گردهمایی امجی فن های مشهد در سالروز تولد مایکل جکسون

Hamid نوشته: خوب چرا نمیان و خراب می کنن؟!
البته اینجا هم دست کمی نداره!
80 نفر قول می دن، 20 -30 نفر میان!
اما کافیه پارتی بگیری، به 30 نفر می گی، 80 نفر پیدا می شن!

بعضیا دیرتر رسیدن، مثلا چند نفر به من زنگ زدن که اومدن ولی دیر رسیدن... به هر حال گذشته ها گذشته...

البته اونجا تهرانه! اینجا مشهده و تعداد امجی فن هاش کمتره با اینکه شرایط اینجا به نظر من خیلی بهتره!

پارتی هنوز نگرفته تا صداش در بیاد طرف تا دوست دوست دوست رفیقش رو هم میگه بیاد! حیف مایکل فقط دو تا مناسبت داره، سالگرد و تولد... حالا ایشالله برای تولد پاریس و پرینس و بلنکت هم میگیریم البته پارتی...

گفتم که برای سالهای بعدی تجربه شد، سالهای بعدی فقط باید پارتی گرفت یا همه موارد...

وحید روحیه قوی داری!
کم نمیاری!
دمت گرم...

این چیزها زیاد هم تجربه بردار نیست.
اتفاقا ما برای پرینس و پاریس هم پارتی داشتیم تا حالا.
تا حالا بیشتر از 200-300 بار گردهمایی های مختلف داشتیم اما باز چیزی تجربه نمی شه!
اما امسال خیلی جالب بود. اولین سالی بود بعد از 10 سال، که جمع ما تو گروه های کمتر از 7-6 نفر هر کدوم دور هم بودن! یکی کافی شاپ یکی جای دیگه...

FeanoR نوشته: اگه بیشتر میومدن، برنامه هایی که داشتیم رو اجرایی میکردیم ولی نیومدن خب و ما هم کار خاصی نکردیم و فقط کیک خوردیم...

اما تجربه ای شد که بدونیم چیکار کنیم که بیشتر بیان برای سال بعد و سال بعدیش و سال بعدیش و سال بعد از اون و سال بعد از اون و سالی که بعد از اینا بیاد و سال بعد از این سال و سالهای بعد از همه این سالها که گذشت...

همه از اینکه برای تولد مایکل تولد گرفتیم و کیک و شیرینی پخش کردیم خوششون اومد به غیر یک نفر!

کسی که با لپ تابش روی میزای وسط نشسته بود و بسته سیگار مالبورو و کارت ملی و چند تا مدرک دیگه و یک آهنگ محسن نامجو و یک دسکتاپ کاملا هنری و زیبا و کسی که چهره فوق العاده متفکری داشت اما مسخره کرد اینکار رو!

بعد فهمیدیم که متفکر با فرهنگ نبودش، یک احمق با ظاهر فرهنگ بودش...

اوا اون مسخره کرد ؟!
بهش نمیومد .
من که نفهمیدم داشتم کیک میزاشتم تو ظرف
اخر کیکو گرفت ؟!

atlas نوشته: وحید روحیه قوی داری!
کم نمیاری!
دمت گرم...

اگه قرار بود کم بیارم تا الان اینجا نبودم...

Aileen نوشته:

FeanoR نوشته: اگه بیشتر میومدن، برنامه هایی که داشتیم رو اجرایی میکردیم ولی نیومدن خب و ما هم کار خاصی نکردیم و فقط کیک خوردیم...

اما تجربه ای شد که بدونیم چیکار کنیم که بیشتر بیان برای سال بعد و سال بعدیش و سال بعدیش و سال بعد از اون و سال بعد از اون و سالی که بعد از اینا بیاد و سال بعد از این سال و سالهای بعد از همه این سالها که گذشت...

همه از اینکه برای تولد مایکل تولد گرفتیم و کیک و شیرینی پخش کردیم خوششون اومد به غیر یک نفر!

کسی که با لپ تابش روی میزای وسط نشسته بود و بسته سیگار مالبورو و کارت ملی و چند تا مدرک دیگه و یک آهنگ محسن نامجو و یک دسکتاپ کاملا هنری و زیبا و کسی که چهره فوق العاده متفکری داشت اما مسخره کرد اینکار رو!

بعد فهمیدیم که متفکر با فرهنگ نبودش، یک احمق با ظاهر فرهنگ بودش...

اوا اون مسخره کرد ؟!
بهش نمیومد .
من که نفهمیدم داشتم کیک میزاشتم تو ظرف
اخر کیکو گرفت ؟!

آره مسخره کرد و یک ذره کیک برداشت بقیه شو داد بهم...