× به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

سؤال ترجمه اشعار مایکل

03 آگوست 2011 06:31 #5913 توسط Termeh
Money
پول

پول،پول/به خاطرش دروغ میگویند
به خاطرش جاسوسی میکنند
به خاطرش میکشند
به خاطرش میمیرند

پس تو آن را قابل اعتماد مینامی، اما من میگویم آن تنها در بازی طمع و هوس شیطان است
آنها اهمیت نمیدهند،آنها برای پول مرا از بین میبرند
آنها اهمیت نمیدهند،آنها برای پول از من استفاده میکنند
پس تو به کلیسا برو و کلمات مقدس را بخوان
در نقشه ی زندگی،آنها همه یاوه است
آنها اهمیت نمیدهند،آنها به خاطر پول کشته اند، از بین برده اند یا به مبارزه طلبیده اند،این نفوذ پول است
تو در حال ادای احترام به پرچم هستی
کشور به تو اعتماد دارد.تو حالا یک نشان بر سر میگذاری
تو تنها کمی،اخطار شده ای و تو در حال مبارزه در جنگها هستی
یک سرباز باید آن را انجام دهد
من هرگز خیانت نخواهم کرد یا تو را فریب نخواهم داد،دوست من اما...ً
اگر تو پول را نشانم دهی،سپس من آنها را برایت خواهم گرفت
اگر تو به من دستی را بدهی،سپس من آن را تکان خواهم داد
تو هر کاری به خاطر پول انجام میدهی،هر کاری،هر کاری،هر کاری برای پول
مایل هستم برایت دروغ بگویم،مایل هستم برایت بمیرم ،حتی روحم را به شیطان بفروشم
حق بیمه؟کجای صداقتتان دروغ گفته اید؟آیا آن عذر توست؟
من اینگونه فکر نمیکنم،تو اهمیت نمیدهی،تو برای پول میکشی
از بین میبری یا به مبارزه میطلبی،این نفوذ پول است
آیا تو با همان مرض شهوت و شکم پرستی و طمع آلوده شده ای
پس تماشا کن آنها را با بزرگترین لبخندها
وراجان بیکاره...ً
چون آنها از پشت خنجر زنان هستند
اگر تو بدانی آن یک دروغ است
سپس به آن دشنام خواهی داد
اگر تو تن به گناه بدهی،پس تو متحملش خواهی شد
آن با یک شانس بدست آمده،پس تو با آن مواجه خواهی شد
تو هر کاری به خاطر پول انجام میدهی...هر کاری،هر کاری،هر کاری به خاطر پول
مایل هستم به خاطر تو دروغ بگویم،مایل هستم به خاطر تو بمیرم،حتی روحم را به شیطان بفروشم
تو میگویی مایل به انجامش نیستی،برای همه ی پولهای دنیا
من اینچنین فکر نمیکنم،اگر تو آن مرد را به من نشان دهی
سپس من او را خواهم فروخت،اگر تو از من تقاضا کنی دروغ بگویم من به او خواهم گفت
اگر توبه اراده ی خدا،در حال دزدیدن هستی،پس تو او را به جهنم خواهی برد
تو هر کاری به خاطر پول انجام میدهی.هر کاری،هر کاری،هر کاری به خاطر پول
مایل هستم به خاطر تو دروغ بگویم،مایل هستم به خاطر تو بمیرم،حتی روحم را به شیطان بفروشم
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

03 آگوست 2011 06:33 #5914 توسط Termeh
برده ی ریتم

او شبهنگام برروی صحنه میرقصد
آن دختر برای نیازهای او میرقصد
او تا زمانیکه پاهایش سالم است میرقصد
تا زمانی که خواب آلود گردد
او تا پایان سپیده صبح میرقصد
و به سرعت غذایش را حاضر میکند
نمیتواند دیر کند،نمیتواند خیلی طولانی کند(کارهایش را)ّ
کودکان باید به مدرسه بروند
او برده ی ریتم و وزن است
او برده ی ریتم و نوای عشق است،نوای عشق
سرکار برای آن مرد میرقصد،؛کسی که تمام وقت،او را به کار وامیدارد
او اینگونه میرقصد و میگوید
من باید امشب خانه باشم
او در آشپزخانه میرقصد
شام ساعت نه سرو میشود
او میگوید این غذا نیرو و توان است
او باید ذهنش را آزاد کند
سخت کار میکند،تنها برای اینکه مسیرش را بسازد
برای مردی کار میکند که حتی قدردانی هم نمیکند،،انجامش را بلد نیست و همیشه مغرور و خودبین بوده است
او شبهنگام میرقصید
ناگهان افتاد
قسم خورد که دیگر نمیرقصد
اما او رقصید،او دست بر نداشت
بیرون دوید و...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

04 آگوست 2011 05:00 #6056 توسط Termeh
we've had enough


Love was taken from a young life
And no one told her why
Her direction has a dimlight
From one more violent crime

She innocently questioned why
Why her father had to die
She asked the men in blue
How is it that you get to choose
Who will live and who will die
Did god say that you could decide ?
You saw he didn't run
And that my daddy had no gun

In the middle of a village
Way in a distant land
Lies a poor boy with his broken toy
Too young to understand

He's awaken, ground is shakin
His father grabs his hand
Screaming, crying, his wife's dying
Now he's left to explain

He innocently questioned why
Why his mother had to die
What did these soldiers come here for ?
If they're for peace, why is there war ?

Did God say that they could decide
Who will live and who will die ?
All my mama ever did
Was try to take care of her kids

We're innocently standing by
Watching people lose their lives
It seems as if we have no voice
It's time for us to make a choice

Only god could decide
Who will live and who will die
There's nothing that can't be done
If we raise our voice as one

They've gotta hear it from me
They've gotta hear it from you
They've gotta hear it from us
We can't take it
We've already had enough

They've gotta hear it from me
They've gotta hear it from you
They've gotta hear it from us

We can't take it
We've already had enough

They've gotta hear it from me
They've gotta hear it from you
They've gotta hear it from you baby

We can't take it
We've already had enough

Deep in my soul baby

Deep in your soul and let God decide

Deep in my soul

It's up to me and i'm still alive

They've gotta hear it from us

We can't take it
We've already had enough

It's going down baby
Just let God decide,

It's going on baby
Just let God decide

Deep in my soul baby

We've already had enough

They've gotta hear it from me
They've gotta hear it from you
They've gotta hear it from us

We can't, we can't
We've already had enough


ما به قدر کافی تحمل کرده ایم

عشق حاصل یک زندگی جدید است
هیچکس به او نگفت چرا
او رو به سوی تاریکی کرده است
از یک گناه سخت دیگر
او با بیگناهی پرسید،چرا؟
چرا پدرش مجبور بود بمیرد
او از مردی که لباس آبی به تن داشت پرسید
چگونه است که شما انتخاب میکنید
چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد
آیا خدا گفته که شما میتوانید تصمیم بگیرید
شما دیدید که او فرار نمیکرد و پدرم اسلحه نداشت
در میان دهکده ای
جاده ای در سرزمین دوردست
پسرک فقیری با اسباب بازی شکسته اش به خواب رفته بود
بسیار کوچکتر از آن بود که درک کند
بر اثر لرزش زمین بیدار شد
پدرش دستانش را گرفت
فریاد میزد،گریه میکرد،همسرش کشته شده بود
اکنون او مانده بود تا توضیح دهد
او با معصومیت پرسید ،چرا؟
چرا مادرم باید بمیرد
این سربازان به دنبال چه چیز اینجا آمده اند؟
اگر آنها برای صلح و آرامش آمده اند پس چرا اینجا جنگ است؟
آیا خدا گفته که شما میتوانید تصمیم بگیرید
چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد؟
مادرم تماما تلاش میکرد تا از کودکانش محافظت کند
ما با بیگناهی کنار میایستیم
مردمی را میبینیم که زندگیشان را از دست دادند
به نظرمیرسد ما هیچ صدایی نداریم
اکنون زمانی است که ما باید انتخاب کنیم
تنها خداست که میتواند تصمیم بگیرد
چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد
هیچ چیز نمیتواند انجام شود
اگر همه ی ما صدایمان را بالا بریم
آنها این را از من میشنوند
انها این را از تو میشنوند
آنها این را از ما میشنوند
ما نمیتوانیم تحمل کنیم
ما تا اینجا به قدر کافی تحمل کرده ایم
عزیزم،در اعماق روحم
در اعماق وجودت،اجازه بده خدا تصمیم بگیرد
در اعماق روحم،این مرا بالا میبرد،من هنوز زنده هستم
آنها این را از ما میشنوند
ما نمیتوانیم تحمل کنیم
ما به قدر کافی تحمل کرده ایم
در حال پایان است.
فقط اجازه بده خدا تصمیم بگیرد



translated by MJTJ
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

04 آگوست 2011 07:38 #6079 توسط FeanoR
They Dont Care About Us

کله های تراشیده، کله های بی عقل و فکر

همه بد شدن!

وضعیت، روز به روز سخت تر

همه ادعا دارن

تو دادگاه، تو روز نامه ها

همه اعتراض دارن

بنگ بنگ، میکشن

همه دیوونه شدن
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کننچیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن


منو بزن، ازم متنفر باش

ولی هیچوقت نمیتونی(غرور) منو بشکنی


آوارم کنین، دلهره تو دلم بندازین

ولی هیچوقت نمیتونین منو بکشین

منو به اجبار یهودیم کنین، تحت تعقیب قرار بدین

همه دارن با من این کار رو می کنن

به من لقد بزنین، به من لقد بزنین

ولی سفید پوست سیاه پوستم نکنین
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن


بگو سر زندگیم چه بلایی اومده؟!!!!

من زن و دو تابچه دارم که عاشق منن

ولی حالا قربانی وحشیگری پلیسا شدم

دیگه از اینکه قربانی تنفرتون باشم خسته شدم

شما دارین غرورم رو خورد میکنین

آه، بخاطر خدا

به بهشت نگاه می کنم پیام الهی رو توش ببینم

رهام کنین!!!!!!!!!!!!!!!

کله های تراشیده، کله های بی عقل و فکر

همه بد شدن!

هراس، ظن و گمان

همه ادعا دارن

تو دادگاه، تو روز نامه ها

همه اعتراض دارن


آدمای سیاه، نامه های سیاه

از طرف برادران زندانیت
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کننچیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن

بگو سر حقوق شهروندیم چی اومده؟!!!!

بخاطر نادیده گرفته شدن از طرف شما نامرئی شدم؟

همه جا جار زده بودین که آزادی رو به همراه میارین

نمیخوام قربانی شرمندگی باشم که شما برام درست کردین

اونا (بخاطر سیاه بودنم) تو کلاس منو با اسمای ناجور صدا می کنن

باورم نمیشه این همون سرزمینه که ازش اومدم

خودتون میدونین کهاز گفتن این حرفا متنفرم

اما انگار دولت نمیخواد این چیزا رو ببینه

ولی اگه "روز ولت"زنده بود
روز ولت: رئیس جمهور سفیدپوست آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم

نمیزاشت اینطور بشه، نه، نه ،نه

کله های تراشیده، کله های بی عقل و فکر

همه بد شدن!

موقعیت، تفکر

همه اعتراض دارن

کتکم بزنین، دست پاچم کنین

ولی هیچوقت نمیتونین مثل یه آشغال باهم برخورد کنین

بهم سیلی بزنین، لقد بزنینولی هیچوقت دستتون به من نمیرسه
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن

چیزایی تو زندگی وجو داره که اونا نمیخوان ببین

اما اگه "مارتین لوتر" زنده بود
ماتین لوتر: سیاه پوست انقلابی آمریکا

نمیذاشت اینطور بشه


کله های تراشیده، کله های بی عقل و فکر

همه بد شدن!

موقعیت، تفرقه

همه ادعا دارن

تو دادگاه، تو روز نامه ها

همه اعتراض دارن

بهم لقد بزنین، بهم حمله کنید

ولی نمیتونین درست و غلط رو اجبارم کنین
چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کننچیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن

چیزی که میخوام بگم اینه که اونا هیچ توجهی به ما نمی کنن

They don't really care about us
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, Termeh

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

05 آگوست 2011 11:00 #6139 توسط Farnaz
Angel of Light

It's hard to see angels, although I've stared at their pictures for hours. Some people can see them without pictures, and they tell interesting tales. Guardian angels are all female, for instance, which didn't surprise me once I found out. A birth angel, recruited from the younger ranks, attends every baby when it appears, while another angel, older but not grim, helps the dying to leave this world without grief or pain. You can pray to the angels and they will listen, but the best way to call them, I am told, is to laugh. Angels respond to delight, because that is what they're made of. In fact, when people's minds are clouded by anger or hatred, no angel can reach them.

Not all angels have wings -- so the visionaries claim -- but those who do can unfurl a span of golden feathers stretching over the entire world. If you had eyes that could look straight into the sun, you would see an overwhelming angel presiding there; a more serene one smiles out from the face of the moon.

Angels spend their entire lives, which are forever, spinning around the Creator's throne, singing His praise. People with keen ears have listened in. The harmonies of the angelic choir are incredibly complex, they say, but the rhythm is simple. "It's mostly march time," one eavesdropper affirmed. For some reason, that fact is almost the best I have learned so far.

After a while it got lonely hearing about angels you couldn't see for yourself. When an angel-watcher heard that, she was shocked. "Not see?" she said. "But you have an angel in you. Everybody does. I can see it right now, and I thought you could, too." "No," I said sadly, and I asked what it looked like. "Did it look like me?"

"Well, yes and no," the angel-watcher mysterious answered. "It all depends on what you think you are. Your angel is a speck of light perched at the very center of your heart. It is smaller than an atom, but just wait. Once you get close to it, your angel will expand. The closer you come, the more it will grow, until finally, in a burst of light, you will see your angel in its true shape, and at that very instant, you will also see yourself."

So now I am looking for my angel all the time. I sit silently, turning my gaze inward. It wasn't long before I caught a glimpse of something. "Is that you, Angel, holding a candle?" One flicker and it was gone. Yet that was enough to set my heart wildly beating. Next time my angel will be waving a lamp, then holding a torch aloft, then lighting a bonfire.

That's what the angel-watcher promised, and now that I have caught sight of glory, I know enough to believe




فرشته ي نور

ديدن فرشته ها سخته، گرچه من ساعتها به تصوير اونها خيره شده ام. بعضي از مردم ميتونن خود واقعي اونها رو ببينن و داستانهاي جالبي درباره شون نقل ميكنن.

براي مثال فرشته هاي نگهبان همگي زن هستن، كه وقتي شنيدم تعجب نكردم. فرشته ي تولد، از بين فرشته هاي جوان تر انتخاب ميشه و موقع تولد بچه ها، همراهيشون ميكنه. در حاليكه يه فرشته ي بزرگسال تر اما نه خشن و عبوس، به اونهايي كه دارن ميميرن كمك ميكنه تا دنيا رو بدون غصه و درد ترك كنن.

شما ميتونين دعاهاتون رو به فرشته ها بگين و اونها ميشنون. اما به من گفته شده كه بهترين راه صدا زدن اونها، خنديدنه. فرشته ها به شادي و شعف جواب ميدن چون اين چيزيه كه ازش ساخته شدن. در حقيقت، وقتي ذهن مردم با عصبانيت و نفرت پوشونده شده، هيچ فرشته اي نميتونه بهشون دسترسي پيدا كنه.

اونهايي كه با چشم بصيرت فرشته ها رو ديدن، ميگن كه همه ي اونها بال ندارن. اما اونهايي كه بال دارن، ميتونن پرهاي طلايي شون رو به پهناي همه ي دنيا باز كنن.

اگه شما چشمهايي داشتين كه ميتونستن مستقيم به خورشيد نگاه كنن، اونوقت يه فرشته ي قاطع رو اونجا در حال رياست كردن مي ديدين. يه فرشته ي آروم تر، روي ماه در حال لبخند زدنه.

فرشته ها همه ي مدت عمرشون رو، كه بي انتهاست، در اطراف تخت پادشاهي خالق ميچرخن و در ستايش اون آواز ميخونن.

مردمي كه گوشهاي تيزي دارن، اين آواز رو شنيدن. هارموني سرود دسته جمعي فرشته ها بطور اعجاب آوري پيچيده است اما ميگن ريتم ساده اي داره.

يكي از اون آدمهايي كه گوش وايساده بود گفت ”الان موقع قدم رو رفتنشونه“

بنا به دلايلي، اين حقيقت، بهترين چيزيه كه تا حالا ياد گرفته ام.

شنيدن اين موضوع كه آدمها نميتونن فرشته هاي درون خودشون رو ببينن، ناراحت كننده است. وقتي يكي كه ميتونست فرشته ها رو ببينه اين رو شنيد، شوكه شد. ”نميتوني ببيني؟ ولي تو يه فرشته تو وجودت داري. همه دارن. من الان دارم مي بينمش و فكر كردم كه تو هم ميتوني ببينيش.“ من با ناراحتي جواب دادم ”نه“ و ازش پرسيدم اون فرشته چه شكليه ”آيا اون شكل منه؟“

اوني كه ميتونست فرشته ها رو ببينه به طرز اسرار آميزي جواب داد ”خوب، همه آره و هم نه. همش به اين بستگي داره كه تو چه تصوري از خودت داري. فرشته ي هركي، يه ذره ي نورانيه كه درست در وسط قلبش قرار داره. از يه اتم هم كوچيكتره. اما صبر كن. وقتي به اون نزديك بشي، فرشته ي تو وسعت پيدا ميكنه و بزرگ ميشه. هرچي نزديكتر ميشي، اون بيشتر رشد ميكنه تا اينكه بالاخره، در يك انفجار نور، فرشته ي خودت رو به شكل واقعي خودش مي بيني و در دم خودت رو هم مي بيني.“

و حالا من تمام مدت دنبال فرشته ي خودم ميگردم. من در سكوت ميشينم و به درون خودم خيره ميشم. خيلي طول نميكشه كه يه چيزي به چشمم ميخوره. ”فرشته آيا تو هستي كه شمعي در دست داري؟“ نور چشمك ميزنه و محو ميشود. اما همين هم كافي بود تا قلبم رو به شدت به تپش بندازه. دفعه ي بعد فرشته ي من يه لامپ رو تكون ميده، بعد يه چراغ قوه رو بالا ميگيره، بعد آتيش بازي راه ميندازه. اين چيزيه كه همون آدمي كه ميتونست فرشته ها رو ببينه، قولش رو داد. و حالا كه تكه هايي از شكوه و عظمت رو ديده ام، واسه ايمان داشتن، به اندازه ي كافي ميدونم.

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, Termeh, FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

08 آگوست 2011 22:04 #6367 توسط e r o s
بله آبراهام در ارث سانگ حضرت ابراهیم هست و اگه کوچکترین سری به فروم‌های دیگه و یا بحث‌هایی که در مورد اعتقادات مایکل بوده می‌زدید بی‌شک متوجه می‌شدید.
شخصیت و حرف‌های لینکلن از هیچکس پوشیده نیست! اما بیچاره مایکلی که برای این ویدئو به چهار قاره سفر کرد تا بگه از هیچ منطقه، سیاست یا دین خاصی حرف نمی‌زنه که بخواد حرف اون گروه رو بر سر اون‌هایی که بزرگان خودشون رو دارن بزنه. به علاوه، لینکلنو لینکلن صدا می‌کنن، لینکلن خواننده نیست که تنها با اسم یادش کنن! (کم کم دارم متوجه ترک صحنه‌ی عده‌ای و حرف‌هاشون در مورد این فروم می‌شم.)

This is BREAKING NEWS

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

10 آگوست 2011 04:30 #6592 توسط Termeh
childhood

کودکی

کودکی مرا دیده اید ؟
من دنیایی را که اهل آنجا هستم جستجو میکنم
به همین خاطر گمشده ها و یافته های قلبم را سنجیده ام
هیچکس مرا نمیفهمد
آنها همچون غرابتی غریب به آن مینگرند
به این علت من مانند یک کودک اطرافم را به بازی میگیرم ،اما مرا عفو کنید
مردم میگویند که من طبیعی نیستم
زیرا چیزهای ابتدائی را دوست دارم
سرنوشتم این بود که تقاص کودکی را بدهم که هرگز نشناخته ام
در جوانی ام حیرت و شگفت را میجویم
مانند دزدان دریایی در رویاهای پر ماجرا،پیروزی پادشاهی بر تخت سلطنت
قبل از آنکه قضاوتم را بکنی،سعی کن مرا سخت دوست بداری
درون قلبت را نگاه کن ...سپس بپرس
کودکیم را دیده ای؟
مردم میگویند من به این شکل بسیار عجیب هستم زیرا چیزهای ابتدائی را دوست دارم
سرنوشتم این بود که تقاص کودکی را بدهم که هرگز نشناخته ام ....کودکی مرا دیده ای؟
من در جوانی ام حیرت و شگفت را میجویم مانند داستانهای خیالی برای بخشی از رویاهایم که شهامتش را داشتم...پس پرواز مرا نظاره کن

قبل از آنکه قضاوتم را بکنی بکوش مرا سخت دوست بداری
من جوانی غمناکی را داشته ام
کودکی مرا دیده ای؟
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

10 آگوست 2011 05:38 #6594 توسط FeanoR
بیلی جین

اون خیلی شبیه یه ملکه زیبای تو فیلما بود
گفتم عیبی نداره، ولی حرکاتی می کنی که انگار من همه کستم
کسی که باهات می رقصه
اونم گفت که من تنها کسیم که باهاش خواهد رقصید
وقتی قضیمون به اینجا رسید اون بهم گفت که اسمش بیلی جینه
اون موقع بود که همه سراشونو برگردوندن به طرف ما
و دوست داشتن تنها کسی باشن که اون باهاش برقصه
مامانم همیشه می گفت مراقب رفتارم باشم
و هیچ وقت قلب دخترای جوون رو نشکن
و همیشه بهم میگفت که مراقب باش عاشق کی میشی
و مراقب رفتارت باش چون" بعدها دروغها تبدیل به حقیقت شدن
بیلی جین عشق واقعی من نیست
اون فقط یه دختریه که ادعا می کنه که من تو زندگیش تکم
اما این بچه پسر من نیست
بهم میگه تو زندگیش تکم، اما این بچه پسر من نیست
چهل روز و چهل شب
زندگی به کام اون بود
ولی کی میتونه دربرابر خواسته های اون مقاومت کنه
در برابر نقشه ها و طرح ها
چون ما همه جا در حال رقص بودیم
پس نصیحت منو داشته باش، همیشه یادت باشه خوب رو یه قضیه فکر کنی
خوب رو یه قضیه فکر کنی
بهم نگاه کرد و گفت که این یه تهدیده
بعد عکس یه بچه رو نشونم داد و گریه کرد
بیا عزیزم باز دوباره برقصیم
دور و بریام همیشه می گفتن که مراقب رفتارم باشم
و هیچ وقت قلب دخترای جوون رو نشکن
اومد و روبروم ایستاد
همراه با بوی خوش ادکلنش
خیلی زود اتفاق افتاد
منو به اطاقش صدا زد
بیلی جین عشق واقعی من نیست
اون فقط یه دختریه که ادعا می کنه که من تو زندگیش تکم
اما این بچه پسر من نیست
بیلی جین عشق واقعی من نیست
اون فقط یه دختریه که ادعا می کنه که من تو زندگیش تکم
اون میگه که تو زندگیش تکم، اما این بچه پسر من نیست
اون میگه که تو زندگیش تکم،گفت اون پسر بچه منه
بیلی جین عشق واقعی من نیست
:mj:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, Termeh

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

11 آگوست 2011 06:57 #6755 توسط FeanoR
History

با لگد به پشتش می زنن
و می گوید که سزاوارش است
از عصبانیت برافروخته است
و هنوز جسارتش را دارد که تهییج کند
می گوید روزی مقام اورا در تاریخ خواهیم دید
او جراتش را دارد که شناخته شود
آتشی در چشمانش است
چندین قربانی را باید ببینیم که
در سراسر سرزمینهایمان بیهوده کشته می شوند
و تا کی باید سعی و تلاش کنیم
قبل از آنکه انتخاب کنیم که بر اساس طریق پیامبرانمان زندگی کنیم
هر کدام از این روزها هستند که تاریخ تورا می نگارند
و در هر راهی که قدرم می گذاری، میراث خود را ترک می کنی
هر سرباز در شکوه و افتخار خود جان می بازد
هر افسانه ای داستانی از پیروزی و آزادی را سر می دهد
نگذارید کسی شما را به زانو در آورد
خود را به قله های (سرافرازی) برسانید
و پرواز کنید
تا جایی که پادشاه قله ها گردید
هیچ قدرتی از قدرت طبیعت نمی تواند
خواسته ها و انگیزه های درونی شما را خورد نماید
آن زن می گوید که این چهره ای که می بینید
قصد (جاودانگی در ) تاریخ را دارد
چندین نفر باید بخاطر آهنگ غم و درد در سراسر سرزمینمان به گریه درآیند
و چندین کودک باید قبل از اینکه برخیزیم
و دست همیاری به هم بدهیم به خاک و خون کشیده شوند
هر کدام از این روزها هستند که تاریخ تورا می نگارند
و در هر راهی که قدرم می گذاری، میراث خود را ترک می کنی
هر سرباز در شکوه و افتخار خود جان می بازد
هر افسانه ای داستانی از پیروزی و آزادی را سر می دهد
هر کدام از این روزها هستند که تاریخ تورا می نگارند
و با ورق زند صفحه های زندگیتان میراث خود را قلم می زنید
هر قهرمانی در آرزوی فتوت و جوانمردیست
هر کدکی با این شعر من باید هم آواز گردد
ای تمامی اقوام و ملتها (با من) بخوانید
بیاییم تمام دنیا را با هم یکسو کنیم
چندین قربانی را باید ببینیم که
که در سراسر سرزمینهایمان بیهوده کشته می شوندو چندین کودک را باید ببینیم
قبل از اینکه یاد بگیریم چون برادرانی تنی زندگی کنیم
و خانواده ای مشترک را تشکیل دهیم
هر کدام از این روزها هستند که تاریخ تورا می نگارند
هر کودکی با این شعر من باید هم آواز گردد
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, Jasmine Jackson-mjforever

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

12 آگوست 2011 10:52 #6966 توسط FeanoR
Dirty Diana

هیچوقت نمیذاری آروم باشم
پس لشتو از زندگی من ببر بیرون
هر حرکتی که بکنی من میدونم میخوای چیکار کنی
پس چرا منو رها نمی کنی
من قبلا هم پیشت اینجا (تنها) بودم
ولی اینقدر کور بودم که نمی دیدم
که تو همه مردها رو (به راحتی) اغفال می کنی
ولی اینبار دیگه نمیذارم منو اغفال کنی
داینا بهم گفت: بی خیال
هر کاری میخوای بکن
چیزایی دارم که تو میخوای
من همون چیزیم که بهش نیاز داری
دایانا تو چشمام نگاه کرد
منو نوازش کرد
بهم گفت که دیگه راه برگشتی ندارم
و بعد در تله قلبش منو گرفتار کرد
دایانای کثیف
دست از سرم بردار
اون عاشق پسرای آوازه خونه
و میدونه که کی میان به شهر
اون از طرفتارای خواننده هاست و وقتی پرده نمایش پایین میاد
اون پشت در سالن منتظر میمونه
منتظر پسرای با پرستیژ
کسایی که بهش وعده پول و شهرت و زندگی بی دقدقه میدن
بهم گفت، بی خیال
عزیزم هر کاری میخوای بکن
من امشب معشوقتم
من *** که میتونی***
و اصلا برام مهم نیست چی میگی
میخوام پا فراتر از این حرفا بذاریم
من همه چیز تو میشم
اگه منو تبدیل به یه ستاره معروف کنی
دایانای کثیف
دایانا گفت: باید برم خونه
میبینی که خیلی خستم
ولی از تنها بودن متنفرم
خب تو چرا باهام نمیای
بهش گفتم: آخه نامزدم خونست
ممکنه شب دلواپسم بشه
بهش زنگ نزدم که بگم
حالم خوبهداینا اومد پیشم و
گفت که تمام شب رو برای من خواهد بود
منم دویدم طرف تلفن و
به نامزدم زنگ زدم و گفتم که: عزیزم من حالم خوبه
و گفتم: عزیزم چفت درو باز بذار
چون کلید رو فراموش کردم با خودم بیارم
دایانا (گوشی رو گرفت) و به نامزدم گفت: اون امشب نمیاد خونه
چون میخواد امشب رو با من باشه
دایانای کثیف
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, Termeh

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا

Please publish modules in offcanvas position.