...

سه شنبه، ۱۷ آذر ۱۳۸۸ | 8/12/2009

ناشناخته ای به نام مایکل جکسون

کریس اپاسل، مدیر اجرایی در زمینه ی موسیقی در سال ۱۹۹۳ به عنوان مشاور اصلی تامی موتولا، رئیس بخش موسیقی سونی، مشغول به کار شد. او با طیف گسترده ای از هنرمندان کار کرده است. او طی ۲۰ سال گذشته از دوستان کوری رونی، ترانه ساز و تهیه کننده ی موسیقی، بوده است. کوری طی مدتی که در اپیک کار میکرد، با مایکل جکسون رابطه ی دوستانه ای برقرار نمود. وی در مدتی که با مایکل همکاری داشت، فرصت یافت جنبه ای از شخصیت مایکل را ببیند که کمتر فردی دیده است. برای مثال کوری می گوید مایکل در سال ۲۰۰۱ به او گفته بود که اگر یکبار دیگر تور برگزار نماید، باعث مرگش خواهد شد.

او می گوید بر خلاف آنچه رسانه ها به هم می بافند، کار با مایکل آسان بود. او تعریف می کند یکبار که مایکل در آمدن به استودیو تاخیر داشت، با فرستادن یک بسته ی هدیه که درونش بیش از ۱۰۰ دی وی دی قرار داشت از او عذر خواهی کرده بود. بر روی پیامی که داخل جعبه قرار داشت نوشته شده بود: "متاسفم که به وقت شما احترام نگذاشتم."

کوری میگوید وقتی در سال ۲۰۰۲ مایکل بر ضد تامی موتولا قیام کرد، او تعجب نکرد. وی توضیح میدهد: "مایکل حس کرد هیچ کس طرف او نیست. او عشق و احترامی را که لایقش بود دریافت نمی کرد."

اپاسل شرح می دهد که ستاره هایی در این سطح، همواره زیر فشارهای فوق العاده ای قرار دارند و ممکن است لب به سخن بگشایند. او می گوید امیدوار است مردم طبع موسیقی شناس مایکل را درک کنند.

متن طولانی این مصاحبه شما را خسته نمی کند. شاید خواندن بعضی خطوط برای تعدادی از طرفداران سخت باشد و شاید برخی را به گریه بیاندازد. اما حتما ارزشش را دارد زیرا در سطرهایی که پیش رو دارید، از نبوغ مایکل و سخت کوشی اش، نوع دوستی و خصوصیات انسانی منحصر بفرد و کمیاب او، مهربانی ها و دردهایش خواهید خواند. و همین طور از بیگناهیش. این مصاحبه شاید کوششی دیگر است برای شناساندن آنچه که بسیاری هنوز در مورد مایکل جکسون نمیدانند...

--------------------------------------------------

مصاحبه ی کریس یندک با کوری رونی و کریس اپاسل (از فعالان برجسته ی صنعت موسیقی) - ۸ جولای ۲۰۰۹


mj-cory-apostle.jpg

کوری رونی در کنار مایکل (چپ) - کریس اپاسل (راست)


کریس یندک: کوری تو فرصت همکاری با مایکل را بدست آوردی. شما چند آهنگ نوشتید و تهیه کردید. رابطه ات با او چطور بود؟

کوری رونی: من تمام عمرم صبر کردم که بالاخره شانسی برای کار کردن با او بدست آورم. تا استعدادم توسط او شناسایی شود. وقتی بالاخره وارد استودیو شدیم، تقریبا یک ماه را فقط صرف صحبت با یکدیگر کردیم و او چیزهای مختلفی را به من تعلیم میداد. در این مدت موسیقی زیادی نساختیم. این تجربه با آنچه فکرش را میکردم کاملا تفاوت داشت. در آخر من تبدیل به دوست و هم پیمان او شدم چون او حس میکرد که در داخل کمپانی (سونی) هیچکس با او نیست.

کریس یندک: و آن وقت چه چیزی در موردش فهمیدی؟ اینکه او چگونه فردی است؟ بنظر می رسید که او گاهی کنترل زندگی اش را در دست نداشت و دیگران به او می گفتند این کار یا آن کار را انجام بدهد. آیا این درست است؟

کوری رونی: بله، اولین چیزی که در موردش فهمیدم این بود که او بسیار تمایل داشت دیگران را خشنود سازد و با دقت در مورد بسیاری چیزها فکر میکرد. مثلا او آلبوم را تمام کرده بود و من به تمام موسیقی آن گوش میدادم و میگفتم "مایکل این محشر است!" و مایکل میگفت "آره، اما فکر نمی کنم هنوز آماده باشد." زیرا یک میلیون صدایی که در گوشش بود، چیزهای مختلفی به او می گفتند. او توسط افرادی که دور و برش بودند هدایت میشد.

کریس یندک: کریس وقتی او در سونی بود، رابطه ات با او چطور بود؟

کریس اپاسل: خوب من بر خلاف کوری رابطه ی محدودی داشتم. فقط چند روز با او وقت گذراندم. او داشت روی میکس آهنگی با جی زی کار میکرد. پیش از آنکه مایکل بیاید، من در استودیو با جی زی ملاقات کردم. هرگز او را آنقدر متواضع ندیده بودم. او از اینکه قرار بود با مایکل جکسون کار کند، کمی هیجان زده و مضطرب بود. این تاثیر ماندگاری بر من گذاشت.

من سنم از کوری بیشتر است و از همان زمان که مایکل کارش را شروع کرد، با او بزرگ شدم. چیزی که در مورد او فراموش شده، اینست که او بی وقفه بر روی موسیقی کار میکرد. در مصاحبه ی مارتین بشیر می شنوید که او به مایکل میگوید "این خوب است که دوباره کار موسیقی را شروع کرده ای." و جواب مایکل به شدت نیشدار است، "من همیشه روی موسیقی کار میکرده ام."، چه فکر میکنی کوری؟ احتمالا او چند صد تا آهنگ مخفی در جایی دارد.

کریس یندک: چند روز پیش در مقاله ای خواندم که او ۲۰۰ آهنگ منتشر نشده دارد که برای فرزندانش باقی گذاشته است تا آنها بتوانند از آن سود ببرند و ارزشش چیزی حدود ۵۰ میلیون دلار است.

کوری رونی: درست است. مایکل همیشه مشغول خلق موسیقی بود. همان طور که گفتم او هرگز از کارش راضی نبود.

کریس یندک: سال ۲۰۰۲ او گفت که از آلبومی (Invicible) که منتشر کرده بود راضی نیست. انها ۳۰ میلیون دلار خرج آلبوم کرده بودند. او حرفهای صاف و ساده ای راجع به تامی موتولا زد و وصله هایی به او چسباند. آیا این موضوع باعث شگفتی شما شد؟

کوری رونی: من تعجب نکردم. او واقعا احساس میکرد که هیچکس را در کمپانی ندارد. من فکر نمی کنم در کمپانی آن عشق و احترامی را که سزاوارش بود، دریافت میکرد. بله درست است، آنها ۳۰ میلیون دلار خرج کرده بودند، اما در ضمن زد و بند تجاری روی این آلبوم چنان بود که مایکل شانس پیروزی نداشت. آنها هزینه ها را قسط بندی کردند و به او گفتند که ما می خواهیم تو آلبوم بفروشی و تور برگزار کنی. و آنها فکر کردند خرگوش را به تله انداخته اند. فکر کردند او به دنبال هویجشان می دود تا هزینه هایش را جبران کند.

کریس یندک: نظر تو چیست کریس؟

کریس اپاسل: هنرمند قدرتمندی چون مایکل، او اولین هنرمندی نیست که وقتی اوضاع بر وفق مرادش نیست ساکت ننشسته و چیزی گفته است. وقتی هنرمندانی در این سطح، از چیزی راضی نیستند و احساس راحتی نمی کنند، حرفهایشان را بر زبان می آورند. فردی چون او، که در عمرش فقط با چیزهای رده بالا سر و کار داشته است، وقتی به مرتبه ای از سرخوردگی رسید، بیرون آمد و حرفش را زد. چیزهای بسیاری بود که او را به این مرحله سوق داد.

چیزی هست که بطور وحشیانه ای اذیتم میکند، و فقط در حد یک شایعه است، اما من واقعا باورش دارم. فکر میکنم به اجبار او را وادار به کاری کردند که دوست نداشت انجام دهد. این مرد میلیون ها و میلیون ها دلار خرج کارهای بشر دوستانه کرد و هیچ وقت چیزی از آن گفته نشد. من فکر میکنم واکنش او طبیعی بود و حتم دارم که او تحت فشار بود.

اگر به کیفیت کارهایش نگاه کنی کریس، مثلا Off The Wall که محبوب من است، یا هر آهنگ دیگری که میخواهی، مثلا Dangerous، تک تک این آهنگ ها کامل و بی عیب و نقص هستند. آهنگ های مرجع و استاندارد. برترین های خالص.

کوری و من یکبار در دفتر سونی نشستیم و یک کنسرت دیدیم، روی دی وی دی. یک همکار ما را صدا زد و گفت شما دو تا میخواهید چیزی تماشا کنید؟ آن یک برنامه ی ویرایش نشده ی دو ساعت و نیمه از اجرایی در برزیل بود. ما گفتیم باشد، ظهر به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه تماشایش می کنیم. مایکل هیچوقت برای تماشای یک فیلم دو ساعت و نیمه کارش را تعطیل نمی کرد. چیزی که می خواهم بگویم اینست که او برای کارهایی که در زمینه ی موسیقی برای دنیا انجام داده است، به اندازه ی کافی تقدیر نشده است. او با دلیل و منطق، بزرگ ترین موسیقیدانی است که ما در عمرمان دیده ایم. شما هرگز چیزی مانند او نخواهید دید. این باید مورد بحث قرار گیرد و در موردش صحبت شود.

کریس یندک: از حالا به بعد صنعت موسیقی چگونه تاثیر می پذیرد؟

کوری رونی: من واقعا فکر نمی کنم که صنعت موسیقی یک نگاه درست و حسابی به مایکل و ارزشی که برای ما، تمامی هنرمندان، تهیه کنندگان، بازیگران و در کل دنیای سرگرمی داشت، انداخته باشد. زیرا همه دنبال کارهای خودشان هستند. وقتی مایکل در دادگاه بود، هیچکس،... هیچکس صبر نکرد که به آنجا برود و از او حمایت کند.

کریس اپاسل: آره.

کوری رونی: این مرد از ده مورد اتهام تبرئه شد. هیچکس نگفت "معذرت میخواهم مایکل". هیچکس نگفت "مایکل، ما می دانستیم تو بیگناهی". هیچکس برایش بزرگداشت ترتیب نداد. هیچکس موسیقی اش را پخش نکرد و کنسرت های پر زحمت به راه نیانداخت. چرا مایکل می بایست برای پول درآوردن تور برگزار کند؟ چرا همه ی این ستاره ها جمع نشدند و نگفتند "خیلی خوب، بیایید یک تور برگزار کنیم و کمی پول جمع کنیم." هیچکس این کار را نکرد.

توکی ویلیام سردسته ی باند خلافکارهای کریپس بود. آنها برای عفو او از حکم اعدام تلاش می کردند و نصف هالیوود سر و کله شان برای حمایت از او جنبید. چیزی که نمی فهمم اینست که،... وقتی مایکل دچار مشکل بود، کسی دوست نداشت طرفش برود.

کریس یندک: اما آنها در حمایت از یک جانی آدم کش قد علم کردند.

کوری رونی: اما برای حمایت از مردی که خانواده ها را به قتل می رساند خودشان را نشان دادند. یک دختر کوچک از او تمنا کرد که زندگیش را نگیرد، اما آن مرد او را کشت. چون او در زندان برای کودکان کتاب داستان می نوشت، نامزد دریافت جایزه ی صلح نوبل شد. خوب، پس آن میلیون ها کودکی که مایکل جکسون طی همه ی این سالها کمکشان کرده بود چه؟ از بین این همه، دو کودک جلو آمدند و او را متهم کردند و همین دو بچه هم زندگیش را خراب کردند. دیوانه کننده است. وادارم میکند بگویم که صنعت سرگرمی و برنامه سازی را یک مشت آدم دو روی ریاکار محاصره کرده اند.

وقتی از من می پرسی که مرگ او چگونه آنها را تحت تاثیر قرار میدهد، من به تو می گویم که آنها اصلا نمی فهمند چه شده است. همه الان می خواهند در ستایش از او برنامه بگذارند. اما اگر به آنها دقت کنید، می بینید که فقط به این خاطر این کار را می کنند که باعث شهرتشان میشود. آنها میخواهند نور صحنه رویشان بتابد. حالا یکباره همه میخواهد در مدحش حرف بزنند.

کریس یندک: همه میخواهند خودشان را به او ربط دهند.

کوری رونی: همه میخواهند خودشان را به او ربط دهند و این حالم را به هم میزند.

کریس یندک: آیا پس از اتهامات سال ۱۹۹۳ لازم بود در مستند مارتین بشیر: زندگی با مایکل جکسون (۲۰۰۳) عنوان کند که عیبی ندارد با بچه ها در تخت بخوابد؟ فکر نمی کنید بیشتر مردم می گویند خوب تقصیر خودش بود که با گفتن این حرف برای خودش مشکل درست کرد.

کوری رونی: بگذار مستقیم چیزی را که مایکل به من گفت برایتان نقل کنم. مایکل و من در مورد این موضوع صحبت کردیم. او گفت "کوری، وقتی من بچه بودم، نه تنها از کودک بودن، بلکه از عشق هم محروم بودم. وقتی به طرف پدرم رفتم که او را بغل کنم، او مرا در آغوش نگرفت. وقتی در هواپیما ترسیده بودم، او دستانش را دور من حلقه نزد و نگفت مایکل نگران نباش، همه چیز درست خواهد شد. وقتی می ترسیدم که روی صحنه بروم، او گفت گورت را گم کن روی صحنه." ... نه فقط پدرش بلکه تمامی افراد بزرگ سالی که در اطرافش بودند با او چنین رفتاری داشتند.

او به من گفت "کوری، من هرگز عشق هیچ کودکی را رد نخواهم کرد و اگر باید به این خاطر به صلابه کشیده شوم یا به زندان بیافتم، خوب بهتر است آنها همین کار را با من بکنند."

وقتی اولین بار اتهامات رخ داد، مشاورانش به او گفتند "مایکل این خوب نیست. پول را بده و خودت را خلاص کن." اما بار دوم او گفت "میدانید؟ آن کار باعث شد من گناهکار به نظر بیایم چون انگار برای مخفی کردن چیزی پول پرداخت کرده بودم. بنابراین این بار پولی در کار نخواهد بود. من میخواهم با این یکی در دادگاه بجنگم. شما خواهید دید. من بیگناه هستم."

همان روزی که قرار بود حکم نهایی دادگاه خوانده شود، من با خانواده اش صحبت کردم. یادم میاید که در اخبار شنیدم که مایکل ۴۵ دقیقه برای رسیدن به دادگاه وقت داشت. بنابراین من با برخی از اعضای خانواده اش که با او در منزل بودند، صحبت کردم. گفتم "خوب، او الان دارد چه میکند؟"، طبقه ی بالا در حال آماده شدن بود. از پله ها پایین آمد، دعای مختصری با خانواده اش خواند و به همه گفت "میخواهم که شما رفقا نگران من نباشید چون من حالم خوب خواهد بود."
و با اتومبیل به دادگاه رفتند. شاید کمی مضطرب بود. در طی مسیر داخل تومبیل آواز خواند و همراه برادر و خواهرش به آنجا رسید. اما نگران نبود. چیزی به شما می گویم. اگر من بودم گند میزدم. نمی دانم آیا اصلا می توانستم سرپا بایستم یا نه.

کریس یندک: کریس در مورد این چیزها نظری داری؟

کریس اپاسل: شب گذشته وقتی مصاحبه ی بشیر را دیدم، فقط می خواستم ببینم این همه جار و جنجال سر چه بوده است، وقتی بشیر در مورد اولین اتهام و پرداخت به شاکی پرسید، جواب مایکل بطرز غیر قابل باوری، بسیار صادقانه و بی ریا بنظرم آمد. او گفت "من فقط تصمیم گرفتم که میخواهم به این موضوع خاتمه دهم." و او کاری کرد که شاکی پی کارش برود. مایکل اولین نفر در تاریخ صنعت سرگرمی نبود که چنین کاری میکرد. او میخواست این موضوع فیصله یابد. اما بار دوم با آن جنگید.

اما چیزی که کوری داشت میگفت، به دوران کودکی او بر میگردد. اینکه وقتی نوجوان بود، صورتش جوش میزد. و ما همه در کودکی گرفتار این مسئله بوده ایم. و پدرش او را به خاطر جوشها و پوستش مسخره میکرد.

شما دارید در مورد بچه ای حرف می زنید که هرگز شانس یک زندگی عادی را نداشت. این بچه ها با سختی بسیار بیشتری نسبت به سایرین بزرگ میشوند. من با اعتقاد کامل به بیگناهی او به گور خواهم رفت. او توسط آن نجیب زاده ای (ایوان چاندلر - پدر اولین شاکی) که می خواست نمایش نامه نویس شود یا کتاب چاپ کند یا فیلم بسازد یا هر چیز دیگر، مورد اخاذی قرار گرفت.

کوری رونی: راجع به آن فیلم ماترین بشیر، فکر نکنم مردم یادشان باشد که یک هفته یا چندهفته بعد از آن، مایکل ویدئوهای ضبط شده ی خودش از این مصاحبه را روی آنتن برد.

کریس یندک: و او آنقدر باهوش بود که خودش از همه چیز فیلمبرداری کند.

