"اکنون دانستید؟ شمایی که شک داشتید... شمایی که به او تهمت زدید... شمایی که احساس او را زیر پا گذاشتید... شمایی که نمی‌توانستید بفهمید... شمایی که او را مسخره کردید، قضاوت کردید، محکوم کردید و شکار کردید. رمق‎اش را از او گرفتید. می‌بینید چه کردید؟ پس از آنکه دیروز آن نوار صوتی را شنیدید... صدایی که از درون قلب و روح او سخن می‌گفت.

حتی آن هنگام که تحت تاثیر و در کنترل عواملی بود که او را وارد چنین شرایطی کرده بودند، باز هم در اندیشه‌ی کمک به دیگران بود. او آینده، زندگی، قلب، ذهن و روحش را وقف برآوردن نیازهای افرادی کرد که در رنج بودند.

از یک مرد اصیل با محبت، اینگونه شندید... "کودکان من!"... "فرزندان من!"... "باید کمکشان کنم."... "آنها به کمک نیاز دارند."... "می‌خواهم کمکشان کنم."... "من تمامشان را دوست دارم."

قطعا مانند فرشته‌هاست. یک مرد مهربان که در میان ما زیست و زحمت کشید. با دیگران همدردی و یا برای آنان دلسوزی کرد. آیا بالاخره می‌توانید این مرد زیبا، این انسان شگرف را ببینید؟ حقیقتا و صادقانه باید گفت که شگرف است!

او یک فرشته بود در میان ما که در پشت دوربین‌ها و به دور از جنجال، فرمان خدا را انجام میداد. به میل خدا عمل میکرد.

امیدواری‌ها و آرزوهای او در خفا (توسط پزشکش) ضبط شد، اگرچه از روی خیانت و غرض ورزی.

شمایی که به او شک کردید... اکنون نسبت به فردی که برای شما دلسوزی و شفقت به خرج داد، مهربان شوید.

حال دیگر کمکی برای آنان که مورد توجه او بودند، در دسترس نیست. کودکان سرتاسر دنیا، آنها که به او نیاز داشتند. آنان که امیدی برایشان باقی نمانده است، چشم به راه کمک و مهربانی او بودند. اما این دیگر هرگز محقق نخواهد شد. بنابراین آنها به رنج کشیدن ادامه خواهند داد چرا که "فرشته‌ی نگهبان" آنان بر اثر غفلت از آنها گرفته شده است."

منبع: eMJey.com / Jonathan Moffett