Important هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !

12 سپتامبر 2013 06:16 #32992 توسط پریا
وااااااااااااااااااای خدا جون!فردا تولدشم هست...خوب شد گفتیا!آخه من فردا نمی تونستم بیام سایت تو تاپیکه خودت تبریک بگم....تولدت مبارک رهایی جونم :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :bd: :-P :-P :-P :-P :-P :-P :-P :-P ~^o^~ ~^o^~ ~^o^~ ~^o^~ ~^o^~ ~^o^~ ~^o^~ :hilrs: :hilrs: :hilrs: :hilrs: :hilrs: :guitar2: :guitar2: :guitar2: :guitar2: :guitar2: :mj9: :mj12: :mj6: :mj11: :trbdy:
ایشاالله به هرچی می خوای برسی....
اما یه نکته: متولدین شهریور نابغه ان....مثل خودم و خودت و مایکل :clp2: :clp2: راستی مرسی از دلگرمیت :trbdy:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: raha

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

19 سپتامبر 2013 09:13 #33079 توسط Beautiful Girl
ما ماهواره نداشتیم
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است
ما خیلی قانع بودیم به خدا
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش A.B.C.D
زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند
حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را
جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نو ها و کاباره های لاله زار کرده بودند
و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند
و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند !

ما دهه شصتيها بيشماريم... :cry:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael, mahsa

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

19 سپتامبر 2013 21:11 #33086 توسط Nikolay
حالا ما دهه هفتادی ها مثلا وضعمون بهتره ؟

راست بگو و هر چه را در توان داری در تیرت بنه و بلندتر پرتاب کن ، فضیلت ایرانی این است !

نیچه

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

20 سپتامبر 2013 05:59 - 20 سپتامبر 2013 06:11 #33087 توسط Beautiful Girl
خب بااین همه امکانات چرا وضعتون بهتر نباشه؟ :-? (شوخی)

نه واس من دهه ی شصتی وهفتادیش مهم نیست
به نظر من زیاده روی توهرچیزی اشتباهه
متن تو فیسبوک دوستام خوندم گذشته خودم جلوی چشم اومد ازاونجاکه تو یه خانواده کاملامذهبی بزرگ شدم
انقد بد بود که حاضر نیستم دیگه 1لحظه به اون دوران برگردم ..
یادمه همیشه گشادترین و بلندترین مانتو مال من بود..
تازه تو16سالگیم فهمیدم قضیه از چه قراره.. اینقدر محدودیت داشتم که بیشتر شبا کابوس می دیدم..
حسرت یه بار رستوران رفتن به دلم موند..
حق نداشتم به خونه دوستام بره وبیارمشون خونه..
دوچرخه سواری وتوآب دریارفتن اونم حتی بامانتو توامکان عمومی ممنوع..
به اجبار چادر سرم کردن..
انقد سرم فریاد کشیدن دلم شکستن که حد نداره فک نکنم اصن کلا کسی منو بفمه.. :cry:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mahsa

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

21 سپتامبر 2013 12:46 #33100 توسط Michaellover
بعد از 2 هفته مسافرت با کلی شوق و ذوق اومدم اینجا,دریغ از یه دونه پیام خصوصی :cry:

"...Before You start Pointing Fingers Make Sure Your Hands Are Clean"
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

21 سپتامبر 2013 13:01 #33101 توسط kingmichael
من وقتی هستم هم هیشکی بهم پیام نمیده ! حالا تو دوهفته نبودی جای تعجب نداره !

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 سپتامبر 2013 11:08 - 22 سپتامبر 2013 11:09 #33122 توسط kingmichael
جاتون خالی امروز صبح رفتیم کوه !

ما کله ی صبح بیدار شده بودیم ، من هم شب بیدار بودم ، فردا همش خواب آلود بودم !
خلاصه قرار شب از بلند ترین کوه منطقه بریم بالا ، ما هر چی میرفتیم میدیدیم یه کوه بلند تر هم هست ، مجبور میشدیم از اون هم بریم بالا !
ما هم خواب به سرمون بود تا آخر نفهمیدیم که این که داریم ازش میریم بالا رشته کوه زاگرسه !!!!
خدا روز بد نده ! قبل از طلوع خورشید تا ظهر داشتیم از این کوه ها بالا میرفتیم تا رسیدیم که به کوه خیلی بلند !
ما هم جو گازمون گرفته بود رفتیم بالا !

تا وقتی که برگشتیم خونه بابام گفت اون کوه سیاتیر بود که یکی از بلندترین کوه های زاگرسه !
ما بعد از بالا رفتن از چند تا کوه ، حدود سه هزار متر رو تو سه ساعت رفتیم بالا !
ولی به منظره ای که داشت میارزید ! از اون بالا آدم حس جنگ های صلیبی 2 بهش دست میداد !!!

موقع برگشت با چنان سرعتی اومدم که خودم حال کردم !!! اگه اون پایین جنگل نبود تا خود شهر پشتک میزدم !!
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Michaellover

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 سپتامبر 2013 11:46 #33124 توسط mahsa
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری
از اضطراب هایت ریشه nام بگیری
و از ترسهایت بی نهایت حد بگیری
آنگاه خواهی دید که مجموع غمهایت به صفر میل میکند
و lim امید در قلبت بی نهایت میشود
اگر نتوانستی بر مصائب چیره شوی ، میتوانی به تعداد دلخواه از هوپیتال استفاده کنی …
اگر از آنها حد گرفتی و حد آن مبهم شد ، با استفاده از هم ارزی می توان آنرا رفع ابهام کنی …
اگر در اندیشه ات نسبت به مسئله کاملی ، مزاحم احساس کردی ، اندیشه ات را به جز صحیح ببر تا ناخالصی های ذهنت را ببرد و ذهنی بدون تشویش به تو تحویل دهد !
اندیشه ات را میان شادی ها قرار بده تا بنا به قضیه ی فشار، روح تو نیز به شادی مطلق برسد !
اگر در جزئی از زندگی ات ناپیوستگی احساس کردی می توان آنرا به ناپییوستگی رفع شدنی برطرف کنی !
برای مشاهده موفقیت هایت میتوان مجموع شادیهایت را با استفاده از انتگرال محاسبه کنی !
میتوان از شادی و امید زندگی دنباله ای بسازی که حد آن همگرا به زندگی روشنی باشد ! و اگر در این طریق به راستی ایمانت شک کردی نادرستی آن شک ها را با برهان خلف نقص کن …
عوامل منفی شخصیت را به زیر قدر مطلق ببر و بگذار تا به تو شخصیت مثبت دهد !
از روحت انتگرال بگیر و بگذار روح تو مانند مجموعه ای باشد که بالاترین کران آن خدا باشد !

شروع ماه مهر هم مبارک :rdbk: :D ...
گرچه سیستم آموزشی ما مزخرف ترینه اما مزه این روزها تکرار نشدنیه به یاد نگهدارید چون به دردتون می خوره :D

without hope we are lost.....i love you Michael
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael, Beautiful Girl

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 سپتامبر 2013 12:47 #33125 توسط kingmichael
کلی خاطرات مزخرف برام زنده شد ! :D

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 سپتامبر 2013 13:23 #33126 توسط kingmichael
راستی ساعت ها رو کشیدن عقب ! مثلا ساعت 5 میشه 4 جدید !

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire

Please publish modules in offcanvas position.