Skip to main content


هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !

بیشتر
11 سال 5 ماه قبل - 11 سال 5 ماه قبل #33568 توسط Nikolay
پاسخ داده شده توسط Nikolay در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
به به یالله حاج آقا

من منظورم کلا این بود که یکهو نفهمیدم چی شد دیگه گفت نه اینجا میام ، نه یاهو ، باز من یاهو میومدم. بعدشم من اینجا هر از چند گاهی سر میزدم ولی دلیلی برای لوگین شدن نمیدیدم.

این چاه فیلتر شده یره ، هر کس هر کس هم نیمتونه بیاد ای تو. بعدشم جذابیتی هم نداره که بیاد ، باید دوباره ساختش که همین نوجونای راهنمایی دبیرستانی بیان.

چرا من همش قرار بزارم ؟! عجب آدمی هستیا. یک بارم تو قرار بزار اس بده ببینم اصلا بلدی از این کارا. تو رو نمیدونم تو از کدوم طرفدارایی.

راست بگو و هر چه را در توان داری در تیرت بنه و بلندتر پرتاب کن ، فضیلت ایرانی این است !

نیچه
Last edit: 11 سال 5 ماه قبل by Nikolay.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
11 سال 5 ماه قبل #33569 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
اینکه خلوته که منم موافقم ! (اصلا مگه میشه موافق نبود !!! )

راست میگه محمد ، این فیلترینگ خیلی ضربه ی بزرگی بود ! واقعا بزرگ !!

مشکل رو که همه دارن ، من خودم داغونم !! به هیچ چیز زندگیم نمیرسم ولی سعی میکنم روزی یکبار رو بیام تا اگه کسی سوالی چیزی پرسیده بود در حد توانم جواب بدم ، ولی واقعا وقت نمیکنم مثله قدیم به تاپیک و پست های آنچنانی برسم !
باورتون نمیشه من امروز بعد از دو روز تازه تونستم یه دونه ساندویچ بخورم !!!

از 21 وعده غذایی دانشگاه فقط 2 تاش گیاهیه !!! (البته یکی صبحونه هست که مربا میدن !! :D)

من سعی میکنم دوران عید این کم کاری (حداقل از طرف خودم) رو جبران کنم !

از نظر جذب نوجوون ها من با محمد موافقم ، بهتره یه فکری برای این کار بکنیم ، نمیدونم چی ، ولی واقعا این موضوع جای بحث داره !

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
11 سال 5 ماه قبل #33572 توسط Nikolay
پاسخ داده شده توسط Nikolay در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
باز من وقت زیاد دارم ولی مشکلات باعث شده بی حوصله و عصبی بشم.

بنظر من وقتتو اینجا تلف نکن ، بجاش یک کاری بکن فردا روز به دردت بخوره. با وضع فعلی هر کاری واسه انجمن کنی وقت تلف کنیه. مگر اینکه مدیرا یک انجمن دیگه درست کنن تا بتونی اونجا مفید باشی.

فکر نمیخواد ، چه کاری بکنی چه نکنی کلا همین نوجوون ها اینجا میان ، خیلی کم پیدا میشه که بزرگترا حال و حوصله اینجور چیزا رو داشته باشن.

راست بگو و هر چه را در توان داری در تیرت بنه و بلندتر پرتاب کن ، فضیلت ایرانی این است !

نیچه

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
11 سال 5 ماه قبل #33574 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
حالا ما خودمون هم نوجونیم :)) اما خب محمد هم راست میگه کلا نوجوون ها اینجا میان...

آقا خوبه استخون هات بخاطر صدای ماشین ها از هم نپاشیده محمد امین :))

درسته فیلتر ضربه بزرگی بود اما به نظرم فقط بهانه دست کسایی داد که نمیخواستن بیان چطور همین آدما میرن فیسبوک اما اینجا نمیتونن؟ تازه وقت زیادی هم دارن... البته یکسری ها هم هستن که واقعا بخاطر فیلتر نمیتونن بیان یا اینکه سرشون شلوغه یا حال و حوصله ندارن باز خب اینا ها حق دارن مثل خودمون سه تا یا مثلا فرزام و ماهان البته خب اینا تازه کسایی هستن که من ازشون خبر دارم بقیه هم احتمالا خیلی ها اینطورین...

من هم وقت اومدن به اینجا رو ندارم اونقدر، اول هفته ها که کلا هیچی، از نصفه هفته به اونور شاید روزی یکی دو ساعت وقت داشته باشم... حالا که عید اومد، بیشتر وقت دارم البته بازم نه اونقدر...

