- ارسال ها: 2908
- تشکرهای دریافت شده: 1357
شعر
14 سال 1 هفته قبل #7425
توسط FeanoR
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
كاربر(ان) زير تشكر كردند: NicoleL2
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
14 سال 1 هفته قبل #7426
توسط FeanoR
در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Nasim
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
14 سال 6 روز قبل #7514
توسط FeanoR
همون شب دلم برای سهراب گرفت...
كه چه معصومانه و پر درد گفته بود:
من كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
كسی از دیدن یك باغچه مجذوب نشد
هیچ كس زاغچه ای را سر یك مزرعه جدی نگرفت...
كه چه معصومانه و پر درد گفته بود:
من كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
كسی از دیدن یك باغچه مجذوب نشد
هیچ كس زاغچه ای را سر یك مزرعه جدی نگرفت...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Termeh
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
14 سال 6 روز قبل #7562
توسط PARSA_MJ
این بار
بهترینم رو انجام میدم تا درست انجامش بدم
اوه نه
بیا و منو نجات بده
من یکی رو نیاز دارم
اگه دیدیش
اینو بهش بگو.من نیازش دارم
یک شانس دیگر در عشق
یک شناس دیگر در عشق
اثری از مایکل
بهترینم رو انجام میدم تا درست انجامش بدم
اوه نه
بیا و منو نجات بده
من یکی رو نیاز دارم
اگه دیدیش
اینو بهش بگو.من نیازش دارم
یک شانس دیگر در عشق
یک شناس دیگر در عشق
اثری از مایکل
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
14 سال 4 روز قبل #7779
توسط Ehsan
برای اولین بار امروز میخوام نگات کنم برای اولین بار میخوام امروز صدات کنم
برای اولین بار میخوام باهات حرف بزنم برای اولین بار میخوام عشقت روادعا کنم
برای اولین با میخوام نگیره نفسم برای اولین با میخوام رازمو برملا کنم
برای اولین بار تو هم از من رد نشو تا که نمیرم بدونت، عمرمو بر فنا کنم.
____________________________________________________________________________________________
به نظرتون این شعر کافیه یا باید ادامه داشته باشه؟
برای اولین بار میخوام باهات حرف بزنم برای اولین بار میخوام عشقت روادعا کنم
برای اولین با میخوام نگیره نفسم برای اولین با میخوام رازمو برملا کنم
برای اولین بار تو هم از من رد نشو تا که نمیرم بدونت، عمرمو بر فنا کنم.
____________________________________________________________________________________________
به نظرتون این شعر کافیه یا باید ادامه داشته باشه؟
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 1.151 ثانیه