سؤال جملاتي از كتابهاي مختلف

27 مارس 2013 17:24 #31093 توسط farzam
بچه ها من اينجا جملات زيبا و موثر و... كه تو داستانهاي مختلف ميخونمو قرار ميدم
به همراه نام كتاب، نويسنده و...

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate
كاربر(ان) زير تشكر كردند: atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

27 مارس 2013 17:32 #31094 توسط farzam
زنده بگور _ صادق هدايت_ پاريس 11 اسفند 1308

در اين بازيگر خانه ي بزرگ دنيا هر كسي يك جور بازي ميكند تا هنگام مرگش برسد
گاهي ديوانگيم گل ميكند، ميخواهم بروم دور خيلي دور، يك جايي كه خودم را فراموش كنم، فراموش بشوم، گم بشوم
نابود بشوم، ميخواهم از خود بگريزم، بروم خيلي دوررررررر......
خدا با يك زهرمار ديگري در ستمگري بي پايان خودش دو دسته مخلوق را آفريده، خوشبخت و بدبخت .

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael, atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

27 مارس 2013 17:36 #31095 توسط farzam
اسير فرانسوي _ صادق هدايت_ پاريس 21فروردين 1309

بهترين دوره ي زندگانيم همان ايام اسارت من در آلمان بود.

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

27 مارس 2013 18:08 #31096 توسط kingmichael
اینجا قراره با برنامه خاصی مطلب قرار بدی یا همه میتونن مطلب بزارن ؟!

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

27 مارس 2013 20:22 #31101 توسط farzam
نه برنامه اي كه نيسسس
هر چي دوس داشته باشين ميتونين بزارين

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

27 مارس 2013 20:57 #31103 توسط kingmichael
س.گ.ل.ل - صادق هدایت

دو هزار سال بعد اخلاق ، عادات ، احساسات و همة وضع زندگي بشر به كلي تغيير كرده بود . آنچه را عقايد و
مذاهب مختلف در دو هزار سال پيش به مردم وعده مي داد ، علوم به صورت عملي در آورده بود . احتياج
تشنگي، گرسنگي ، عشق ورزي و احتياجات ديگر زندگي برطرف شده بود ، پيري ، ناخ وشي و زشتي محكوم
انسان شده بود . زندگي خانوادگي متروك و همة مردم در ساختمانهاي بزرگ چندين مرتبه مثل كندوي زنبور
عسل زندگي مي كردند . ولي تنها يك درد مانده بود، يك درد بي دوا و آن خستگي و زدگي از زندگي بي مقصد و
بي معني بود .


-

چه خبر تازه اي ؟
- همان آخر دنيا .
- آخر دنيا ؟
- ببخشيد ، انقراض نسل بشر ، مي خواهند همه مردم را در شهرها جمع بكنند و با قوه برق يا قوه گاز و يا به
وسيله ديگر همه را نابود بكنند تا نژاد بشر آزاد بشود . !
گويا فقط منتظر لختيهاهستند . در اخبار شبتاب دیدم
- يك دسته از آنها گم شده اند ولي ديروز نماينده آنها با شرايطي حاضر شده بود كه تسليم بشود .
تا در خودكشي عمومي شركت بكنند !

دانلود کتاب کامل :

This message has an attachment file.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

28 مارس 2013 08:32 #31105 توسط farzam
دِميان ( مقدمه )_ هرمان هسه_1919

امروزه انساني را كه به واقع حيات دارد كمتر از هر زمان ديگري درك ميكنند، اين روزها آدميان را كه هر كدامشان
معرف آزمايش و تجربه ي گرانبها و بي همتاي دستگاه خلقت است،
گروه گروه،
يكجا
ميكُشند...

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate
كاربر(ان) زير تشكر كردند: atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

30 مارس 2013 11:54 - 30 مارس 2013 11:55 #31111 توسط farzam
در ساحل رودخانه ي پيدرا نشستم و گريستم ( مقدمه ) _ پائلو كوئيلو
من براي عشقي رنج ميكشم كه ارزش اين رنج را ندارد،
ما رنج ميكشيم چون گمان ميكنيم كه بيشر از آنچه بدست آورده ايم، ايثار كرده ايم.

از متن اصلي :

خوشبختي گاه يك توفيق است ولي در بيشتر موارد يك پيروزيست. لحظه ي جادويي كمك ميكند تا ما تغيير كنيم.
مارا برميآنگيزد تا به جست و جوي روياهايمان برويم. بي شك زنج خواهيم كشيد و لحظات دشواري را خواهيم گذراند اما اينها همه گذرا هستند و اثري به جا نخواهند گذاشت.

بيچاره كسي كه از خطر كردن ميترسد. او هرگز سر خورده نميشود، نا اميد نميشود، مانند كسي كه به دنبال تحقق روياهايش زندگي ميكند رنج نخواهد كشيد اما هنگامي كه به گذشته نگاه ميكند قلبش به او خواهد گفت: با معجزه ها كه در مسير تو بود چه كردي ؟
با استعدادهايت ؟ آنها را درون چاهي عميق به خاك سپردي چون ميترسيدي كه از دستشان بدهي......

She works so hard, just to make her way
For a man who just don’t appreciate
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

05 می 2013 09:27 - 05 می 2013 18:15 #31366 توسط kingmichael
شعری از راسل لاون - کتاب عصر افسانه ها - تامس بولفیتچ

ستارگان یکی پس از دیگری طلوع و غروب کردند
و بر یخ خاکستری زنجیرم جرقه زدند
خرس که تمام شب در اطراف آغل ستاره شمال پرسه زده است
اکنون در کنام خود غرق شده ،
در حالی که از ردپای خوشدل سحر میترسد.


کتاب عصر افسانه ها - تامس بولفیتچ - بخش 38 اساطیز شمالی ، واهالا ، والکی ریور
یک شب طولانی است
و دو شب طولانی تر
اما برای سه شب چه میتوان گفت ؟
قبلا به نظرم یک ماه
نیمی از این چند روزه ی آرزومندی می آمد


خیلی این کتاب رو دوست دارم ، دو بار کامل خوندمش ولی هنوز اسم خیلی از شخصیت هاشو یادم نیست
فقط دو صفحه اسم شخصیت باید جلوت باشه تا بفهمی چی به چیه !!!
كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire

Please publish modules in offcanvas position.