اما یک چیزی، بخاطر اینکه بخوایم فعالیت فروم بره بالا نباید شروع کنیم به پستهای الکی، مثل هم قدیم فعالیت کنیم حداقل با اینکه خود من همه پستهام الکیه :D

من اس ام اس دادم محمد، رسید؟
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mahsa

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
11 سال 5 ماه قبل #33575 توسط Nikolay
پاسخ داده شده توسط Nikolay در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
نه نرسید. نکنه به شماره قبلیه اس دادی ؟ به جدیده بده. همون که تابستون بهت گفتم.

راست بگو و هر چه را در توان داری در تیرت بنه و بلندتر پرتاب کن ، فضیلت ایرانی این است !

نیچه

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
11 سال 4 ماه قبل - 11 سال 4 ماه قبل #33600 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک هر چه میخواهد دل تنگت بگو ... !
با شش روز تاخیر... سال نو همگی مبارک...

خیلی بی معرفتم... خیلی... این قضیه سه نقطه رو ماهان یکبار گفت بزن جالب میشه، حالا شده مثل تیک عصبی توی پستهام... خیلی بی معرفتم چون نیومدم اون تایپیک رو کامل کنم اما فکر نکنین که یادم رفته یا حال و حوصله ندارم البته یادم که میره بعضی وقتها و خب خیلی وقتها هم حال و حوصله ندارم اما شما اینطوری فکر نکنین، میدونین تقصیر همون Otis Redding هستش، فکر نمیکردم برای نوشتن در موردش اینقدر به مشکل بربخورم، اونقدر این فرد بزرگه که اصلا نمیتونم چیزی در موردش بنویسم، خیر بگذره اون پستی که بخوام در مورد The Doors بدم اون هم سخت ترین پستم هست هم آسون ترینش... خیلی فکر کردم که چی بنویسم در مورد Otis اما نمیشه پس بنابراین ولش کن چون همینطوری مینویسم دیگه و فقط منتظرم که آهنگهاش رو آپلود کنم و پستش رو کامل کنم...

حالا که سال نو شده یک چند تا آرزو هم برای خودم بکنم بد نیست... نمیخوام جمله های گنده گنده بگم فقط دوست دارم مثل یک بچه ساده و شیرین بگم که معصومیت توی هر جمله ش موج میزنه البته این شاید زیاد مناسب بچه های الان نباشه البته من چه میدونم من که بچه ندارم، این فقط چیزیه که شنیدم و امیدوارم چیزی که میبینم(البته به عنوان مشاهده گر نه به طور مستقیم :D ) دقیقا برعکس شنیده هام باشه چون یکی از مهمترین اهداف زندگی همینه که پدری بشی که بچه ت از خودت در بهتری بالاتر بشه، اون قله باشه و پدر دامنه، اون بالای ابر ها باشه و پدر درختی برای باریدنش... به هر حال از پستم دور نشم...

چیزی که میخوام بگم اینه که... میبینی شده تیک عصبی...

چیزی که میخوام بگم اینه که... امیدوارم در سال جدید از درصد احمق بودنم کم بشه و سال دیگه همین موقع به احمق بودن الانم بخندم، همینطور که امسال به سال پیشم میخندم... امیدوارم بتونم تجربه هایی داشته باشم که حتی اگه تلخ هم باشن و بدترین ها اما کمکم کنه در بزرگ شدنم، اونقدر که بتونم به بالا ها برم، حداقل به سطح آب بیام تا بتونم نفسی بکشم بدون هیچ واسطه ای تا بدونم دارم برای چی زندگی میکنم... امیدوارم در زندگیم بیشتر از دوبرابر پیشرفت کنم تا سال دیگه... امیدوارم سال دیگه، سال گذشته م رو بی فایده نبینم و بتونم فایده های بزرگی رو جمع کنم که بیشتر امیدوارم بیشترشون به شعورم، به علمم، به تفکرم، به دیدی که دارم، به خاصیتی که دوست دارم داشته باشم، بیشتر بشه و اصلاح بشن بیشترشون... خیلی دوست دارم اینو با استعاره بگم، امیدوارم بتونم جرعه آبی برسونم به احساسم که در آتش بیابان گم شده که با چشمایی تار به دنبال برکه ای هست که پیداش نمیکنه، امیدوارم اون جرعه آب کمکش کنه تا بتونه جویباری که در اون دور نزدیک کوهی دیده میشه، خودشو برسونه تا دیگه هیچوقت دل به برکه ای که همیشه میگنده نبنده و طعم جویباری روان رو بچشه چون سعی دارم بهش یاد بدم که هیچ چیز مال تو نیست و فقط تو میتونی اشتراکی داشته باشی تا خودنم از باتلاقی که الان هستی به خاکی تبدیل بشی که در کناره های جویبار هست و اونو به رودی هدایت کنی که خودش میتونه منتهی بشه به اقیانوسی و تا بتونی جزیره ای بشی در مرکز اون اقیانوس، تنها خشکی در مرکز اون اقیانوس و دوباره تاکید میکنم که تو صاحب نمیخواهی بشی بلکه میخواهی در مشترک بودنت لذت ببری...

