20 مارس 1999 (آلمان، تالار سارلاند) - وتن داس
مايكل جكسون در شوي تلويزيوني ”وتن، داس...“ حاضر شد تا در باره ي پروژه اش ” مايكل جكسون و دوستان “ صحبت كند. اين شو به طور زنده از شبكه زد.دي.اف پخش شد و 15.87 ميليون نفر (49.8%) بيننده داشت. مايكل در حدود 9 دقيقه در اين شوي تلويزيوني حضور داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
ساعت حدود 10 شب است و تقريبأ 150 نفر از طرفداران مايكل وارد «تالار سارلاند» شده اند و در هر دو طرف صحنه اجتماع كرده اند.
كليپ «وي آر دِ وُرلد» درست قبل از اينكه مايكل روي صحنه ظاهر شود، نمايش داده ميشود.
توماس گاتسچاك(مجري برنامه): ”سلطان پاپ“ مايكل جكسون وارد ميشود!!!
[با كت و شلوار سياه و پيراهن سفيد و نوار قرمز رنگي كه دور يكي از بازوهايش پيچيده، با چكمه هاي سياه و عينك آفتابي، در حالي كه موهايش روي شانه هايش ريخته شده است..... ورود مايكل با فريادها و تشويق هاي رعد آسا همراه ميشود...... طرفداران براي چند دقيقه دائمأ در حال فرياد كشيدن هستند]
[مايكل به توماس گاتسچاك سلام ميكند و حركاتي در اشاره به قد بلند «توماس گاتسچاك» انجام ميدهد.]
توماس گاتسچاك: بياين يه كمي در مورد اين پروژه ي جديد حرف بزنيم...
اونها به طرف نيمكت، جايي كه مهمانان ديگر حضور دارند، ميروند. توماس گاتسچاك روي نيمكت مينشيند ولي مايكل همچنان ايستاده است و به طرف طرفداران دست تكان ميدهد. توماس گاتسچاك مجبور ميشود دوباره از روي نيمكت بلند شود... صداي فرياد طرفداران كه همچنان ادامه دارد، امكان گفتگو را سلب ميكند.... مايكل لبخند ميزند
توماس گاتسچاك(خطاب به طرفداران مايكل): خوب... خيلي ممنون.
مايكل: اونها واقعأ نميتونن خودشون را متوقف كنن.
توماس گاتسچاك: پس... مايكل اونها به حرف من گوش نميكنن.
[طرفدارن آنچنان بلند در حال جيغ كشيدن هستند كه هيچ كس نميتواند حتي يك كلمه بشنود.]
توماس گاتسچاك: امروز مايكل ميخواد... گوش كنين.... يه كمي به ما گوش كنين... شماهايي كه اونطرف هستين... شماها هم همينطور[خطاب به دسته اي از طرفداران كه در طرف ديگر صحنه هستند]... اي بابا... مايكل بيچاره خيلي ذوق ميكنه اگه شماها يه دفعه هم كه شده بهش گوش بدين... خيلي خوب، فهميد چقدر دوستش دارين... خوب... بابا به خدا ميدونيم دوستش دارين... ترا به خدا يه كمي هم فكر عمو توماس را بكنين... بابا من ميخوام چند تا چيز ازش بپرسم...هيسسسسسسس... زود باشين!... خوب حالا يه كمي استراحت كنين بد نيست ها!... بچه ها.... نكنه مجبورم دوباره سرزنشتون بكنم؟؟؟....
[ مايكل براي طرفدارانش بوسه ميفرستد و به طرف آنها اشاره ميكند... ميخندد]
مايكل: اون عكس را بده به من. اون عكس را بده به من... موريش... اون عكس را بده به من.
[طرفداران دوباره شروع ميكنند به جيغ كشيدن]
توماس گاتسچاك: مثل اينه كه آدم تو يه انبردست گير افتاده باشه... وقتي ميخوام اين طرف را ساكت كنم [به طرفداراني كه در طرف چپ صحنه قرار دارند اشاره ميكند]، اونهايي كه اونطرف هستن دوباره شروع ميكنن به داد كشيدن!... خيلي خوب بچه ها، گوش كنين... بياين دو كلمه در مورد پروژه جديد مايكل حرف بزنيم... بچه ها شماها نميدونين چه اتفاقي قراره بيافته!
[يك نفر پرچمي را به مايكل ميدهد كه رويش نوشته شده است: ” قلب تو واسه بچه ها بهشته“ ]
توماس گاتسچاك: مايكل يه پروژه جديد داره... دو تا كنسرت بزرگ كه يكي را خود مايكل اجرا ميكنه و يكي هم با همكاري مايكل اجرا ميشه... يكي اينجا در آلمان و يكي هم در كره.
[در اين بين مايكل پرچم را روي زمين ميگذارد وبه آن نگاه ميكند.]