...

شنبه، ۶ تیر ۱۳۸۸ | 27/06/2009

به یاد اسطوره ی تکرار نشدنی موسیقی و سرگرمی: مایکل جکسون

angel-in-disguise.jpg

بعد از ظهر روز پنج شنبه ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹، (نیمه شب پنج شنبه ۴ تیر ۱۳۸۸ به وقت تهران)، اولین باری نبود که مایکل دنیا را می لرزاند و احتمالا آخرین بار نیز نخواهد بود. او رمز آلود زیست و رمز آلود مرد. برای مردی که سرتاسر زندگیش حادثه و راز بوده است، جز این نیز نباید تصور میشد. اما کج خیالی خواهد بود اگر فکر کنیم تمام شده است. به گفته ی خودش به دنیا آمده تا هیچ وقت نمیرد. و نخواهد مرد. باز هم دنیا را تسخیر خواهد کرد.

کسی نمی داند چه در راه خواهد بود. شاید آهنگ های قدیمی هرگز منتشر نشده اش. شاید آهنگ های جدیدی که قرار بود در آلبوم جدیدش منتشر شوند. شاید جوایزی که پس از مرگش به او تعلق بگیرند. شاید ویدئوهای بیشتری از اجراهای زنده ی او در سرتاسر دنیا... و صدها شاید دیگر. چیزی که مشخص است، اینست: تمام نشده و تمام نخواهد شد.

بعد از ظهر روز پنج شنبه ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ دنیا شوکه شد. شایعه ی بی رمق کننده ای که اول از یک خبرگزاری غیر معتبر شروع و به همین خاطر نادیده گرفته شد، اول تایید شد بعد تکذیب شد و بعد تایید شد و تایید شده باقی ماند. طی تنها چند ساعت. سریع تر از این ممکن نبود.

ماههای اخیر شایعات بسیاری در مورد مایکل جکسون در دنیا دهن به دهن میگشت. خبر بیماری او توسط یک ستون نویس (ایان هالپرین) که به شایعه پراکنی و جنجال سازی شهره ی عام و خاص بود، در دنیا پیچید. بعد مایکل سالم و سرحال اما با بدنی لاغر در ماه مارس امسال خبر از برگزاری کنسرت در لندن داد. گفت «شما را در ماه جولای خواهم دید.»

۱۰ کنسرت تبدیل به ۵۰ کنسرت شد. و بعد گفته شد که احتمالا توری جهانی و سه ساله در راه خواهد بود. از سرتاسر دنیا بهترین رقصندگان انتخاب شدند. تیمی عظیم و حرفه ای شکل گرفت تا آنچه که قرار بود برترین نمایش صحنه ی تاریخ اجرای زنده باشد را خلق کند. تمرینات آغاز شد و شایعات بالا گرفت. مایکل مدل مویش را تغییر داد. همه می دانستند موهای فر شده ی او بوی کنسرت و تور میدهد.

مراجعات پی در پی او به کلینیکی درمانی در لس آنجلس، محل اقامت مایکل و انجام تمرینات آماده سازی کنسرتهای لندن، جنجال ساز شد. رسانه ها به سلامت او شک کردند اما مسئولان AEG، کمپانی برگزار کننده ی کنسرت های لندن اطمینان خاطر دادند که او سالم است. گفتند مایکل یک تست ۵ ساعته ی سخت ورزشی را با درجه ی عالی پشت سر گذاشته است.

خلاصه دنیا منتظر ماه جولای بود. تاریخ شروع کنسرت ها از ۸ به ۱۳ تغییر یافت. رسانه ها آماده نبودن مایکل را علت آن دانستند و AEG دلیلش را آماده نبودن صحنه ذکر کرد. فروش آلبوم های مایکل به خاطر اعلام برگزاری کنسرت ها بالا رفته بود. همه خوشحال و هیجان زده بودند و مایکل بیش تر از همه. ۷۵۰ هزار بلیط طی چند ساعت ناپدید شد. مایکل تا آخرین دقایق زندگیش نیز به ثبت رکورد های جدید ادامه داد. بلیط های ۵۰ کنسرت لندن با سرعت نور به فروش رفتند. مردم از سرتاسر دنیا این بلیط ها را خریدند. کنسرت هایی که به This Is It معروف شده بود، در تاریخ به عنوان پر سرعت ترین از لحاظ فروش بلیط به ثبت رسیدند.

همه چیز خوب و طبق برنامه پیش میرفت. کنی اورتگا، کارگردان کنسرت های لندن در صفحه ی خود در Twitter خبرهای هیجان انگیزی می نوشت. اینکه مایکل چقدر سرحال است و فوق العاده کار میکند. اینکه مایکل محشر است. اینکه چقدر همه چیز خوب است، اینکه...

چهار شنبه ۲۴ ژوئن ۲۰۰۹ آخرین تمرین مایکل، عالی برگزار شد. او بسیار خوشحال بود. این را تمامی افرادی که با او بودند تایید می کنند. او بر روی صحنه بسیار پرانرژی و عالی آخرین اجراهای زندگیش را انجام داد. با همه شوخی کرد. همه را خنداند. همه را به هیجان آورد. همه را سرگرم کرد. همه را خوشحال کرد و بعد همه را شوکه کرد. دنیا را شوکه کرد. حتی آنهایی که طرفدار نبودند نیز در غم از دست دادن یک اسطوره ی تکرار نشدنی فرو رفتند و افسوس خوردند.

او پنج شنبه تا ساعت یک پس از نیمه شب بر روی صحنه خواند و رقصید. فقط کمی احساس گرفتگی در گلویش داشت. شب پزشکش نزد او بود و میگویند برایش داروی مسکن تزریق کرده بود. می گویند درد داشته است. اما نگفته اند از چه دردی رنج میکشید.

ظهر روز بعد روحش تصمیم میگیرد که دیگر از این دنیا و دردها و رنج هایش از آدمهایی که هر بیشتر میداد، بیشتر میخواستند و کمتر سپاس میگفتند خسته شده است. و قلبش خیلی ناگهانی تصمیم میگیرد دیگر نتپد. قلبی که برای تمام دنیا می تپید. برای تمامی خوبی ها برای بچه ها برای انسان ها برای موسیقی برای صلح برای عشق برای اعجاز و ادامه میداد تا معجزه های بیشتری خلق کند. قلبی که در طول زندگیش رنجیده شده بود. زخم برداشته بود. به گواه دوستان نزدیک او، به شهادت خانواده اش، مایکل از کسانی بیشترین ضربه را خورد که بیشترین اعتماد را به آنها کرده بود. همسر سابقش لیزا ماری پریسلی، دختر الویس پریسلی فقید، افسانه ی راک، میگوید خون آشامان و زالو صفتان به دورش حلقه میزدند. مایکل تصمیم گرفت به کسی اعتماد نکند. تنها بود. خیلی تنها. اوری گلر دوست نزدیکش میگوید مایکل در چشمانش خیره شده و گفته بود که او مردی تنهاست، بسیار تنها.

تهمت ها، ادعاهای بی اساس علیه او، زبان تند رسانه ها در به نقد کشیدن کوچکترین حرکت هایش، بی محلی به دستاوردهای عظیمش، نادیده گرفتن آهنگ های تاریخ سازش... همگی به یکباره متوقف شد. اکنون دنیا یک دل و یک زبان از خوبی هایش میگوید. از هنر و موسیقی اش. همه جا آهنگ های او را می خوانند. شبکه های رادیویی و تلویزیونی یک بند آهنگ های او را پخش میکنند. همه در مدحش زبان گشوده اند. تمامی جنجال ها از یاد رفته است. تمامی اتهامات از یاد رفته است. آنچه باقی مانده است هنر اوست و شخصیت بی بدیل و دوست داشتنی اش. و این یعنی او بی چون و چرا یک اسطوره است.

نیم ساعتی از ۱۲ ظهر روز پنج شنبه ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ گذشته بود که درهای بزرگ خانه، خانه نه، عمارت شاهانه ی مایکل شاهد خروج یک آمبولانس بود. آمبولانسی که پیکر مایکل را به طرف بیمارستان حمل میکرد. دقایقی پیش از آن قلب مایکل بطور کامل از حرکت ایستاده بود. چند ساعت تنفس مصنوعی و شوک الکتریکی هم اثر نداشت. نه قلب مایکل توان بازگشت داشت و نه روحش. ساعاتی بعد مسئولان بیمارستان اعلام کردند که مایکل جکسون از دنیا رفت.

مایکل نه فقط در زمان حیاتش، بلکه در هنگام مرگش نیز با آهنگ هایش مردم کوچه و بازار را به رقص واداشت و آنها را سرگرم کرد. بر روی بیلبوردهای تبلیغاتی عظیم خیابان های شلوغ نیویورک خبر درگذشت مایکل جکسون نقش بست. مرگ او خبر اول رسانه های دنیا شد. سایت های آنلاین خبری بر اثر ترافیک از کار افتادند. و مردم به گرامیداشت یاد او به خیابان ها ریختند. خواندند و رقصیدند تا روح مایکل بداند موسیقی که خلق کرده است، پس از مرگش نیز میماند. تا ابد میماند.

منبع: eMJey.com

...