کوری رونی: او باهوش بود که از همه چیز فیلم گرفت و به وضوح نشان داد که آن آقا همه چیز را برعکس تصویر کرده و پیچانده بود. (بشیر) همه چیز را یا غلط گفت یا از آن دروغ ساخت. یک سوال از مایکل پرسید. "آیا همجنس گرا هستی؟" و مایکل گفت "نمی خواهم به این سوال جواب بدهم." و بعد در این مستند بشیر میگوید "او قطعا بنا به دلایل مشهودی حاضر به جواب دادن به سوال نشد."

اما بعد وقتی مایکل ویدئوهای خودش را روی آنتن برد، نشان داده میشود که مایکل در ادامه میگوید "اما اگر دوربین تان را خاموش کنید، جواب سوالتان را می دهم." بعد دوربین بشیر خاموش میشود و مایکل می گوید "نه. البته که نه. من همجنس گرا نیستم. اما در میان طرفدارانم، میلیون ها نفرشان همجنس گرا هستند و اگر انها اعتقاد دارند که من همجنس گرا هستم، خوب می توانند باور داشته باشند که من همجنس گرا هستم. من اهمیت نمی دهم. من نمی خواهم به کسی توهین کنم."

کریس اپاسل: میخواهم در اینجا چیزی بگویم. نمی توانم باور کنم که اینها موضوعاتی برای بحث هستند.

کوری رونی: آره، از نظر من احمقانه است.

کریس اپاسل: یکی از دوستانی که کوری نمی شناسد و در کنسرت جدید مایکل همکاری داشت می گوید که او بهتر از هر زمان دیگری به نظر میرسید. او در کشمکش بود زیرا این کنسرت طولانی و سختی بود، اما پیش میرفت. او چند تا کنسرت را لغو کرد، عیبی نداشت. او ۵۰ کنسرت برای اجرا داشت. آنها در استپل سنتر برنامه هایشان را پیش می بردند. ما داریم در مورد یک نمایش چند میلیون دلاری حرف می زنیم. همه چیز دارد خوب پیش میرود. او شب به خانه میرود و می گوید که حالش مساعد نیست و روز بعد مرده است. این ویران کننده ترین چیزی است که من در زندگیم با آن دست و پنجه نرم کرده ام. احساس میکنم تکه ی بی عیب و نقصی که مال من بوده، از من گرفته شده است. مردم باید کمی به کارهایی که او برای دنیا انجام داده است توجه و چیزهای بیهوده را رها کنند.

کوری رونی: اما این کار را نمی کنند زیرا (مزخرفات) را بیشتر دوست دارند.

کریس اپاسل: این مرا ویران کرده است. من غمگینم. بسیار احساساتی شده ام. آخر هفته به خانه ام در مزرعه میروم، آنجا آلبوم های مایکل را روی صفحه های گرامافون دارم و همه را بیرون میکشم و گوش میدهم. یک نفر باید راجع به دستاوردهای این مرد حرف بزند و چرندیات را دور بریزد.

کریس یندک: بسیاری می گویند که او پس از دادگاه ۲۰۰۵ مانند سابق نبود و سالهای اخیر هم در مورد سلامتی او شایعاتی به راه افتاده بود. در این مورد چه می دانید؟

کوری رونی: می دانم که او با مسائلی روبرو بود که هرگز بحث نشده بودند. مثلا بیماری پای رقصنده ها. طی سالها رقصیدن، پوست پا خشک میشود و مانند کاغذ ترک میخورد. زیرا رقصنده ها باید دور پاهایشان باند بپیچند و این باعث میشود پوستشان اکسیژن کافی دریافت نکند و شکافته شود. و مایکل به شدت از این بیماری رنج برد. دردش طاقت فرساست. او به خاطر این مسئله از مسکن استفاده میکرد. بله مطمئنم این کار را میکرد. من هرگز ندیدم که دارو مصرف کند اما در این مورد با او حرف زدم. گزارش کالبد شکافی هرچه که باشد، مرگ او نتیجه ی کاری است که این صنعت با او کرد. تمام. این نتیجه ی کاری است که صنعت با او کرد.

کریس یندک: او گفت که میخواهد ۱۰ کنسرت برگزار کند و بعد تعداد به ۵۰ رسید. آیا به خاطر مسائل مالی مجبور شد چنین کاری کند؟

کریس اپاسل: گوش کن، من مطمئنم که او تصمیم گرفت یک تور بازگشت برگزار کند و مقداری هم پول بدست آورد، که صادقانه استحقاق این پول را داشت. من هم مانند کوری اعتقاد دارم که او توسط افرادی که بسیار بانفوذ بودند به حاشیه رانده شد و با او خوب رفتار نشد. زمانی یک نفر که من و کوری خوب می شناسیمش به ما گفت که شما بدون هنرمند در این صنعت کاری از پیش نمی برید. حتی اگر فکر کنید که هنرمندان بدترین چیزهای دنیا هستند، باز هم به آنها نیاز دارید. خوب به نظر من آنها مهم ترین چیزها در این صنعت هستند.

کوری رونی: این به سالها قبل باز می گردد. تقریبا هشت سال قبل مایکل به من گفت "کوری، من دیگر نمی توانم تور برگزار کنم. من دیگر تصمیم ندارم تور کنسرت انجام دهم." من گفتم "چرا مایک؟" او گفت "چون مرا خواهد کشت." این چیزی بود که او به من گفت. گفتم "چرا چنین فکری می کنی؟" او گفت "خوب، یادت می آید که داشتم برای کنسرت آماده میشدم و داخل استودیوی سونی ناگهان از هوش رفتم؟ به این خاطر است که وقتی برای تور آماده میشوم، آب بدنم را از دست میدهم. چیزی نمی خورم. چیزی نمی نوشم. نمی خوابم. برای آماده کردن تور خیلی از خودم مایه میگذارم. من به عمد این کار را نمی کنم، فقط دیگر به آن چیزها فکر نمی کنم. تو درک میکنی؟ آنقدر سخت کار میکنم که دیگر نمی توانم به خوردن و خوابیدن و این چیزها فکر کنم. بار آخر آنها به من سرم وصل کردند و من با آن اینطرف و آنطرف میرفتم. بنابراین تصمیم گرفتم که، پزشکانم تصمیم گرفتند که شاید من دیگر نباید تور داشته باشم."

او گفت میخواهد آلبوم Invincible را طوری بسازد که دیگر حرفی درش نباشد. او کارش را با تور به پایان رسانده بود و میخواست روی آلبوم کار کند. او میخواست به انتشار آلبوم ها ادامه دهد. گفت "تا وقتی بتوانم روی آلبومها کار میکنم. اما واقعا نمی توانم تور برگزار کنم."

کریس یندک: آیا عادلانه است که بگوییم مردمی که در اطرافش بودند، طمع پول داشتند و این باعث مرگش شد؟

کوری رونی: من اسمش را طمع نمی گذارم. فقط فکر میکنم او حق انتخاب نداشت. فکر میکنم همه ی ما گاهی به خاطر مسائل مالی کاری را می کنیم که مجبوریم. ولی من نمی گویم که مایکل بی پول شده بود.

کریس یندک: اما او بدهی ۴۰۰ میلیون دلاری داشت.

کوری رونی: او قطعا بدهی داشت و آدم هایی بودند که به او می گفتند بسیار خوب مایکل، یک تور دیگر و آن وقت همه ی این بدهی ها صاف میشود. و او هم اهل کار بود و میگفت "باشد بیاید الان کار را شروع کنیم."

دعای قلبی من اینست که میراث او سوای تمامی مزخرفات برای همیشه باقی بماند. اما همیشه یک مشکلی وجود دارد. همان طور که این همه چیز مسخره در مورد الویس پریسلی گفته میشود.

کریس یندک: اینکه چطور مرد؟

کوری رونی: اینکه چطور مرد؟ بورس لی چطور مرد؟ مریلین مونرو چطور مرد؟ مایکل با هیچ یک از این افراد قابل مقایسه نیست. به نظر من الویس پریسلی نزدیک ترین فرد است. من نمی خواهم الویس پریسلی را زیر سوال ببرم. اما او و مایکل دو انسان متفاوت اند. مایکل، تا جایی که من میدانم، الویس و هرآنچه که او بود و بدست آورده بود را سالها قبل پشت سر گذاشت و چیز متفاوتی خلق کرد.

هیچ کس از زمانی که او تور ویکتوری را به انجام رساند چیزی نمی گوید. یادم می آید که بچه بودم و مایکل سرگرم تور ویکتوری بود. و هر شب در تلویزیون گزارش می دادند که مایکل درآمد کنسرت در شهری را به خیریه اهدا کرد. هر دفعه به خیریه ی جدیدی بخشش میکرد. او درآمد تور ویکتوری را به موسسه های خیریه داد. من فکر کردم که این کار شگفت انگیزی بود. با خودم گفتم "وای! این مرد هر شب چند میلیون دلار به یک خیریه ی جدید اهدا می کند." بعد در هر شهری که کنسرت اجرا میکرد، به بیمارستان بچه ها میرفت و به بچه هایی که سوخته بودند، یا بیمار بودند سر میزد. او برای این کار وقت میگذاشت.

کریس یندک: کریس نظرت را بگو.

کریس اپاسل: دو نکته وجود دارد. مقایسه ی مایکل و الویس از جهت اهمیتی که برای فرهنگ موسیقی آمریکا و دنیا داشتند، انجام میشود. الویس پس از مرگش بیشتر از زمان حیاتش درآمد ایجاد کرد. تمامی هنرمندان صعود و افول دارند. بیشتر این افول ها مربوط به نبود خلاقیت، نقص مهارت، زوال جسم و این چیزهاست. مایکل بلند ترین بلندی ها را فتح کرد. و اگر یادتان باشد که بلند ترین بلندی ها چیست، دیگر چنین فتح بلندی در زندگی ما رخ نخواهد داد.

آلبوم هایش فوق العاده بود، اجراهایش فوق العاده بود. خودش فوق العاده بود. او یک بت بود. احتمالا مشهور ترین فرد دنیا بود. افول او از کاهش خلاقیت نبود. فکر میکنم این افول به او تحمیل شده بود. و توسط افرادی که چنین چیزی به او تحمیل کرده بودند، در غاری حبس شده بود. این برای من واقعا ناراحت کننده است.

من او را یک موسیقی شناس میدانم. این مرد همه ی آهنگ ها را می شناخت و تمامی استودیوها را. او همه چیز را می دانست. موسیقیدان ها را، سازهای موسیقی را می شناخت. هیچکس راجع به این چیزها حرف نمی زند و این غیر قابل باور است. و او بر خلاف الویس، کارش را برای ۴۳ سال ادامه داد. ۴۳ سال کریس. خدای من. (الویس در ۴۲ سالگی درگذشت.)

کوری رونی: پیش آمده که در استودیو نشسته و با خود گفته ام که نمی توانم باور کنم دارم با فردی با چنین خصوصیات رفتاری بدی کار میکنم.

و در مقابل با مایکل جکسون کار می کنید که وقتی دیر می کند،... او می بایست ساعت ۱۲ ظهر می آمد و یک ربع به یک پیدایش شد. او از اینکه دیر کرده بود احساس خیلی بدی داشت و عذر خواهی کرد. روز بعد یک بسته ی غول پیکر فرستاد. ما راجع به فیلم صحبت کرده بودیم و من گفته بودم که چقدر عاشق فیلم هستم. و او یک بسته ی بزرگ برایم فرستاد. شاید ۱۰۰ تا دی وی دی داخلش بود به اضافه ی ذرت بو داده، آبنبات، چند تا کتاب و این جور چیزها. و با این حال باز روی کارت نوشته بود "من بسیار متاسفم که به وقتت احترام نگذاشتم."

کریس یندک: برای یک مسئله ی کوچک رفتار بزرگ منشانه ای است. قطعا!

کوری رونی: درست است. من میگفتم "مایک، فردا دوست داری چه ساعتی شروع کنیم؟" او می گفت "کوری، تو رئیسی. تو به من بگو چه ساعتی. اگر میخواهی ساعت ۷ صبح اینجا باشم، ساعت ۷ صبح اینجا خواهم بود." او به من گفت "رئیس توئی. هرچه تو بگویی."

کریس یندک: چیزی که در اینجا به نظرم می آید اینست که رسانه ها همیشه او را آدمی جلوه میدادند که همه چیز باید بر وفق مرادش باشد.

کوری رونی: به هیچ وجه. به هیچ وجه چنین شخصی نبود.

کریس اپاسل: آیا هیچکس به خودش زحمت داد که از درد پاهای مایکل چیزی بگوید؟ آیا کسی توجه کرد که این پسر چگونه می رقصد؟ فکر می کنید چه کسی او را بت خودش می دانست؟ غولی مانند فرد آستر.

کوری رونی: داستان های زیادی وجود دارد. چیزهای بسیاری هست. او عاشق این بود که بنشیند و تعریف کند. او عاشق حرف زدن بود. حرف... حرف... حرف... در مورد هر چیزی. هر بار که به شهری میرفت، میخواست به کتاب فروشی ها سر بزند. آنها برای او فروشگاه ها را به حالت تعطیل در می آوردند. او کتاب می خواند. او در مورد آفریقا و اینکه چه جای زیبایی است به من تعلیم میداد. او میگفت "میدانی، آنها نمی خواهند تو بدانی آفریقا چقدر زیباست زیرا آنها دارند آفریقا را از تمامی داشته هایش ساقط میکنند. آنجا زیبا ترین جایی است که در تمام زندگیم به آن سفر کرده ام." او برای من عکس هایی از آنجا آورد. واقعا شگفت انگیز بود.

