سؤال خاطراتي كه زنده ميشوند(ويژه ي فروم 2009)

چقدر خوب روزي كه عكساي مايكل رو ديدم با موهاي فر
كنفرانس لندن
چقدر خوب بود
عكساي جديد هر چند وقت يك بار با ماسك يا عينك و... خيلي خوب بود همه چيز

خاطرات خوب فروم قبلی برای من خیلی زیاد بود مثلا تاپیک هایی که در مورد مایکل و آهنگ هاش و خاطراتمون که چه طور با مایکل آشنا شدیم صحبت می کردیم و تولد های مایکل.... یک خاطره که هرگز فراموش نمی کنم موقعی بود که من یک تاپیک در مورد اینکه اگر شما طرفداری باشید که تو تور This is it روی صحنه میره تا مایکل رو در آغوش بگیره چکار می کنین هرگز یادم نمیره امین می گفت من نمیرم مریم پاسخ داده بود نه جون من بیا برو!هنوز که هنوزه یادمه و می خندم بهش و دوباره این سری دیدمش کلی خندیدم

بدترین خاطره من هم مرگ مایکل و همزمانیش با اون جریان های داخل کشور بود که دیگه اینقدر حالم بد بود که تا روزهای آخر فروم دیگه اصلا فروم نیومدم و بدون شک بدترین روزها بود برای همه ما....

چه چیزایی که پیدا نمیشه !








اینم باحاله
emjey.org/persian/forum2009/index.php/topic,562.0.html

emjey.org/persian/forum2009/index.php/topic,80.0.html

emjey.org/persian/forum2009/index.php/topic,842.0.html

خیلی جالبه... دست همه ی مدیرا درد نکنه. خیلی کار ارزشمندی بود....
جو خیلی خوبی داشت فروم قبلی... گرجه من نبودم اما الان که میخونمشون درک میکنم...
امیدوارم این فروم هم مثل فروم قبل خیلی فعال بشه و همه چیز عالی بشه...

سلام
خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا ....
سلام به همه دوستای قدیم و اعضای جدید ....
حال کردم هنوز پرچم بالاس ....
شاد باشین ...
(شبیه آگهی تبلیغاتی شد!)

آخ ...الناز ..چقدر درست و کامل گفتی
من یادمه آقای سبز و گلگلی رو ...+ من یادمه ..همه یادشونه ..خدای من
اون همه نشاط ..ناگهان چه زود به تعلیق رسید ...........همه چیز خاموش شد
من توی بهت و تاریکی نشسته بودم و تنها بین باور و ناباوری شگفت انگیز درونم ....به این فکر میکردم که زندگی واقعا از من چی میخواد ؟!
و این رنج برای من خیلی بزرگه
یه یادداشت در مورد حال دگرگون شده خودم نوشته بودم اون روزا : خط آبی افقی
چه پروسه پر رنجی رو پشت سر گذاشتم تا این درد ..جزئی از قلب ام شد و پذیرفتم غم آدمو بزرگ میکنه ..+ بزرگ و باارزش ++