پنجشنبه، ۱۶ دی ۱۳۸۹ | 6/01/2011
مامور اورژانس در جلسهی دیروز: مایکل پیش از رسیدن ما فوت شده بود
در جلسهی روز گذشتهی دادگاه رسیدگی به پروندهی قتل سلطان پاپ، والدین او، هر سه خواهرش و برادرش رندی در دادگاه حاضر بودند. کاترین جکسون طی شنیدن جزئیات مرگ پسرش، اشکانش را پاک میکرد. اعضای خانواده هیچگونه تماس چشمی با متهم برقرار نساختند.
در این روز پزشک اورژانسی که در اتاق وی حاضر شده بود، شهادت داد.
ریچارد سِـنـِف که ۲۵ سال مامور اورژانس بوده است در جایگاه گفت که وقتی به خانهی مایکل رسیدند، دکتر موری به آنها گفت که این اتفاق یکدفعه رخ داده بود.
این پزشک اورژانس گفت که با توجه به مردمک باز شدهی مایکل، خشکی چشمان و پوست سردش، وی دست کم ۲۰ دقیقه پیش از رسیدن آنها از دنیا رفته بود.
"آنچه که میتوانم به شما بگویم این است که وقتی به آنجا رسیدیم غریزهام به من گفت که این اتفاق نه یکدفعه، بلکه طی یک مدت زمانی روی داده است."
او رفتار پزشک موری را غریزی و احساساتی و خارج از عقل و منطق توصیف کرد و گفت وقتی پزشکان اورژانس در حال تلاش برای بازگرداندن زندگی به مایکل بودند، او رفتار غیرصادقهای داشت.
ریچارد سنف گفت که اظهارات موری جور در نمیآمد. برای مثال وی به ماموران اورژانس گفته بود که مایکل در هیچ وضعیت خاصی نبوده و فقط به خاطر کم آبی بدن، درمان میشده است. موری گفته بود که خواب آور لورازپام تنها دارویی تجویزی وی بوده است. حتی پس از پافشاری ماموران برای دانستن داروهای تزریق شده به مایکل، موری نامی از پروپوفول که بعدها مشخص شد عامل مرگ بوده است، نبرد.
شاهد ادامه داد که به محض ورود به اتاق، تصور نمود که مایکل یک بیمار بستری شده است زیرا بسیار پریده رنگ و کم وزن بود و یک پایهی سرمی در کنار تختش قرار داشت ویک پزشک خصوصی نیز در کنارش بود،
آلبرتو آلوارز، کارمند امنیتی مایکل دیگر شاهد روز گذشته بود. او شهادت داد که در روز فوت مایکل، دکتر موری پیش از تماس با اورژانس از وی خواسته بود شیشههای دارو و کیسهی سرم را در کیفی جمع آوری نماید.
آلوارز گفت که تماسی از موری دریافت نمود مبنی بر اینکه بیدرنگ به اتاق مایکل برود زیرا او یک واکنش بد نشان داده است.
زمانی پس از ۱۲:۱۷ دقیقهی بعد از ظهر، آلوارز وارد اتاق میشود و مایکل را بی حرکت بر روی تختش میبیند.
یکی از لحظههای سخت در دادگاه هنگامی بود که این مامور امنیتی تنومند، با یادآوری خاطرهی فرزندان مایکل که نظاره گر جان سپردن پدرشان بودند، بغض کرد و به گریه افتاد.
او گفت که فرزندان مایکل در آن زمان وارد اتاق شدند. پاریس دختر ۱۱ سالهی او جیغ کشید "بابا" و به گریه افتاد. کانراد موری سپس از کارمندان خواست که بچهها را بیرون ببرند تا پدرشان را در آن وضعیت نبینند.
موری به او میگوید که مایکل به دارویی حساسیت نشان داده است و سپس به او دستور میدهد که:
"او (موری) چند شیشه دارو و آمپول برداشت و به من گفت که آنها را داخل یک کیف بگذارم."
آلوارز گفت که موری از او خواسته بود یک کیسهی سرم را که مایعی سفید رنگ (پروپوفول شیری رنگ است) درون آن بود از پایهی سرم جدا کند و آن را در کنار شیشههای دارو درون یک کیف پلاستیکی که درون یک کیف دستی کتانی قرار داشت، بگذارم. شاهد اعلام کرد که نمیداند که بر سر این کیف چه آمد.
آلوارز گفت که یک کیسهی سرم دیگر (گفته شده است حاوی محلول نمک بوده است) نیز در اتاق بود و موری به وی گفت که آن را در همان مکان بگذارد.
پس از قرار دادن این لوازم درون کیف، موری به آلوارز گفت که با اورژانس تماس بگیرد.
منبع: eMJey / LA Times / ABC News