امیدوارم تصمیم هایی که از الان به بعد میگیرم تمامشون هدفشون، نزدیک تر کردن من به هدفم باشه... هدفی که الان خودمو بهش نزدیک تر میبینم... هدفی که دیگه درختی در جنگلی نیست...

در مقابل احساسم میخوام به منطقم یاد بدم که همیشه در هر چیزی خودتو صاحب کن و مارک خودتو به اون بزن، اینو در اخلاق، تفکر، شعور، دید، در هر چیزی که نزدیکت هست به کار ببر و بهشون بگو که هیچوقت یکجا ایست نکنن چون بوی گند میگیرن و محلول به خودشون میگیرن و خالصی شون رو از دست میدن پس همیشه در حال حرکت باشن رو به بالا اما نگاه کردن به پایین رو فراموش نکنن و مثل دریایی باشن که همه چیز رو در برگیرن و مثل الماسی باشن که میل به خالص بودن داره و طلایی باشن که سخت بدست بیان اونقدر که برای بدست اومدنشون باید یک ستاره با حجم زیادی منفجر بشه... خالص بودن و اصیل بودن رو بگو فراموش نکنن چون همین باعث خاص بودنشون میشه...

در کل به صورت ساده که همه مردم میگن سال نو خوبی داشته باشی و سال موفقیت آمیزی هم داشته باشی، داشته باشم اما میخواستم به صورت جزئی بگم که یادم بیاد من اون چیزی رو که اکثریت مردم میخوان رو نمیخوام، فقط میخوام چیزهایی رو که میخوام... دوست دارم خودم رو دوست داشته باشم، جلوی خودم رو دوست داشته باشم، زمینم رو دوست داشته باشم، برای خودم زندگی کنم تا فرداهایم رو راحت تر ببینم و هیچ چیز رو پیچیده نکنم چون میدونم در اینصورت توی گذشته ها گیر میکنم...

شرمنده اینقدر طولانی شد، جو گیر شدم و حرفهایی که همیشه در ذهنم بود و خیلی وقته عمل کردن بهشون رو شروع کردم رو بگم تا خودم حداقل بفهمم که سال دیگه چیا رو میخوام، همون چیزهایی که میدونستم میخوام رو نوشتم... نمیدونم چرا... میبینین این واقعا شده یک تیک عصبی ها... نمیدونم چرا واقعا اینا رو نوشتم چون اینا به بقیه مربوط نمیشه، نمیدونم شاید به شما ها خیلی احساس نزدیکی میکردم یا اینکه فکر کردم شما دیگه منو ته چاه نمیندازین، درست همون کاری که هر کسی که یک هزارم از فکریاتم رو بهش گفتم باهام کرد و همین الان هم اصلا شروع به حرف زدن یا نوشتن نکردم پس شاید اونقدر چیز خاصی رو نگفته باشم، با اینحال بیشتر از این رو هیچکس نمیدونه چون نخواستن که بدونن حتی بهشون پیشنهاد دادم اما اونا نادیده گرفتن در حالی که خودشون رو خیلی مشتاق میگرفتن... پس خیلی خوب خط قرمز هام رو نشون کردم تا جلوی مردمی که فکر میکنن واقعیت ها رو میدونن و بهتر از هر کس دیگه ای میبیننش، ازشون رد نشم... پس احتمالا هیچوقت نشه حرفی زد چون اصلا نمیشه شروعشون کرد با این وضع...

سال نو خوبی داشته باشین و به طرز شگرفی موفقیت آمیز باشه براتون... به امید شخصیت های جدید و اصلاح شده هممون در سال آینده... من که به شدت منتظر یکی خودم هستم...

سعی میکنم اون تایپیک رو هم فعال تر بکنم و سرعت پست گذاشتنم رو بیشتر کنم... واقعا تیک عصبی شده ها...
Last edit: 11 سال 4 ماه قبل by FeanoR.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: farzam, kingmichael, raha

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire
زمان ایجاد صفحه: 0.905 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا