یکشنبه، ۲۸ آبان ۱۳۹۱ | 18/11/2012
مایکل جکسون: از زبان خیاطش مایکل بوش (۵)
بخش چهارم این مقاله را در اینجا بخوانید.
ایدهها چگونه شکل میگرفت؟
بوش میگوید: "مایکل از حکاکیهای برگ-شکل روی سنگها الهام میگرفت و این جزئیات زیبا را در لباسهای خود به کار میبرد. او بر روی کتهایش همانند سنگ، حکاکی میکرد؛ حتی اگر مخاطباناش متوجهی این ریزه کاریها نمیشدند."
مایکل تحت تاثیر لباسهای گوناگونی قرار میگرفت، از پوشش کلاسیک اروپایی و یونیفورمهای نظامی قدیمی آمریکایی که در موزهها به نمایش گذاشته میشدند، گرفته تا لباس فرم تیم بیسبال و پوششی که در فیلمها استفاده میگشت. به گفتهی بوش، مایکل میدانست که کتهای نظامی به دلیل بافت منسجم و سخت خود، بدن او را استوارتر نگاه میداشته و قامتی افراشته به او میبخشیدند که بر روی صحنه بسیار مناسب بود.
"مایکل عاشق لباسهای نظامی و استایل مصری بود و همچنین نشانهای سلطنتی که در بسیاری از لباسهای معروفاش میبینید. این لباسها را برای نمایش طراحی کردیم، نه برای موقعیت خاصی."
بوش اغلب اوقات برای خرید مجله به کتاب فروشی وست هالیوود میرفت. مایکل به همراه او و تامپکینز این مجلهها را به دنبال ایدههایی برای لباسهای خودشان زیرورو میکردند.
"گاهی سه تا چهار هزار دلار در ماه برای این مجلهها خرج میکردم. میرفتیم و هر مجلهای که پیدا میکردیم، میخریدیم."
آن سه تن هریک با ماژیکی در دست گرد میز مینشستند.
"مایکل مشکی برمیداشت، من آبی و دنیس قرمز. ما دور چیزها دایره میکشیدیم و کاغذها را میبریدیم. یا آگهی اتومبیل بود یا لوازم آرایشی... فرقی نمیکرد. سپس تمامی این کاغذها را دور تا دور اتاق میچسباندیم. مایکل عقب میایستاد و از ما میپرسید که به چه علت هریک از اینها چشمان ما را به خود جذب کرده بودند."
بوش پیرامون شهرت خارج از کنترل رییساش میگوید:
"آن طفلک تمام عمر زجر کشید و شکنجه شد. او حتی نمیتوانست پایش را بدون مزاحمت و دردسر به درون یک رستوران یا یک فروشگاه بگذارد. بنابراین ما چشمان او بودیم."
پس مایکل گاهی بوش را برای انجام ماموریت به لندن یا پاریس میفرستاد. وظیفهی بوش این بود که بفهمد مردم در خیابان و کلوپها چه بر تن میکنند و حتی از پوشش آنها عکس تهیه کند.
"مایکل میگفت که باید بداند مردم چه بر تن میکنند."
و البته همان مردم به انتظار ایستاده بودند تا ببینند که پادشاه پاپ این بار چه لباسی برای خود تهیه دیده است.
علاقهی مایکل به سنگها و مهرههای زینتی
بسیاری از مردم از این زرق و برقها به دور هستند و مایکل با افزودن پولکها و سنگهای براق به لباسهایش، به مردم قدرت تخیل میبخشید. آنها میتوانستند با تماشای این لباسها بر تن مایکل، اشتیاق استفاده از چنین پوشاکی را در خود بیدار کنند.
مایکل به استفاده از سنگها و مهرههای زینتی بر روی لباسهایش علاقه داشت زیرا آنها نور صحنه را منعکس میکردند اما با این حال مهم بود که راحتی لباس و امکان حرکت در آن حفظ شود. استفاده از کراوات و نوار ممنوع بود زیرا ممکن بود هواداران به آنها چنگ بزنند و آویزان شوند.
بوش میگوید مایکل نوعی حس شیفتگی کودکانه نسبت به سنگها و مهرههای زینتی داشت. بوش برای خریدشان حتی تا اتریش نیز سفرکرده بود.
"گاهی وقتها سه ساعت تا کارخانه رانندگی میکردم تا سنگهای تزیینی را مستقیما از همانجا تهیه کنم، چرا که تماشای فرم تغییر نیافتهی آنها برای مایکل بینهایت خوشایند بود. هرگاه پارچهی سفیدی را که سنگها را پوشانده بود، کنار میزدم؛ مایکل با دیدناش نفس عمیقی میکشید، آنها را از من میگرفت، آرام با انگشتاناش با آنها بازی میکرد و زیر لب میگفت «میتوانی تصور کنی که یک دزد دریایی باشی و یک صندوق گنج بیابی و تمامی این سنگهای درخشان و براق را دروناش ببینی؟ یک چنین دزد دریایی بودن... عجب زندگی محشری میشد.»"
در ابتدا سنگهایی که برای لباسها استفاده میشد، قطور و به یک اندازه بودند. با گذشت زمان، بوش سنگها را در اندازههای مختلف صیقل میداد زیرا خواست مایکل این بود که سنگها انعکاس نور بیشتری بر روی صحنه داشته باشند، درست به همین دلیل است که:
"وقتی از کنار دستکشاش عبور میکنید، انعکاس نور باعث میشود که حس کنید دستکش حرکت میکند. انگار که جان دارد."
مدتی پیش هنگامیکه بوش این دستکش را در گالری شهر بات در انگلستان به نمایش گذاشت، تاثیر شگرف آن را بر بینندگاناش از نزدیک حس کرد:
"هشتاد نفر گرداگرد من برای دیدناش به انتظار ایستاده بودند. مانند کودکانی که برای تماشای بابانوئل به صف شده باشند. این یک تکه پارچهی سنگ دوزی شده برای مردم معنا و اهمیت بسیاری دارد و این خارقالعاده است."
این مقاله ادامه دارد...
منبع: eMJey.com / Reuters & Associated Press