بخش دوم:
"بازیگری و سبک بازی"
دهه 80 و ۱۹۷۰
ورود او به عرصهٔ بازیگری را باید سال ۱۹۶۹ دانست. پاچینو در این سال در فیلم ناتالی و من بازی کرد و دو سال پس از آن نیز ایفای نقشی در وحشت در نیدل پارک را پذیرفت. اما بازی در این دو فیلم هرگز او را راضی نکرد تا اینکه فرانسیس فورد کاپولا(کارگردانی کاپیتان ایو با همین کارگردان بوده) تصمیم به ساخت یکی از شاهکارهای تاریخ سینما یعنی سری فیلم های پدرخوانده گرفت و نقش «مایکل کورلئونه» به او واگذار شد.(و اینطوری یکی از بزرگترین استعداد های بازیگری به جهان معرفی شد و جرات میتوان گفت که کسی نمیتواند تو سبک بازیگری آل پاچینو بازی کند) در ابتدا کاپولا, جک نیکلسون را برای ایفای نقش در پدر خوانده انتخاب کرد اما نیکلسون این پیشنهاد را رد کرد چراکه به گفته خودش نقش یک ایتالیایی را باید یک ایتالیایی بازی کند و با این کار ناخواسته بزرگترین شانس زندگی پاچینو را به او بخشید. پاچینو برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد که به آن نرسید.(ولی بهترین سکانس ها و بازی را تا دهه ها به جای گذاشت)
(دهه اوج گرفتن آل پاچینو)
در سال ۱۹۷۳ او در فیلمهای مترسک و سرپیکو بازی کرد. در مترسک نقش آدمی سرگشته را داشت که در پی هویت خویش است و در سرپیکو نیز یک پاچینوی تمام عیار بود. وی در این فیلم نقش فرانک سرپیکو افسر پلیسی را بازی کرد که فساد افسران مافوق خود را افشا میکند. پاچینو در همان سال بار دیگر نامزد دریافت اسکار شد اما باز هم این جایزه نصیبش نشد. اما منتقدان، جایزهٔ گلدن گلوب را به سبب بازی در سرپیکو به وی اهدا کردند.
از دیگر بازیهای چشمگیر پاچینو میتوان به حضورش در فیلمهای پدرخوانده ۲ (۱۹۷۴)، بعد از ظهر سگی (۱۹۷۵) و فیلم و عدالت برای همه (۱۹۷۹) اشاره کرد. پاچینو برای بازی در همه این فیلمها نامزد اسکار شد ولی بدان دست نیافت. او میگوید:
« من برای اسکار بازی نمیکنم، چون بازیگری عشق من است، عشقی که هرگز نمیتوانم رهایش کنم »
او برای بازی در فیلم هایی چون کرامر علیه کرامر (۱۹۷۹)، اینک آخرالزمان و متولد چهارم جولای (۱۹۸۹) دعوت شد ولی او این پیشنهادها را قبول نکرد. هنگامی که کاپولا برای فیلم اینک آخرالزمان او را دعوت کرد، پاچینو در یک جمله پاسخ منفی به او داد: «من با تو به جنگ نخواهم آمد».
او نقش هایش را شجاعانه انتخاب می کرد و به همین دلیل سه سال متوالی کاندید جایزه بهترین بازیگر (اسکار) شد. او در سال 1977 با بازی در فیلم Bobby Deerfield کمی افت کرد اما توانست با بازی در فیلم ...And Justice for All در سال 1979 باز هم اوج گرفت و کاندید بهترین بازیگر شد. او با بازی در فیلم های Cruising در سال 1980 و Author! Author! در سال 1982 باز هم افت کرد اما بعد از اون ها با بازی کردن نقش یک گانگستر خشن در فیلم Scarface در سال 1983 توانست خودش را دوباره به اوج برساند.
و با شروع دهه و شروع دوباره جنجالی پاچینو در این دهه که قدرت بازیگری بسیار پخته و انعطاف پذیر را به همه نشان داد و یک سری گفته ها باعث شد که کمی از چهره وی کم شود اما با بازی در فیلم صورت زخمی(Scarface) در سال 1983 نقشی را تعریف کرد که هم نشان دهنده ارزش بازیگری و هم پند آموز باشد و این فیلم توانست فقط بخاطر بازیگری وی به فروش بالایی دست پیدا کند و یک نامزدی برای نقش تونی مونتانا در این در جشنواره گلدن گلاب دست پیدا کند
پس از آن در سال 1985 فیلم Revolution را بازی کرد، فیلمی عذاب آور و بی پایان و شاید نفرین شده، در این فیلم تجهیزات خراب شدند، هوا خیلی بد بود و آل پاچینو به سختی مریض شد –ریه های او دچار مشکل شدند- و همچنین تغییراتی که به طور مداوم در فیلمنامه به وجود می آمدند باعث شدند که از این فیلم به عنوان یکی از بدترین فیلم ها یاد شود نه یکی از بدترین فیلم های پاچینو، این فیلم باعث شد که آل 4 سال از صحنه ی فیلم دور باشد.
دهه ۱۹۹۰
دههٔ ۱۹۹۰ را باید دههٔ نوینی برای پاچینو دانست، زیرا او که پس از بازی در فیلم انقلاب (۱۹۸۵) مبتلا به ذات الریه شد و به مدت چهار سال نیز از عالم سینما دور مانده بود، در فیلم دریای عشق (۱۹۸۹) بار دیگر خوش درخشید. از فیلمهای معروف او در این دهه میتوان به دیک تریسی, پدرخوانده ۳ (۱۹۹۰), فرانکی و جانی (۱۹۹۱), گلن گری گلن راس (۱۹۹۲), راه کارلیتو (۱۹۹۳), التهاب (۱۹۹۵), تالار شهر (۱۹۹۶), وکیل مدافع شیطان, دنی براسکو (۱۹۹۷) و خودی (فیلم) (۱۹۹۸) اشاره کرد. اما برترین فیلم او در این دهه, بوی خوش زن در سال ۱۹۹۲ است که جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد. او در این فیلم ایفاگر نقش مرد نابینایی بود که عشق به همنوع را به بهترین شکل ممکن بیان میکند. علاوه بر جایزهٔ اسکار, جایزه گلدن گلاب نیز برای این فیلم از سوی منتقدان، به او اعطا شد. زمانی که نقش شیطان در فیلم وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷) را ایفا کرد, همه بزرگان, نامداران و تماشاگران سینما و مردم عادی او را نابغه خواندند.
(و در سال 1990 فیلم The Local Stigmatic را کارگردانی کرد که هیچ وقت اکران نشد. البته یکسال قبل از این فیلم یعنی در سال 1989 او در فیلم Sea of Love نقش یک پلیس الکلی را بازی کرد. او به خاطر چشم های تیره و چغد مانندش و همچنین صدای خشنش معروف شده بود و در اینجا بود که فاز دوم زندگی او شروع شد.
بازگشت به خانواده ی کورلئونه، او در فیلم Godfather: Part III در سال 1990 بازی کرد. در سال 1991 او با بازی کردن در فیلم Frankie and Johnny به سبک عاشقانه وارد شد و بالاخره او در سال 1992 به خاطر بازی شگفت انگیزش در فیلم Scent of a Woman جایزه بهترین بازیگر -اسکار- رو از آن خودش کرد.
او نقشش – شخص کور- رو به نحو عالی و با اقتدار بازی کرد، طوری که به گمان می رسید که نقش فقط برای او طراحی شده بود. در سال های آینده پاچینو خیلی راحت تر در فیلم ها بازی می کرد و به طور مداوم در فیلم های خوب بازی می کرد. در سال 1993 او دوباره نقش یک گانگستر رو در فیلم Carlito's Way بازی کرد و بعد از آن هم در فیلم جنایی درام Heat در سال 1995 به کارگردانی Michael Mann و بازیگری Robert De Niro بازی کرد اگر چه صحنه های کمی رو با هم بازی کردند.
در زندگی شخصی پاچینو یکی از مجرد های هالیوود است، هیچ وقت ازدواج نکرده است. او یک دختر از معلم بازیگری Jan Tarrant به نام Julie Marie دارد و فرزندان دوقلو از دوست دختر دیرینه اش Beverly D'Angelo دارد و قسمت رمانتیک زندگی او مربوط به هم بازی اش Diane Keaton در فیلم Godfather است.)
در سال ۱۹۹۶ از سوی انجمن گوتام جایزه ویژهٔ یک عمر فعالیت هنری نصیبش شد و پیش از آن نیز از سوی فستیوال بینالمللی فیلم سن سباستین اسپانیا, جایزه مشابهی به او اهدا شد.
سال ۲۰۰۰ به بعد
او در سال 2002 در فیلم« بی خوابی» نقش یک کاراگاه را بازی کرد که در تعقیب یک قاتل حرفه ای است.«تاجر ونیزی»(2004) را باید بهترین فیلم او از سال 2000 به بعد دانست.پاچینو آنقدر استادانه در این فیلم بازی کرد که اگر خود ویلیام شکسپیر زنده بود انگشت به دهان می ماند.کمتر بازیگری در سینمای جهان می توان سراغ گرفت که نظیر پاچینو قدرت بازی با چشم را داشته باشد.چشمان پاچین انگار حرف می زنند و می توان برق خاصی را در دیدگان وی احساس کرد.این یکی از امتیازات منحصر به فرد او است و فیلم پدرخوانده 2 اوج بازی وی با چشمهایش به شمار می رود. پاچینو یکی از گنجینه های دنیای بازیگری است و بازی او می تواند به راحتی از شکلی به شکل دیگر در بیاید.» . وی هم اکنون مشغول بازی در فیلم «88 دقیقه» به کارگردانی جان آونت در ژانری درام جنایی است. پاچینو در این فیلم در نقش پورفسوری ظاهر میشود که نامهای تهدید آمیز مبنی بر اینکه تنها 88 دقیقه زنده است را دریافت میکند.
در سال 2002 او بهمراه "روبین ویلیامز" و "هیلاری اسوانك" در فیلم "بی خوابی" ایفای نقش نمود و در سال 2005 با فیلم "تاجر ونیزی" نظر تمام جشنواره های معتبر جهان را به خود جلب نموده است. او در یكی از جدیدترین مصاحبه های خود عنوان نموده كه با گذشت 64 سال از سن خود احساس می كنم هنوز هم كاری ماندگار برای سینمای جهان انجام نداده ام و می خواهم همچنان بدنبال بهترین نقش عمرم بگردم.
در سال 2004 نيز پاچينو توانست در نقشي متفاوت در داستان تاجر ونيزي بدرخشد. هر چند كه اين فيلم در گيشه موفقيت چنداني بدست نياورد، اما از بازي زيباي پاچينو در نقش شايلاك نميتوان گذشت.
فيلمهاي ديگري نظير 2007 88 Minutes و Ocean’s Thirteen نتوانستند پاسخ گوي انتظار طرفداران اين بازيگر بزرگ باشند.
سبک بازی
پاچینو در بازیگری دارای سبک ویژهای است و به واقع سرشار از استعداد است و به خوبی میتواند ایفاگر هر نقشی باشد. نکتهٔ برجسته در بیشتر بازیهای او این است که مخاطب را با خود همراه میسازد. صدای گرم و دلنشین او در بازی به پاچینو کمک فراوانی میکند، گویی اعضای بدنش همه هنگام بازی واقعاً بازیگر هستند.
کمتر بازیگری در سینمای جهان میتوان سراغ گرفت که نظیر پاچینو قدرت بازی با چشم را داشته باشد. چشمان پاچینو قدرت صحبت کردن با مخاطب را دارد و میتوان برق خاصی را در دیدگان وی احساس کرد. این یکی از امتیازات منحصر به فرد او است و فیلم پدرخوانده ۲ اوج بازی وی با چشمهایش به شمار میرود. قدرت و تأثیر نگاه او صحنههای جاودانهای را در تاریخ سینمای جهان خلق کرده است. بهعنوان مثال بازی استثنایی او در سکانس مرگ سولاتسو و پلیس خیانت کار در فیلم پدر خوانده ۱، استعداد بی نظیرش را به نمایش میگذارد.
در میان ستارههای هالیوود، بازیگران انگشتشماری چون مارلون براندو را میتوان یافت که صدایی مانند او داشته باشند.
اخیرا ''جک نیکلسون'' یکی از ستاره های پرفروغ هالیوود در مصاحبه خود با مجله سینمایی'' ورایتی'' عنوان نمود که ''فرانسیس فورد کاپولا'' قبل از آلپاچینو نقش مایکل کولئونه را در در اثر با عظمت پدر خوانده به او پیشنهاد داده و او چون در آن زمان معتقد بوده که نقش یک ایتالیایی را باید یک ایتالیایی بازی نماید به پیشنهاد کاپولا پاسخ منفی داده است و بدین ترتیب یکی از بزرگترین فرصتهای زندگی هنری خود را از دست داده است.
او که تا کنون دوبار موفق به دریافت جایزه پراعتبار اسکار شده است همچنین اعتراف نموده که آلپاچینو در فیلم پدر خوانده با بازی حیرت انگیزش واقعاٌ همان مایکل کورلئونه است و هرگز کسی نمی توانسته آنچنان قدرتمند در قالب آن نقش تاریخی ظاهر شود و بدین خاطر همیشه او را تحسین می کند.
ر اکتبر 1997 به عنوان چهارمین ستاره ی سینما در تمام زمان ها انتخاب شد.
در ژانویه 1961 به علت حمل سلاح غیر مجاز بازداشت شد.
او فرزند Sal Pacino–مامور بیمه- و Rose Pacino –که وقتی آل 22 سال داشت فوت کرد- است.
دخترش Julie Marie متولد 1989 است که مادر او Jan Tarrant -مربی بازیگری- است.
Anton و Olivia فرزندان دوقلوی او هستند که در 25 ژانويه 2001 متولد شدند –مادر آن ها Beverly D'Angelo است-.
آل پاچینو 17 سالگی از مدرسه اخراج شده است.
در سال 1977 بازی در فیلم Star Wars را رد کرد.
در سال 1979 نقش Jan Tarrant را در Kramer vs. Kramer فیلم رد کرد.
در سال 1990 بازی در فیلم Pretty Woman را رد کرد.
سال 1990 برای بازی کردن در فیلم The Godfather: Part III تقاضای 7 میلیون دلار کرد که بعدا به 5 میلیون دلار راضی شد.
پدر بزرگ او اهل Corleone سیسیل است.
تهیه کنندگان فیلم The Godfather که او را برای نقش Michael Corleone مناسب نمی دانستند او را به نام "پاچینوی کتوله" صدا می کردند.
Francis Ford Coppola از او درخواست کرد که در سال 1979 در فیلمش به نام Apocalypse Now بازی کند ولی او با احترام پیشنهاد او را رد کرد و گفت که حاضر است برای او هر کاری انجام بدهد.
در سال 1994 کشیدن 2 پاکت سیگار در روز را به خاطر آسیب ندیدن صدایش متوقف کرد، این در حالی بود که در دهه ی 1980 روزانه 4 پاکت سیگار می کشید. الآن هر چند وقت سیگار می کشد.
او علاقه زیادی به شخصیتی که آن را در فیلم Serpico در سال 1973 داشت به طوریکه یکبار واقعا می خواست یک راننده ی کامیون را به خاطر ایجاد آلودگی بازداشت کند.
آل علاقه ی زیادی به اپرا دارد.
یکی از طرفداران بزرگ William Shakespeare است.
یک بار به عنوان راهنما در Carnegie Hall کار کرد.
Larry King حضور آل پاچینو را در برنامه اش "Larry King Live" در نوامبر 1996 -از سال 1985 شروع شده است- یکی از بهترین مصاحبه های شخصی کل زندگی اش معرفی کرده است.
در سال 2002 حقوقش حدود 10 میلیون دلار برای هر عکس بوده است.
یکی از معدود بازیگران هالیوودی است که هیچ وقت عروسی نکرده است.
یکی از 11 بازیگری است که در یک سال برای هر دو جایزه Supporting actor academy award و Lead Acting Academy Award نامزد شده است. ده بازیگر دیگر عبارتند از: Barry Fitzgerald Fay Bainter, Teresa Wright, Jessica Lange, Sigourney Weaver, Emma Thompson, Holly Hunter, Julianne Moore, Jamie Foxx و Cate Blanchett.
اولین جایزه اسکارش را 21 سال بعد از اولین نامزدیش، دریافت کردند.
آل و Chris Sarandon دیالوگ هایشان برای فیلم Dog Day Afternoon در سال 1975 از طریق تلفن تمرین کردند.
در نظر سنجی شبکه ی 4 بهترین ستاره ی سینمایی تمام زمان ها انتخاب شده است.
در فیلم های سه گانه های "The Godfather"، Scarface (1983) و Dick Tracy (1990) نقش رئیس باند های خلافکار را ایفا کرد.
چهار خواهر دارد به نام های: Josette که معلم است ،Roberta و Paula که دوقلو هستند و خواهر کوچکترش Desiree که پدر آل و همسر چهارمش او را به فرزندی قبول کردند.
در سال 1977 نقش اول فیلم (Roy Neary) را در فیلم Close Encounters of the Third Kind رد کرد.
وقتی کمپانی Paramount تصمیم گرفت که از او در فیلم The Godfather استفاده کنند او با کمپانی MGM قرار داد داشت و آن ها بایستی او را از کمپانی MGM بخرند.
بازیگر مورد علاقه ی او Julie Christie است.
او در محله South Bronx در New York بزرگ شده است.
او به دبیرستان the Performing Arts می رفت که از آن اخراج شد.
یک کمپانی به نام Chal دارد که Ch برای دوستش Charlie Laughton است –دوستش همون Charles Laughton بازیگر نیست- و al برای اسم خودش –Al Pacino- است.
رنگ مورد علاقه ی او سیاه است.
اوایل دوره ی بازیگری می خواست اسمش را به نام "Sonny Scott" تغییر دهد تا از اسم ایتالیایی استفاده نشود. "Sonny" لقب بچگی او بوده است.
Alec Baldwin که با او در فیلم های Glengarry Glen Ross در سال 1992 و Looking for Richard در سال 1996 همبازی بوده برای پایان نامه دانشگاهی اش 65 صفحه در مورد بازیگری آل پاچینو نوشته است.
نقش Michael Corleone در بازی رایانه ای The Godfather را رد کرد.
سال 1997 در یک مصاحبه اعلام می کند خیلی علاقه داشته تا در فیلم Slap Shot شرکت کند که نتوانست چون کارگردان George Roy Hill نمی خواست از او استفاده کند چون آل پاچینو نمی توانست روی یخ اسکی کند.
او دچار بی خوابی مضمن است.