جاناتان موريش: چيزي كه همه ي ما بايد به خاطر بياريم، مصيبت و رنجيه كه در جنگ جهاني دوم كشيديم. خيلي از كشورها متلاشي شدند. آلمان 10 سال قبل دوباره متحد شد. به همين دليله كه مايكل ميخواد يه كنسرت اينجا برگزار كنه. و اينكه چرا اون يكي در سئول برگزار ميشه اينه كه... اين خيلي مهمه... مايكل با اين كارش ميخواد پيام اتحاد را بين كره شمالي و كره جنوبي رد و بدل كنه تا اين دو كشور دوباره متحد بشن. و اين قسمت خيلي مهمشه كه چرا اين كنسرتها برگزار ميشن. و همونطور كه توماس گفت توسط مايكل و دوستانش اجرا ميشن.
توماس گاتسچاك: شگفت انگيزه!... متشكرم.... مايكل نميتونست حرفش را در مورد اتحاد اين كشورها، بهتر از اين به گوش همه برسونه. خيلي از شما ممنونم.
[توماس گاتسچاك با مايكل دست ميدهد تا مايكل صحنه را ترك كند]
توماس گاتسچاك(خطاب به مايكل) : خوشحال شدم. واقعأ باعث افتخاره. متشكرم... ما... مايكل، ”وتن داس...“ يادته؟... به خاطر بيار... با ما بودي... يه يادآوري كوچولو از زماني كه مايكل اينجا در برنامه ي ”وتن، داس...“ بود و براي ما خوند... بعدش دوباره برميگرديم.
[قسمتي از اجراي آهنگ ”اِرت سانگ“ توسط مايكل را نشان ميدهند. مايكل حركات مختصري از رقصش را هماهنگ با موسيقي انجام ميدهد. بعد از آن به طرف طرفداراني كه در سمت چپ قرار دارند ميرود]
مايكل: فقط ميخوام سلام كنم. [به پرچمي اشاره ميكند]... واي... وين... وين، اون يكي را بگير... اون يكي را بگير... زود باش... اون يكي... اون يكي [به پرچمي كه از آن خوشش آمده، اشاره ميكند]
[توماس گاتسچاك ميخواهد مايكل را به طرف در خروجي هدايت كند، ولي مايكل فعلأ قصد رفتن ندارد. او هنوز سرگرم تماشاي طرفداران و پرچمهايشان است.]
توماس گاتسچاك(خطاب به مايكل): ممنونم كه اينجا بودي. متشكرم
با اين وجود، مايكل به طرف طرفداران برميگردد تا پرچمي را كه به آن اشاره كرده بود بگيرد و «تدي لكيس» آن پرچم و 2 تا ديگر از پرچمها را به مايكل ميدهد. مايكل به طرف طرفداران دست تكان ميدهد و بعد آن پرچمي را كه به آن اشاره كرده بود به توماس گاتسچاك نشان ميدهد
مايكل: خيلي قشنگه!
توماس گاتسچاك: بله... ممنونم مايكل... ممنون. خدانگهدار.