1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 - 23 - 24 - 25 - 26 - 27 - 28 - 29 - 30


در اين مصاحبه ي تلويزيوني، كليپ «Give In To Me» براي اولين بار پخش شد.

در 24 فوريه سال 1993، مايكل به همراه «بروكي شيلدز» در مراسم سي و پنجمين سالگرد جوايز موسيقي ساليانه ي «گرمي» حضور يافت. در طي اين مراسم، مايكل جايزه ي گرمي «هنرمند افسانه اي معاصر» را دريافت كرد.


[مايكل ـ بروكي]


جايزه ي گرمي «هنرمند افسانه اي معاصر » مهمترين جايزه در صنعت موسيقي و بالاترين افتخاري است كه هنرمندي كه در عرصه ي ضبط موسيقي فعاليت ميكند، ميتواند بدست آورد. اين جايزه به كساني تعلق ميگيرد كه در زمينه ي ضبط موسيقي تاثيراتي از خود به جا گذاشته و به توسعه و پيشرفت آن كمك كرده اند.


[مايكل در حال ايراد سخنراني پس از دريافت جايزه ي افسانه اي گرمي]       


«جانت جكسون» خواهر مايكل كه خود در زمينه ي موسيقي، موفقيتهاي بسياري كسب كرده است، اين جايزه ي افسانه اي را به مايكل اعطا كرد.



در 24 آگوست سال 1993، مايكل دومين كنسرت از تور «Dangerous» را در استاديوم ملي بانكوك ـ تايلند اجرا كرد.

اين استاديوم با طول 270 فوت (82.296 متر)، از وسيعترين صحنه ي واقع در تالار موسيقي راديويي شهر نيويورك، با طول 190 فوت (57.912 متر)، بزرگتر است.

در همين روز [24 آگوست]، خبر تكان دهنده اي در رسانه هاي سرتاسر دنيا منتشر شد: ”مايكل جكسون به اتهام آزار و اذيت جنسي يك پسر بچه، از طرف اداره ي پليس جنايي لس آنجلس، تحت تعقيب قرار گرفته است.“

در پي طرح اتهام عليه او، پليس فدرال آمريكا به خانه ي مايكل (نورلند) هجوم برد. آنها تمام خانه را زير و رو كردند تا شايد مدركي بدست آوردند، اما چيزي كه بتواند گناهكاري مايكل را به اثبات برساند، نصيبشان نشد. مايكل در اين زمان درگير تور بود و در خانه حضور نداشت.

«آنتوني پليكانو» مأمور تحقيق اين پرونده گفت كه اين اتهامات در پي رد درخواست شاكي مبني برگرفتن پول از مايكل جكسون، بر عليه او مطرح شده است.

«ايوان چاندلر» پدر شاكي، در منطقه ي بورلي هيلز از شهر نيويرك، به شغل دندانپزشكي اشتغال داشت اما فيلمنامه نويسي كاري بود كه هميشه آرزويش را در سر ميپروراند. او از مايكل خواسته بود تا براي ساخت فيلمهايش، سرمايه اي در اختيار او قرار دهد تا بتواند فيلمنامه نويسي را به عنوان شغل تمام وقت خود برگزيند. هنگاميكه اين خواسته از جانب مايكل رد شد، «چاندلر» تهديد كرد كه اتهام سو استفاده ي جنسي مايكل از پسرش را به گوش همه ميرساند.

«هاوارد ويزمن» بيانيه اي را از طرف مايكل در مطبوعات منتشر كرد. در آن بيانيه آمده بود كه هيچ كار خطايي از مايكل سر نزده است و او قصد دارد به تور «Dangerous» ادامه دهد.

داستان اين اتهامات براي چندين ماه؛ روزنامه ها، مجلات و شوهاي تلويزيوني اي كه در آنها از رسواييات اخلاقي بحث ميشود را تحت سلطه ي خود در آورده بود.

در 9 نوامبر سال 1993، «اليزابت تيلور» و شوهر آينده اش «لري فورتنسكي» به مكزيكو سيتي پرواز كردند تا به مايكل ملحق شوند. در همان زمان، رسانه ها شديد ترين حملات خود را بر ضد مايكل آغاز كرده بودند.

در 11 نوامبر، مايكل پنجمين كنسرتش از تور «Dangerous» را در مكزيكو سيتي و در مقابل جمعيت 100.000 نفري برگزار كرد. متاسفانه با پايان يافتن اين كنسرت، تور «Dangerous» نيز به پايان رسيد.

پس از آن، مايكل همراه با «اليزابت تيلور» و «لري فورتنسكي»، مكزيكو سيتي را ترك كرد. او در كانادا و ايسلند توقفهاي كوتاهي داشت و از آنجا به ايرلند تغيير مسير داد و در نهايت در فرودگاه «لوتن» در انگلستان فرود آمد. «اليزلبت تيلور» به سوئيس پرواز كرد. و رسانه ها بار ديگر حملات خود را از سر گرفتند.

يك روز بعد، در 12 نوامبر سال 1993، مايكل اعلام كرد كه ساير كنسرتهايش را كنسل ميكند و به خاطر اعتيادش به قرصهاي آرام بخش، تحت مراقبت قرار گرفته است. او توضيح داد كه فشار ناشي از اتهامات دروغين عليه او، باعث شده است تا براي اينكه بتواند تور خود را به انجام برساند، از قرصهاي آرام بخش استفاده كند. 

محل اسقرار مايكل، فاش نشد و اين موضوع خوبي براي رسانه هاي سرتاسر دنيا به شمار ميرفت تا پيرامون آن به بحث و تبادل نظر بپردازند.

در همين زمان بود كه كمپاني «پپسي» به دليل اتهامات مطرح شده و اعتراف مايكل به استفاده از قرصهاي آرام بخش، قراردادش را با او بر هم زد.

تور جهاني «Dangerous» يك موفقيت فوق العاده به شمار ميرفت. اين تور، بزرگترين توري بود كه تا آن زمان برگزار شده بود. بدين ترتيب، مايكل ركورد خود را كه پيش از اين با برگزاري تور «Bad» بدست آورده بود، شكست.


[تور جهاني «Dangerous»]


در تور «Dangerous»، مايكل بر روي وسيعترين صحنه هاي آن زمان [متشكل از دو كف]، برنامه اجرا كرد. همچنين او در اين تور از شعبده بازي هاي «سيگفيرد، روي و ديويد كاپرفيلد» استفاده ميكرد. به خصوص براي قسمت آغازين كنسرتها [به آن «توستر» گفته ميشود]، زمانيكه مايكل يكدفعه بر روي صحنه پرتاب ميشد و همينطور هنگاميكه مايكل براي حسن ختام برنامه، به وسيله ي موتوري كه بر پشتش بسته شده بود، در استاديوم و بر بالاي سر تماشاچيان، به پرواز درمي آمد. اين كنسرت نشان داد كه چرا مايكل جكسون، بزرگترين صحنه گردان تمام دورانهاست.

در 24 نوامبر سال 1993، اداره ي كاتالوگهاي موسيقي مايكل جكسون، «ATV Music»، از انتشارات موسيقي 
«MCA» به «AMI»، منتقل شد. اين بزرگترين معامله در تاريخ انتشار موسيقي بود. اين معامله براي مايكل جكسون، 200 ميليون دلار به همراه داشت كه 100 ميليون دلار آن را به عنوان پيش پرداخت، دريافت كرد.

در 10 دسامبر سال 1993، مايكل با برگشتن به ايالات متحده، به تمام كساني كه به بازگشتش شك داشتند، ثابت كرد كه اشتباه ميكرده اند.

در 22 دسامبر، مايكل براي دفاع از خودش، برنامه اي را بر روي امواج راديويي فرستاد. اين اولين باري بود كه او شخصأ، بيانيه اي را از طريق تلويزيون منتشر ميكرد.
شبكه هاي «سي.ان.ان»، «سي.بي.اس»، «ان.بي.سي» و «اي.بي.سي
»، بيانيه ي او را بطور زنده از «نورلند» پخش كردند.

مايكل: ”من اوايل اين هفته وادار شدم تا به معاينه ي غير انساني و توهين آميز اداره ي قضايي سانتا باربارا و اداره ي پليس لس آنجلس، تن بدهم. آنها حكم كتبي معاينه ي بدن مرا به من تحويل دادند، كه به آنها اجازه داد تا بدنم را به اضافه ي عضو تناسلي، نشيمنگاه، پايين تنه، رانها و هر قسمتي كه آنها ميخواستند، معاينه كنند و از آن عكس بگيرند... اين حكم، همچنين مرا مجبور كرد كه در تمام معايناتي كه پزشك مخصوص آنها لازم ميدانستند، با او همكاري كنم. تا بتواند وضع پوستم را به خوبي بررسي كند و ببيند آيا من «ويتيليگو» يا هر بيماري پوستي ديگري دارم يا نه. [او قبل از اين ماجرا در طي مصاحبه اي با «اُپرا»، در مورد بيماري پوستيش صحبت كرده بود. بعد از انجام معاينات توسط پزشكي قانوني، ابتلاء مايكل به اين بيماري تأييد شد. شاكي ادعا كرده بود كه نشانه هاي اين بيماري بر روي عضو تناسلي او هم وجود دارد]... در طي مدت حياتم، فقط سعي كرده ام تا به هزاران هزار كودك كمك كنم تا زندگي شادي داشته باشند. وقتي كودكي را در حال رنج كشيدن ميبينم، به گريه مي افتم... با من همانند يك جنايتكار، رفتار نكنيد. زيرا من بيگناهم.“


[مايكل جكسون در نورلند]


در 26 ژانويه سال 1994، پس از گذشت 4 ماه مذاكره ي نفس گير، وكلاي مدافع هر دو طرف به توافقاتي دست يافتند. سازش خارج از دادگاهي كه هر دوطرف براي تحقق آن تلاش ميكردند، به مبلغي كه هيچوقت دقيقا فاش نشد، انجام گرفت. 

كابوس مايكل پايان يافت!

روز بعد در 27 ژانويه، خبر گزاري «رويترز» فاش كرد كه عكسهاي گرفته شده از عضو تناسلي مايكل، با مشخصاتي كه شاكي  به پليس ارائه داده بود، همخواني ندارد.

اين خبر بسيار مهم، در رسانه ها انعكاس بسيار ناچيزي داشت. حال آنكه آنها، ماهها در جهت تخريب وجهه ي بين المللي مايكل، از هيچ كوششي فرو گذار نكرده بودند. 

«ليزا دي.كمپل» در رابطه با اين اتهامات، در كتابي با عنوان ”مايكل جكسون: تاريكترين ساعات سلطان پاپ“ كه در سال 1994 منتشر شد، نوشته است:

[...] ”در سال 1993، مايكل جكسون تلاشش را براي تغيير دادن وجهه اي كه رسانه ها از او ساخته بودند، شروع كرد. او بيش از پيش در ديد عموم ظاهر ميشد. در شوي بين دو نيمه ي «Super Bowl» برنامه اجرا كرد و در يك مصاحبه ي 90 دقيقه اي با «اپرا وينفري» حاضر شد. در همين سال جايزه ي گرمي «هنرمند افسانه اي معاصر» را دريافت كرد.

اما آواي گنگ مطبوعات، به تدريج به صداي حيوانات درنده اي كه بوي خون به مشامشان رسيده است، مانند ميشد.

17 آگوست سال 1993.... [پس از زير و رو كردن خانه ي جكسون و برداشتن چندين جعبه ي حاوي عكس و نوارهاي ويدئويي]... يكي از منابع خبري اداره ي پليس به خبرنگار روزنامه ي «لس آنجلس تايمز» گفت: ”هيچ مدرك پزشكي يا نوار ضبط شده اي وجود ندارد. اين جستجو، يافتن مدركي را كه نشان دهنده ي وقوع يك جنايت باشد، در بر نداشت.“

از آنجا كه مأمورين پرونده با جستجوي خانه ي جكسون به شواهدي دست نيافتند، بر روي بازپرسي از ساير پسر بچه هايي كه گفته ميشد دوست جكسون هستند، تمركز كردند تا شايد يكي از آنها در داستان شاكي سهيم شود. شاكي نام چهار پسر بچه را كه به گفته ي خود اطمينان داشت توسط جكسون مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند، در اختيار پليس قرار داد. نام «مكالي كالكين» نيز در اين ليست چهار نفري وجود داشت. اين چهار پسر، در بازجويي ها عنوان كردند كه هيچگاه عمل خلافي از جانب مايكل جكسون سر نزده است.

«جي.رندي تارابورلي»، كسي كه كتاب بيوگرافي جكسون «جادو و جنون» را نوشته است، پيوسته و بطور شگفت انگيزي از مايكل حمايت ميكرد و اين اتهامات را اخاذي ميخواند. او در مصاحبه اي با مجله ي «تايم» ميگويد: ”من شاهد اخاذي هاي بسياري از تيم جكسون بوده ام و آنها هيچوقت نتيجه نميدادند. موقعي كه مشغول نوشتن كتاب بيوگرافي مايكل بودم، هر كدام از پيشخدمتهاي لعنتي، نوكرها، شوفرها و سرآشپزهايش، به من ميگفتند كه اگر بخواهم اطلاعاتي از زندگي خصوصي مايكل بدست آورم، آنها ميتوانند كمكم كنند به شرط آنكه 100.000 دلار پول به آنها بپردازم. 

من در مورد «دايانا راس»، «چر»، «كارل بارنت» و «رازين آرنلد» كتاب نوشته ام اما چيزي را كه با كتاب مايكل تجربه كردم، با هيچيك از كتابهاي ديگرم تجربه نكرده بودم. من فقط يك نويسنده بودم و آنها از من پول ميخواستند. حالا تصور كنيد براي مايكل با دلارهاي ميليوني اش، وضع به چه صورت است.“ [...]

«ليزا دي.كمپل» در اين كتاب در باره ي خانواده ي شاكي و نحوه ي طرح اتهامات مينويسد:

[...] ”پدر شاكي (ايوان چاندلر) در منطقه ي بورلي هيلز، به دندانپزشكي مشغول بود. اما آرزو داشت كه يك فيلمنامه نويس باشد.

پدر و مادر شاكي در سال 1974 ازدواج كردند و حاصل اين ازدواج يك دختر و يك پسر (جردي چاندلر _ شاكي) بود. آنها در سال 1985 از يكديگر جدا شدند. در زمان طرح اتهامات عليه جكسون، هر دوي آنها دوباره ازدواج كرده بودند و بر سر حضانت پسرشان، با يكديگر ميجنگيدند. «ايوان چاندلر» به خاطر كوتاهي در نگاه داري از پسرش، از طرف دادگاه 68.400 دلار جريمه شده بود.

[....] مادر شاكي كه در تمامي ملاقاتهاي پسرش با مايكل، همراهش بوده است، اولين بار از طريق پليس در جريان اتهامات قرار گرفت و نه از طريق شوهر سابق و پسرش. او كه كاملأ شوكه شده بود، گفت كه اطلاعي از امكان وقوع اتفاق نامساعدي، نداشته است. 

[...] كارشناسان متعددي در زمينه ي سو استفاده از كودكان و مسائل حقوقي خانوادگي، به اين مسأله اشاره كرده اند كه در جنگهاي خانوادگي از اين دست، يكي از طرفين براي اينكه بتواند به نتيجه برسد، غالبأ اتهام سو استفاده ي جنسي از كودك را مطرح ميكند. در مورد پرونده ي «جردي چاندلر»، پدر او سعي داشته است با طرح اين اتهامات، مادر را كه حضانت پسرش را بر عهده داشته است، بي كفايت جلوه دهد و از اين طريق، حق حضانت فرزندش را از آن خود كند.... «جردي» براي اينكه بتواند وقت بيشتري را در «نورلند [منزل شخصي مايكل]» بگذراند، قرار ملاقاتهاي هفتگي با پدرش را بر هم ميزده است.

[...] به گفته ي يكي از كارشناسان در اين زمينه، بعضي از فيزيوتراپها در مصاحبه هايشان با بچه هايي كه گفته ميشود مورد سو استفاده ي جنسي قرار گرفته اند، خودشان به مواردي اشاره ميكنند بطوريكه ذهن بچه ها به سمت آن موضوع خاص هدايت ميشود و آنها در حقيقت چيزي را ميگويند كه شنيده اند. شاكي يك پسر بچه ي 13 ساله است كه در بين يك جنگ خانوادگي قرار گرفته است. اين دسته از بچه ها، غير قابل اعتماد ترين انسانها هستند. زيرا آنها مجبورند طوري رفتار كنند كه هم مادر راضي باشد و هم پدر. آنها سعي ميكنند از خودشان محافظت كنند. گاهي اوقات جانب يكي از والدينشان را ميگيرند و چيزهايي را كه او ميخواهد، ميگويند. [...]

...چيزي كه در اينجا همخواني ندارد، اين است كه شاكي به كرات همراه با پدرش به نورلند ميرفته و با مايكل ديدار ميكرده است...

«جردي» در مصاحبه اي با «آنتوني پليكانو» مامور تحقيق پرونده، اظهار ميكند كه پدرش هميشه او را وادار ميكرده است در خانه بماند و براي او فيلمنامه بنويسد و تنها چيزي كه ميخواست پول بوده است.

[...] «ايوان چاندلر» پدر شاكي از مايكل خواسته بود تا براي اينكه بتواند پروژه ي ساخت فيلمهايش را به انجام برساند، به مدت 4 سال و هر سال، مبلغ 5 ميليون دلار به او پول پرداخت كند. كه جمعا بالغ بر ‌20 ميليون دلار ميشود. در غير اينصورت اتهام سو استفاده ي جنسي را مطرح ميكند. هنگامي كه مايكل درخواست «چاندلر» را رد كرد، او بسيار عصباني شد.

[...] «چاندلر» از مايكل خواسته بود تا اجازه دهد پسرش در روز 11 جولاي با او ملاقات داشته باشد. در آخر همان هفته، «چاندلر» از تحويل دادن پسر به مادرش خودداري كرد. وكيل مادر از جانب او، دادخواستي براي بازگرداندن پسرش تنظيم كرد. قاضي به «چاندلر» دستور داد تا پسر را در ساعت 6:00 عصر روز 17 آگوست به مادرش برگرداند.

صبح همان روزي كه قرار شده بود پسر به مادرش تحويل داده شود، پدر او را نزد يك فيزيوتراپ برد. در آنجا ادعا كرد كه جكسون پسرش را مورد سو استفاده ي جنسي قرار داده است. او همچنين جزئيات اين رابطه را شرح داد. اما او اصلأ قصد شكايت از مايكل و علني كردن اين اتهامات را نداشت. بلكه ميخواست با ترساندن مايكل و وادار كردن او به سازش خصوصي بر سر اين مسئله، به پولش برسد.

ادامه‌‍