپیوتر های سایت کامپیوتری مدرسه ، گوست مایکل رو با همکاری بچه ها کپی می کردم .
پاکش هم که می کردن باز کپی می کردم ! تا جایی که دیگه بیخیال پاک کردنش شدن و همیشه تو کامپیوتر ها بود و همه هم می دونستن هست .
موقع کلاس های آزمایشگاه کامپیوتر کسی درس گوش نمی داد ، همه همیشه گوست می دیدن !

یه بار دیگه هم سال اول دانشگاه تو سایت کامپیوتر نشسته بودم ، داشتم eMJey رو آپدیت می کردم ، یکی از بچه ها (آرین ، که منو نمی شناخت ) اومد بالا سرم و دید صفحه eMJey بازه ، با کلی خوشحالی اومد گفت تو هم از بیننده های eMJey هستی ؟ بهش گفتم گه گداری نگاهش می کنم !
دفعه بعد که منو دید فهمید آیدی من hbmj2 ه و کلی شگفت زده شد ! ازونجا دوستیمون کلا شروع شد !

یه بار دیگه هم نشسته بودم با دکتر صدر ( شاید تو برنامه های فوتبالی یا سینمایی دیده باشیدش ) بحث می کردم ، صحبت از مایکل شد نشسته بود کل تاریخچه آلبوم اینوینسیبل رو برام می گفت و وسطش هم کم و زیاد می کرد ! بعد اینکه کلی گوش کردم حرفهاشو خودمو بهش معرفی کرد و برعکس شد ! اون از من تاریخچه می خواست !

تو دانشگاه سال 3 ، درس مالتی مدیا ، با استادم صحبت کردم و قرار شد کلا نه پروژه ببرم و نه سر کلاس بیام ، در عوض روز آخر بیام و مصاحبه با بی بی سی رو پخش کنم و در مورد eMJey حرف بزنم ! وقتی دخترای کلاس عکس مایکل رو دیدن ، همه شروع کردن به جیغ و داد و قربون صدقه ! خلاصه خیلی زود استاد نسخه رو پیچید و گفت جمع اش کن جنبه کلاس در حد مایکل نیست ! جالبه استاد نمره کامل رو نداد بهم !

آشنا شدنم با مسعود خیلی جالب بود ! تو چت با هم قرار گذاشتیم ! روز 4 شنبه سوری !
مکان قرار : شهرک اکباتان ! همین !
خیلی سال پیش بود !
مسعود گفت خوب کجاش بیام ؟ از کجا بشناسمت ! گفتم تو بیا پیدام می کنی !!! فقط بیا فاز 1 !
خلاصه کمتر از 5 دقیقه پیدام کرد ! کافی بود از یه نفر بپرسه حمید مایکل و می خوام !

یکی از شیرین ترین خاطرام هم آشناییم با پیام بود .
مثل رویا بود اون روز ... مثل رویا ...
من دنبال نوشته یی چیزی از مایکل به فارسی می گشتم تو اینترنت ! تقریبا هیچ چیزی اون موقع وجود نداشت !
تا با یه سایت برخورد کردم که چند صفحه بود و در مورد مایکل نوشته بود .
آیدیشو اد کردم !
هیچ جوابی نگرفتم !
تو روم یاهو بودم با داداش پیام آشنا شدم چند ماه بعد !

چند روز بعدش از همون آیدی که اد کردم یه جمله اومد برام : آدرس فلان جا ! ساعت فلان ! منتظرتم !
پیام رو دیدم ! روز فوق العاده ای بود ! خیلی سال قبل تر از eMJey ! من با کوله باری از آهنگ های انگلیسی که اونموقع خودم ساخته بودم و خونده بودم پیش پیام رفتم و اون و داداشت حسابی شوکه شده بودن از اون آهنگا از یه بچه 13 - 14 ساله !

و ...
بخوام بگم تا صبح باید بگم و تموم نمی شه !
واقعا چند جلد کتاب می تونم بنویسم !

Keep The Faith
Last edit: 13 سال 5 ماه قبل by Hamid.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, farzam, kingmichael, PATROMAS

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #21561 توسط aisan
پاسخ داده شده توسط aisan در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!

kingmichael نوشته: :-?? :-?? :-?? :-?? :-?? :-??
وحید جان این چه کاری بود کردی؟

من چند روز پیش یکی از دوستام داشت از مایکل بد میگفت تا دم خونشون باهاش رفتم مخشو خوردم

آخ آخ آخ همه بجه ها وتمام اعصای فامیل بجز مایکلی هاشون از دست من دیونه شدن! انقد در باره مایکل حرف زدم و باهاشون دعوا کردمد که حد نداده!!!!!!!!!!!!!!!! آخرش همه این شکلی میشن ~X( ~X(
یه بار من خونه مامان بزرگم اینا بودم چند تا دی وی دی از مایکل برده بودم که نگاه کنم. مامان بزرگ من مایکلو دوست داره گفتش که.... یادم نیست چی گفت! بعدش بابا برزگم یه جی دیگه گفت به ترکی من نفهمیدم ولی توش جهنم داشت. ای خدا منو میگی دیونه شدم X-(
چون بابا بزرگم بود نمیتونستم مثل بقیه باهاش بحث کنم که! شروع کردم حدود یه ساعت در مورد مایکل حرف زدن! :-@ بعدش دوباره یه حدودا یه ساعت کلیپاشو اونایی که فکر میکردم خیلی تاثیر کذاررو بهش نشون دادم و تیکه تیکه نگه میداشتم براش معنی کی کردم. دیگه حوصله خودمم سر رفته بود ولی خود دیگه نمی تونستم تحمل کنم یکی بگه مایکل تو جهنمه. خیلی عصبانی بودم.
دقعه دیگه که این بار مامان بزرگم اینا اونده بودن خونه ما رفتم بدون برای بابا بزرگم earth song و گذاشتم بدونه این که من چیزی بگم بابابزرگم گفت من مایکلو می بینم ناراحت میشم. من تو دلم گفتم ای بابا دوباره شروع شد. جیزی نگفتم که گقت خیلی آدم خوبی بود ناراحتم که مرده :-bd
وای اینقدر خوشحال بودم که بالاخره یکی به حرفای من گوش کرد
الانم تو مدرسه معروفم به مایکل جکسون الانم دارم رو مخ چند تا از بچه ها هم که پتانسیل مایکلی شدنو دارن کار میکنم.

when you have faith in yourself you dont need others to believe in you
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل - 13 سال 5 ماه قبل #21567 توسط Nasim
پاسخ داده شده توسط Nasim در تاپیک پاسخ: خاطرات شیرین مایکلی!!
برای من اصلا معنی نداره که یعنی چی تو مدرسه از بچه ها سی دی می گیرند . ما از زمان راهنمایی این چیزها توی مدرسه مون خیلی عادی بود و کسی کیف هامون رو هرگز نمیگشت . نیازی هم به پنهان کردن سی دی نداشتیم . همیشه در حال رد و بدل کردن بودیم .
بعضی از خاطراتی که من از مایکل دارم متافیزیکی هستند ترجیح میدم نگم ! اما روشن ترین چیزی که حالا یادم میاد روزیه که رفته بودم کتاب فروشی . اواخر سال بود همه چیزهایی رو که خریده بودم حساب کرده بودم و ایستاده بودم کتاب های جلوی پیشخوان رو نگاه می کردم . یکی از فروشنده ها اونطرف پیشخوان برای چند ثانیه خیلی کوتاه یک کتاب رو زیر پیشخوان جابه جا کرد و من شاید یک هزارم ثانیه کتاب رو دیدم .تنها چیزی که دیدم یک عکس نارنجی بود . حتی تشخیصش هم سخت بود که عکس چیه . ولی به دوستم گفتم مطمئنم مایکل رو دیدم . چند دقیقه طول کشید تا تصمیم بگیرم از اون خانم بپرسم که کتابی که گذاشتید اون زیر چی بود ؟! اون با حواس پرتی گفت نمیدونم ، کدوم ، فکر کنم مایکل جکسون بود ! من این طرف کاملا غش کرده بودم .وقتی کتاب رو داد دست دوستم اصلا هیچی نمی دیدم ازش ... بهرحال کتاب رو گرفتم .اگر یک اون یک لحظه کتاب رو ندیده بودم هیچ وقت متوجه نمیشدم اونجا این کتاب رو دارند چون عجیب بود که توی قفسه نذاشته بودنش !
همون جوری که همه شما میدونید هر کسی هم که ندونه ما مایکلی هستیم با یک یا دو بار برخورد متوجه میشه . هر وقت توی انجمن توی دانشگاه بحث درباره برخی مشکلات موجود در یک جایی میشه دوستانم یکی از این مشکلات رو در دسترس نبودن اقلام مایکل جکسون عنوان می کنند البته با توجه به من ! :MJ2:
Last edit: 13 سال 5 ماه قبل by Nasim.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا
زمان ایجاد صفحه: 0.434 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا