- ارسال ها: 684
- تشکرهای دریافت شده: 383
Alan Wake
کمتر
بیشتر
12 سال 9 ماه قبل #30094
توسط e r o s
هرچند نویسنده سعی داره مخاطب رو بین خیال و واقعیت میپیچونه اما دید من تا قبل از اتمام دو تا اپیزود اضافی این بود که الن ویک بدون شک به یه مشکل نادر روانی دست پیدا کرده.
بیماریای که همیشه تو وجودش بود و باعث پیش بردن داستانهای ترسناکش میشده و اینبار با مرگ آلیس شدت گرفته و دیگه کار از کارش گذشته. در اتاقش در تیمارستان هارتمن مشغول نوشتن تمام بلاهایی هست که سرش میاد و خب البته این هم تجویز دکتر هارتمنه که با نوشتن خودشو بتونه از جنون بیرون بکشه – اما گاهی جنون به حدی شدت میگیره که میفهمیم حتی درحال نوشتن هم نیست!
در دو اپیزود آخر، باز کردن صفحات بازی سه چهارتا لغت در اختیار میذارن که با نور سوزوندنشون باعث میشه الن ویک همون لحظه اونارو در واقعیت تایپ کنه و پدیدار بشن – حتی دیگه صدای تایپو میشنویم. اما جالب اینجاست که دیگه میفهمیم بیشتر از همون چند لغتی که با باز کردن هر صفحه میبینیم وجود ندارن و سایر اتقافا فقط وهم مطلق نویسنده برای گشتن دنبال یه موضوع مناسبه. و اطمینان این قضیه جایی حاصل میشه که یه ماشین تایپ غول آسا و یک کاغذ مچاله شده میبینیم.
این نویسنده کم و بیش هنوزم در بلاکش قرار داره.
شاید بشه گفت دادن کلید کابین توسط باربارا یه جوری اونو از واقعیت خارج میکنه اما اگر دقت کنیم کابوس اول بازیش خیلی بیشتر از کابوس بود. فانوس دریایی آخر همون اول وجود داشت، تمام المانهای داستان دپارچر از همون اول بود و حتی شروع داستان این کتاب همون کابوسه!
فانوس دریایی که اول میبینه و آخر داستان بهش میرسه. این هم یه فن نوشتنه. پس باربارا، کلید اشتباهی، دریاچه، توماس زین و اطلاعش از زندگی الن، اینا هم میتونن یه توجیه واسه مرگ آلیس باشن.
اگه دقت کنیم به وضوح میبینیم زمانی که الن رو صدا میزنه یه مایو پاشه! و هوا هم کاملا روشنه. پس میخواسته شنا کنه. اما وقتی میافته به عرض چند دقیقه هوا تاریک میشه. اینا همه توهم نویسنده برای پیدا کردن یک علت مرموز واسه یه حادثهی عادیه. آلیس فوبیا داشته پس وقت افتادن، ناگهان هوا رو در کتابش تاریک میکنه.
گاهی نویسندهها برای تفسیر واقعیت، از المانهای خیال استفاده میکنن.
در کل بازی الن رو در تلویزیونهایی مشغول نوشتن در کابینی که آخر بازی توش قرار میگیره میبینیم. پس نوشتن کتاب "انحراف" از همونجا شروع شده که کاغذهاشو هم وسط بازی میبینیم. تام زین این کاغذها رو پخش میکنه.
در پایان آلیس زنده میشه اما به قیمت فرو رفتن الن در توهم کامل. یعنی تنها در جنون محض میتونه آلیس رو جایی اون بیرون ببینه.
بعد از تموم کردن دو اپیزود آخر فکر دیگهای هم سراغم اومد. اینکه دقیقا تمام چیزایی که شرح داده شد برای زین اتفاق افتاده و با جا دادن الن ویک و حوادث مشابه در داستان، و کمک خودش برای عوض کردن مسیر الن، خودش رو از این حادثه آزاد کنه.
اون با یه لباس فضایی میاد و به هر فضا و مکان – چنانکه داستان بهم نخوره – بصیرت کامل داره. هرچیزی رو میتونه تغییر بده و به نوعی نقش خدا رو داره. همینطور لباس فضایی تن یک نویسنده!! هیچ معنایی جز این نداره که میخواد اونو از یه دنیای دیگه نشون بده. شاید از واقعیت.
از کلاه تام، شدیدترین نور بازی تابیده میشه. شاید اساس کار که همون تاریکی و روشناییه ساختهی ذهن اونه. گرچه خودش میگه من نویسندهی داستان تو نیستم!
به نظرم داستان اینجا قفل میشه که کدوم خیال و کدوم واقعیته؟ الن یا تام؟ و سم لیک هم به هیچ وجه نخواسته متوجه این ماجرا بشیم!
بیماریای که همیشه تو وجودش بود و باعث پیش بردن داستانهای ترسناکش میشده و اینبار با مرگ آلیس شدت گرفته و دیگه کار از کارش گذشته. در اتاقش در تیمارستان هارتمن مشغول نوشتن تمام بلاهایی هست که سرش میاد و خب البته این هم تجویز دکتر هارتمنه که با نوشتن خودشو بتونه از جنون بیرون بکشه – اما گاهی جنون به حدی شدت میگیره که میفهمیم حتی درحال نوشتن هم نیست!
در دو اپیزود آخر، باز کردن صفحات بازی سه چهارتا لغت در اختیار میذارن که با نور سوزوندنشون باعث میشه الن ویک همون لحظه اونارو در واقعیت تایپ کنه و پدیدار بشن – حتی دیگه صدای تایپو میشنویم. اما جالب اینجاست که دیگه میفهمیم بیشتر از همون چند لغتی که با باز کردن هر صفحه میبینیم وجود ندارن و سایر اتقافا فقط وهم مطلق نویسنده برای گشتن دنبال یه موضوع مناسبه. و اطمینان این قضیه جایی حاصل میشه که یه ماشین تایپ غول آسا و یک کاغذ مچاله شده میبینیم.
این نویسنده کم و بیش هنوزم در بلاکش قرار داره.
شاید بشه گفت دادن کلید کابین توسط باربارا یه جوری اونو از واقعیت خارج میکنه اما اگر دقت کنیم کابوس اول بازیش خیلی بیشتر از کابوس بود. فانوس دریایی آخر همون اول وجود داشت، تمام المانهای داستان دپارچر از همون اول بود و حتی شروع داستان این کتاب همون کابوسه!
فانوس دریایی که اول میبینه و آخر داستان بهش میرسه. این هم یه فن نوشتنه. پس باربارا، کلید اشتباهی، دریاچه، توماس زین و اطلاعش از زندگی الن، اینا هم میتونن یه توجیه واسه مرگ آلیس باشن.
اگه دقت کنیم به وضوح میبینیم زمانی که الن رو صدا میزنه یه مایو پاشه! و هوا هم کاملا روشنه. پس میخواسته شنا کنه. اما وقتی میافته به عرض چند دقیقه هوا تاریک میشه. اینا همه توهم نویسنده برای پیدا کردن یک علت مرموز واسه یه حادثهی عادیه. آلیس فوبیا داشته پس وقت افتادن، ناگهان هوا رو در کتابش تاریک میکنه.
گاهی نویسندهها برای تفسیر واقعیت، از المانهای خیال استفاده میکنن.
در کل بازی الن رو در تلویزیونهایی مشغول نوشتن در کابینی که آخر بازی توش قرار میگیره میبینیم. پس نوشتن کتاب "انحراف" از همونجا شروع شده که کاغذهاشو هم وسط بازی میبینیم. تام زین این کاغذها رو پخش میکنه.
در پایان آلیس زنده میشه اما به قیمت فرو رفتن الن در توهم کامل. یعنی تنها در جنون محض میتونه آلیس رو جایی اون بیرون ببینه.
بعد از تموم کردن دو اپیزود آخر فکر دیگهای هم سراغم اومد. اینکه دقیقا تمام چیزایی که شرح داده شد برای زین اتفاق افتاده و با جا دادن الن ویک و حوادث مشابه در داستان، و کمک خودش برای عوض کردن مسیر الن، خودش رو از این حادثه آزاد کنه.
اون با یه لباس فضایی میاد و به هر فضا و مکان – چنانکه داستان بهم نخوره – بصیرت کامل داره. هرچیزی رو میتونه تغییر بده و به نوعی نقش خدا رو داره. همینطور لباس فضایی تن یک نویسنده!! هیچ معنایی جز این نداره که میخواد اونو از یه دنیای دیگه نشون بده. شاید از واقعیت.
از کلاه تام، شدیدترین نور بازی تابیده میشه. شاید اساس کار که همون تاریکی و روشناییه ساختهی ذهن اونه. گرچه خودش میگه من نویسندهی داستان تو نیستم!
به نظرم داستان اینجا قفل میشه که کدوم خیال و کدوم واقعیته؟ الن یا تام؟ و سم لیک هم به هیچ وجه نخواسته متوجه این ماجرا بشیم!
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 1584
- تشکرهای دریافت شده: 1424
12 سال 9 ماه قبل #30103
توسط شايان
تو نوشتم اشتباه شده بود امیلی و باربارا که اصلاحش کردم ممنون از توجهت...
خیلی توضیحات خوبی دادی که باعث شفاف تر شدن ماجرا برام شد یکی سری نکات جالب رو گفتی که کاملا بهشون دقت نکرده بودم.در مورد دریاچه احساس میکنم قسمتی از توهماتشه اما از بعد بیماری روحی الن...باید به سم لیک تبریک گفت داستان پیچیده ای طراحی کرده که میتونه خیلی خوب ادامه پیدا کنه المان های زیادی داره که میتونه مدت ها ذهن مخاطب رو درگیر خودش کنه.باید دید که چطور ادامه میدن این داستان رو امیدوارم شاهد روشن تر شدن ماجرا در شماره های بعدی باشیم نه اضافه شدن معماهای خیلی زیاد که باعث سردرگمی بیشتر بشه.
در مورد اون قسمت که در مورد مکس پین گفتی فکر کنم بالا بهش اشاره داشتم یا شاید فراموش کردم ولی خیلی کار جالبی بود کلی جا خوردم واقعا سم و remedy حسابی مکس رو دوست دارن و فکر کنم باید باز هم بازی های remedy خبرهایی از ایده هاشون و جزییاتی در مورد مکس پین باشیم!
خیلی توضیحات خوبی دادی که باعث شفاف تر شدن ماجرا برام شد یکی سری نکات جالب رو گفتی که کاملا بهشون دقت نکرده بودم.در مورد دریاچه احساس میکنم قسمتی از توهماتشه اما از بعد بیماری روحی الن...باید به سم لیک تبریک گفت داستان پیچیده ای طراحی کرده که میتونه خیلی خوب ادامه پیدا کنه المان های زیادی داره که میتونه مدت ها ذهن مخاطب رو درگیر خودش کنه.باید دید که چطور ادامه میدن این داستان رو امیدوارم شاهد روشن تر شدن ماجرا در شماره های بعدی باشیم نه اضافه شدن معماهای خیلی زیاد که باعث سردرگمی بیشتر بشه.
در مورد اون قسمت که در مورد مکس پین گفتی فکر کنم بالا بهش اشاره داشتم یا شاید فراموش کردم ولی خیلی کار جالبی بود کلی جا خوردم واقعا سم و remedy حسابی مکس رو دوست دارن و فکر کنم باید باز هم بازی های remedy خبرهایی از ایده هاشون و جزییاتی در مورد مکس پین باشیم!
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 684
- تشکرهای دریافت شده: 383
12 سال 9 ماه قبل #30104
توسط e r o s
دقیقا شایان.
باید اضافه کنم اول اپیزود دوم یا سوم که توی خونش فلاش بک زده میشه یه دسته از کتابهای الکس کیزی (مکس پین!) رو میبینیم. اسم یه شمارش فقط Alex Casey هست و یه شماره دیگه The Fall of Alex Casey!!!
توی کتاب The Sudden Stop هم که به کل این شخصیتو کشته!
باید اضافه کنم اول اپیزود دوم یا سوم که توی خونش فلاش بک زده میشه یه دسته از کتابهای الکس کیزی (مکس پین!) رو میبینیم. اسم یه شمارش فقط Alex Casey هست و یه شماره دیگه The Fall of Alex Casey!!!
توی کتاب The Sudden Stop هم که به کل این شخصیتو کشته!
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 1584
- تشکرهای دریافت شده: 1424
12 سال 9 ماه قبل #30105
توسط شايان
اره یادمه تو ایپیزود دوم و سوم کتاب های Alex Casy و The Fall of alex casey...بعید نبوده که تصمیم داشتن تو بازی سوم رو اگر رمدی می ساخته مکس رو بکشن شاید به همین دلیلی راک استار مکس پین 3 رو به remedy نداده به هر حال یکی از عنوان های درآمد زاش رو تموم می کرد.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 684
- تشکرهای دریافت شده: 383
12 سال 9 ماه قبل #30116
توسط e r o s
دقیقا منم به همین فکر کردم! شاید اختلافشون سر همین بوده که اینقدر هم بهش تاکید کردن تو این بازی.
عقلانی هم بخوای حساب کنی تو دوتای قبلی به قدری داستان پر بود که بعد از دو در واقع تموم شد. کفه دو بازی قبل بینهایت سنگینتر از سومی میشد و هم تراز کردنشون فقط استفاده از یک اتفاق سنگین بود: مرگ مکس پین.
الآن هم که داستان سومی تبدیل به یه فاجعه شده!
عقلانی هم بخوای حساب کنی تو دوتای قبلی به قدری داستان پر بود که بعد از دو در واقع تموم شد. کفه دو بازی قبل بینهایت سنگینتر از سومی میشد و هم تراز کردنشون فقط استفاده از یک اتفاق سنگین بود: مرگ مکس پین.
الآن هم که داستان سومی تبدیل به یه فاجعه شده!
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 1584
- تشکرهای دریافت شده: 1424
12 سال 9 ماه قبل #30130
توسط شايان
باهات موافقم در داستان دوم remedy دیگه واقعا همه چیز رو به پایان رسوند به قول روزنامه جام جم ضمیمه کلیک که یادمه اون موقع در تحلیل مکس پین 2 نوشته بود تمامی کاراکترهای این سری بازی مردند و کسی نمومنده تا مکس پین 3 رو بشه باهاش ساخت!
تو رای گیری هایی که شده هواداران کلا از مسک پین 3 راضی بودند اما وقتی مکس پین 3 رو بازی میکنی با اینکه خیلی هیجان و درگیری ها نفس گیرن و همیشه روی ذهن هستن اما احساس میشه نسبت به 1 و 2 یک چیز گمشده وجود داره که اچازه نمیده لذت دو شماره اول رو تجربه کنی
تو رای گیری هایی که شده هواداران کلا از مسک پین 3 راضی بودند اما وقتی مکس پین 3 رو بازی میکنی با اینکه خیلی هیجان و درگیری ها نفس گیرن و همیشه روی ذهن هستن اما احساس میشه نسبت به 1 و 2 یک چیز گمشده وجود داره که اچازه نمیده لذت دو شماره اول رو تجربه کنی
كاربر(ان) زير تشكر كردند: e r o s
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 2.093 ثانیه