× به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

سؤال مایکل دست قیچی

28 فوریه 2013 18:14 - 28 فوریه 2013 18:36 #30844 توسط شايان


شاید خیلی از شما درست حدس زده باشید..بله موضوع این تاپیک اشاره ای مستقیم به فیلم ادوارد دست قیچی داره.فیلیمی که در سال 1990 منتشر شد.یکی از مهمترین نکاتی که در مورد این فیلم وجود داره این بود که تیم برتون همون طوری که احتمالا قبلا در اخبار فروم هم خونده بودین مایکل رو برای بازی در نقش ادوارد در این فیلم انتخاب کرده بود اما به دلایلی مایکل در این نقش بازی نکرد و جانی دپ به جای مایکل این نقش را بر عهده گرفت و واقعا فوق العاده از عهده آن برآمد.
شباهت جالب و پر معنایی که این فیلم و بخصوص سرنوشت و شخصیت ادوارد به شخصیت مایکل داره واقعا جالب و قابل توجهه.البته شاید برای خیلی از شماها این فکر پیش بیاد که شاید مثل خیلی ها شخصیت ها یا کاراکترهایی که دوست دارم رو شاید دارم به مایکل مربوط می کنم اما این مورد کاملا فرق داره با توجه به اینکه تیم برتون خودش هم به دنبال استفاده از مایکل بوده و همچنین این فیلم داستانی رو بیان میکنه که بعدها در زندگی مایکل جکسون و امثال هنرمندانی مثل مایکل پیش آمد.داستانی که برای هنرمندانی خاص که معمولا توسط عوام به درستی فهمیده نمی شنود و به آن ها تهمت ها بسیاری زده میشه و بعد از مدتی از که به شدت محبوب هستند به شدت منفور می شوند.



تیم برتون

تیم برتون کارگردان بزرگی که ما او را به خاطر فیلم های قوی و فانتزی که اکثرا از دنیا و فضاهای معصومانه کودکانه در دنیای فانتزی یا دنیای انسان های دچار روزمرگی حرف می زند در مورد داستان این فیلم در کتاب "برتون به روایت برتون"(به قلم خودش به نگارش در آمده است) می گوید:

"داستان فیلم ادوارد دست قیچی در مورد هنرمندان بزرگی است که با وجود محبوبیت بسیار
زیاد احساس تنهایی می کنند و در آخر تنها می مانند."

شاید خیلی از شما این فیلم را دیده باشید اما برای کسانی که این فیلم را شاید ندیده باشند قسمت هایی از داستان های این فیلم را بازگو می کنم.....ادوارد انسانی است که توسط یک مخترع که در قصری خارج از شهر زندگی می کند ساخته می شود ولی قبل از آنکه بتواند ساخت دست های ادوارد را تمام کند می میرد و به ادوارد با دست هایی که در اصل تعداد زیادی قیچی هستند و به صورت پیش فرض به جای دست هایش قرار داده شده بود تنها در قصر به زندگی اش ادامه می دهد تا روزی که پگی که فروشنده لوازم آرایشی است و درآمد خوبی ندارد برای فروش وسایلش به به این قصر می رود و در آنجا ادوارد را تنها پیدا می کند.او در ابتدا از دیدن ادوارد وحشت می کند اما وقتی متوجه شخصیت معصوم و کودکانه ادوارد می شود او را همراه خودش به خانه اش می برد.ادوارد با وجود اینکه از نظر ظاهر به نظر بالغ می رسد اما از نظر سن و سال هنوز معصومیت کودکانه ای را در وجودش دارد و به خاطر آموزش های سالمی که مخترع در مورد انسان ها و دنیای انسان ها به او داده است شخصیتی کودکانه و بسیار معصوم و مهربان دارد.



پس از آنکه وارد خانه پگی می شود و خانواده پگی با او برخورد بسیار دوستانه ای دارند و با او مثل یک عضو خانواده برخورد می شود.ادوارد با دیدن کیم دختر این خانواده (با بازی وینونا رایدر) برای اولین عشق را تجربه می کند و دلباخته او می گردد.



کیم

بعد از مدتی که سایر همسایه ها با ادوارد آشنا می شوند در ابتدا از او می ترسند و برخی او را حتی شیطان می نامند!اما بعد از مدتی دست های قیچی مانند ادوارد که برای دیگران عجیب و حتی یک معلولیت به حساب می آید به یک توانایی ویژه و خاص تبدیل می شود.کم کم ادوارد در اصلاح درخت ها به طرح های خاص و عجیب و همچنین در اصلاح مو ها به یک فرد خاص و نابغه تبدیل می شود و کم کم به فردی محبوب تبدیل می شود.پس از مدتی آوازه شهرت او از آن محله خارج می شود و تا جایی که او در سطح بزرگتر هم شناخته می شود و به شهرتی می رسد که حتی پایش به برنامه های تلویزیونی هم باز می شود و پس از مدتی به شدت به فردی محبوب و مورد علاقه دیگران تبدیل می شود.









اما با وجود این ها همچنان به کیم علاقه دارد در حالی که کیم با فرد دیگری در یک رابطه دوستی است و به همین خاطر علاقه اش را بیان نمی کند.این محبوبیت تا جایی ادامه پیدا می کند که روزی دوست پسر کیم که متوجه علاقه ادوارد به کیم شده از توانایی او برای دزدی از خانه خودشان استفاده می کند.آن ها با استفاده از دست های قیچی شکل ادوارد که درهای قفل را به راحتی باز می کند و همچنین با سو استفاده از علاقه ادوارد به کیم (درخواست این دزدی توسط کیم به ادوارد گفته شد) اینکار را انجام می دهند اما در هنگام ورود به خانه ادوارد گیر می افتد و بقیه فرار می کنند و پلیس ها ادوارد را دستگیر می کنند و از آن به بعد ادوارد و خانواده پگی مورد تهاجم مطبوعات و رسانه ها قرار می گیرند.از آن به بعد کم کم حواشی دور و بر ادوارد بیشتر می شود و به او تهمت های بسیاری وارد می شود و مهربانی و محبت خالصانه او سرکوب می شود و کم کم او از شخصیتی محبوب به شخصیتی منفور نزد دیگران تبدیل می شود تا جایی که دیگران قصد کشتنش را هم می کنند ولی او بعد از مدتی علاقه کیم را هم به دست می آورد اما به خاطر در خطر بودن جان ادوارد در پایان فیلم ادوارد به کمک کیم از دست تمامی مردم فرار می کند و در تنهایی خودش سال های سال دور از چشم مردم به زندگی خودش در قصری در آنجا به وجود آمده بود ادامه می دهد در حالی که همه فکر می کنند ادوارد مرده است و ادوارد به زندگی اش با رسیدگی به گل های باغ و ساختن یاد بود ها و مجسمه های یخی از کیم در آرامش ادامه می دهد...






اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.



بیاد داشته باشید بهتر است به یکباره خاموش شد تا ذره ذره محو شدن

This message has attachments images.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael, Michaellover, raha

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

28 فوریه 2013 19:14 - 28 فوریه 2013 19:17 #30845 توسط شايان


درسته که مایکل نپذیزفت که در نقش ادوارد بازی کند اما باید به تیم برتون به خاطر نبوغی که در انتخاب مایکل برای این نقش داشت آفرین گفت.داستان فیلم با اینکه داستان هنرمندان و انسان های خاص بسیار زیادی میتونه باشه شاید بشه کمترین و یا حتی تنها هنرمندی بزرگی رو پیدا کرد که معصومیت و مهربانی و خاص بودن ادوارد را از نظر احساسات و شخصیت داشته باشد مایکل بود.اتفاقاتی که در داستان فیلم افتاد به زندگی مایکل و همچنین خیلی اتفاق ها که بعدا در زندگی مایکل افتاد نزدیک و یا حتی خودشان بود.مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ در ابتدا مایکل به عنوان یک فرد خاص و استثنایی در موسیقی پذیرفته شد و توانست در ابتدای مسیر به رکوردهای باورنکردنی دست پیدا کند و واقعا دست نیافتنی شود.مایکل به یک بت بزرگ تبدیل شده بود و محبوب همه بود هنرمندی که در اوج قرار داشت و خیلی ها او را فرشته رویاها یا عشق شان می داستند.ادوارد هم در فیلم به عنوان یک شخصیت بسیار خاص با حالت های کاملا فانتزی که انگار فقط در دنیای خیال و رویاها چنین انسان هایی رو می توان یافت قدم در دنیای انسان های معمولی که دنبال بتی برای پرستیدن بودند گذاشت.مایکل هم انسانی بود با احساسات و شخصیت و رویاها و کارهایی که گویا انسانی از رویاها به دنیای واقعی و سرد قدم گذاشته است و همه را متحیر توانایی های خودش گردانیده است.







مثل هر چهره جدیدی ابتدا این قهرمان به بالاترین جاهای ممکنه برده میشه اما با بزرگ شدن هر انسانی حسادت ها شروع می شوند و حسادت بی رحم است.با ایجاد یک مشکل یا یک اتفاق برای آن انسان که اکنون به یک بت تبدیل شده است فشارها با یک اشتباه بر روی او آغاز می شود و حسادت ها برای پایین کشیدن و حتی نابودی او شروع می شود اما این قهرمان برای اثبات شخصیت و نیاتش می کوشد و در مقابل تهمت ها می ایستد.کاری که در زندگی ادوارد و مایکل بسیار انجام شد.اما روزمرگی کم کم گرد خودش رو بر روی این قهرمان هم خواهد پاشید و حالا تنها چیزی که باقی می ماند شایعات و سو استفاده هاست.از طرفی این قهرمان عده ای عاشق و طرفدار دارد که تنها چیزی از او می دانند رویا و خیال پروری است و کوچکترین چیزی از فکر او درک نمی شود و قهرمان تنها می ماند با خودش و مشکلات و دنیایی بی رحم که او را نمیخواهد.این اتفاق برای او ادوارد و مایکل بسیار افتاد.تا جایی که ما شاهد خوانده شدن آهنگ هایی مانند stranger in moscow که مایکل علاوه بر دغدغه های شخصی و فکریش از تنهایی هاش و شب گردی هاش می گوید برای یافتن دوستی که بتواند با او صحبت کند.مردی با میلیون ها هوادار و میلیون ها کسانی که فقط بلدند برای او غش کنند احساس تنهایی می کند!






اما دوران مشکلات بزرگتر هم برای قهرمان می آید.ادوارد و مایکل هر دو با نیتی خالصانه کاری رو برای دیگران انجام می دهند و مایکل به کودک آزاری و ادوارد به دزدی و فردی خطرناک برای اجتماع معروف می شود.خب آن ها از این مشکلات نجات پیدا می کنند اما قلب هر دوی ان ها شکسته است و شاید دیگر ان آدم های سابق نباشند و حتی کمی گوشه گیر می شوند تا جایی که باز هم این مشکلات به قیمت گرفتن جان آن ها می شود.

بزرگترین مشکل این قهرمان درست نفهمیده شدن بود.







اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.



بیاد داشته باشید بهتر است به یکباره خاموش شد تا ذره ذره محو شدن

This message has attachments images.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, e r o s, kingmichael, شاپرک, raha, bahareh

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

28 فوریه 2013 19:25 - 28 فوریه 2013 19:27 #30848 توسط شايان
نکته جالب دیگر در مورد این فیلم این است که vincente price که در آهنگ Thriller قسمت های ترسناک آهنگ را دکلمه کرده بود در این فیلم در نقش مخترع بازی میکند.





vincente price در فیلم





جانی دپ - وینستنه پراس - تیم برتون


در پایان صحبت هام باید این نکته رو هم بگم در طول تاریخ انسان هایی که نشان های بسیاری از عظمت و زیبایی خداوند را داشتند توسط انسان ها نابود شدند و یا اینکه هرگز اجازه رشد پیدا نکردند و بشر هرگز قدر این موهبت ها ندانست و روزی پاسخ آن را خواهد داد.چرا هیچ وقت از خودمون نمیپرسیم چرا مایکل جکسون با این همه هوادار احساس تنهایی می کرد؟!!این قهرمان ها نیازی به کسانی که برایشان غش کنند یا هر شب در رویاهایشان با او خیالبافی کنند و دفتر خاطراتی خیالی با او داشته بانشد نمی خواهند!آنها تصورات خیالی و تحریف از تفکراتشان را نمیخواهند آن ها هرگز برای من یک شکل و برای دیگری شکل دیگر نبودند آن ها کسانی را می خواهند تا افکار بزرگ و آسمانی شان که از وجود های بزرگشان ریشه دارد را درک و فهمیده بشود نه اینکه هنوز صحبتی به میان نیامده بیهوش بشوند!
انسان های بزرگ مال همه دنیا هستند و نه من فقط برای من و نه برای شما!ادوارد های زیادی هنوز هم وجود دارند که باید فهمیده و حمایت شوند اما تاریخ همیشه خلاف این را نشان داده است......


شاید با این وجود بتوان مایکل را هم مایکل دست قیچی دانست!

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.



بیاد داشته باشید بهتر است به یکباره خاموش شد تا ذره ذره محو شدن

This message has attachments images.
Please log in or register to see it.

كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, FeanoR, kingmichael, شاپرک, Michaellover, raha

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

04 مارس 2013 10:25 #30864 توسط شاپرک
مرسی عالی بود. یادمه قبلا تو یه تاپیکی گفته بودم به نظرم مناسب ترین کاراکتر سینمایی که میشه به مایکل نسبت داد ادوارد دست قیچی هست.
همونقدر محزون، و مهجور، و درک نشده، و تنها.
میشه گفت داستان سمبلیک ولی قابل تعمیم به واقعیت زندگی غم انگیز آدمهایی از قبیل مایکل.
دلیل اصلی نفرت بخش اعظم تمام جوامع دنیا، از خوبی خالصانه، برام یه سواله بزرگه.

شب که می شود
خورشید چشمانت را پرواز بده
تا مرگ پروانه به تاخیر بیفتد......
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

08 می 2013 11:02 #31376 توسط mahsa
نگاه درستی داری اما بهتره بگیم ادوارد از روی بی تجربه گی و بی اطلاعی دست به کاری زد که منجر به دوریش از اجتماع شد و به نوعی در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت اما مایکل در عین بی گناهی مورد اتهام قرار گرفت. این به نظر من سخت تر و در عین حال ناعادلانه تره. آنچه که در دو شخصیت مشترکه متفاوت بودن از اطرافیانشون هست حالا یک جا این تفاوت ظاهریه و یک جا باطنی. ادوارد دست قیچی داستان عواطف ،انسانیت، مظلومیت و بی گناهی و صد البته سوء تفاهم است.

without hope we are lost.....i love you Michael
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا

Please publish modules in offcanvas position.