یادتان می آید دیوید بلین (شعبده باز) خودش را زنده دفن کرد؟ من به مایکل این قضیه را گفتم و او گفت "شوخی می کنی؟" او حتی نمی دانست دیوید بلین کیست. من چند تا ویدئو از او برایش فرستادم، چون آن زمان هنوز یوتوب راه نیافتاده بود. او بسیار مجذوب کارهای او شده بود. ما آخر شب سوار ماشین شدیم و رفیتم نمایش دیوید بلین را ببینیم. مایکل لباس مبدل داشت و کسی نمی دانست که او آنجاست. ما نشستیم و نمایش را تماشا کردیم و مایکل مجذوبش شده بود.

کریس یندک: آیا هیچ وقت در مورد جراحی پلاستیک حرف زدید؟

کوری رونی: آره. او گفت "فرق بین من و سیلوستر استالونه و بقیه ی هالیوود در چیست؟ خوب که چه؟ این یک مشکل پوستی است. من نمی خواهم سفید باشم. من سعی نمی کنم سفید باشم. ولی نمی توانم جلوی این بیماری را بگیرم. من جراحی نکرده ام که یک مرد سیاه پوست با پوست روشن باشم. از بینی ام متنفر بودم دقیقا مثل سیلوستر استالونه که از بینی خودش متنفر بود. چرا فقط در مورد من این موضوع بحث میشود؟ُ

نمی خواهم هیچکس را با مسیح مقایسه کنم. مایکل، برای من، شخصی مسیح گونه بود و مطمئنم که می توانم صدها هزار نفر را بیابم که این چنین فکر میکنند. این مرد طی ۱۵ سال گذشته، از هم دریده شد، مصلوب شد، به او افترا زدند، مورد بد دهنی قرار گرفت. زمانی همه می گفتند او می خواهد استخوان های مرد فیلی را بخرد و می گفتند این چیز خیلی بدی است. خوب که چه؟ اصلا من خودم میخواهم آنها را بخرم.

کریس اپاسل: من هم میخرم.

کوری رونی: فکر میکنم جالب باشد. اما چون او مایکل جکسون بود، همیشه چیزهای منفی به او می چسباندند. قلب من کاملا شکسته است. الهام من، آن نور الهام بخشی که زمانی از یک کودک می گرفتم در این زمان کاملا برایم تاریک شده است. من در بین هوادارانی که مسیح را دنبال کردند و شاهد مصلوب شدنش بودند، نبودم. اما مطمئنم قلب های آنان مانند قلب من شکسته بود. خوشحالم که در این مقطع زمانی لازم نیست با آدم های ریاکار صنعت موسیقی رابطه ای داشته باشم، ولی ما را چنین افرادی احاطه کرده اند. این یک تراژدی است. من همیشه فکر میکردم چطور میشود اگر اتفاق بدی برای مایکل بیافتد؟ هیچ وقت نمی خواستم اتفاقی بیافتد، فقط فکر میکردم، خدایا، چه خواهد شد. خوب حالا اتفاق افتاده است. و از آن پس هر چه که پیش آمده تقریبا همان چیزی است که من فکر میکردم رخ می دهد.

کریس اپاسل: وقتی این اتفاق افتاد (فوت مایکل) من به کوری ایمیل دادم و با همسرش تلفنی صحبت کردم. اما تا سه روز بعد خبری از کوری نبود. به ایمیل ها و تلفن هایش جواب نمی داد. می دانستم که دارد سوگواری می کند و من هم پریشان احوال بودم.

کوری: چون من سه روز تمام گریه کردم.

کریس اپاسل: او روز دو شنبه (۴ روز پس از فوت مایکل) به من زنگ زد و گفت "ما باید به سر کار بازگردیم چون مایکل هم همین کار را میکرد."

کوری رونی: و حقیقت همین است. او هم به کار بازمیگشت. او ضربه ها را تحمل میکرد، کبودی هایش را تحمل میکرد. او یکی از محکم ترین مردانی بود که من در زندگیم دیده ام و این حقیقت است. او مردی قوی و با استقامت بود. او هیچ ترسی نداشت.

کریس یندک: چیزی که می گویید اینست که رسانه ها به اهمیت این مرد توجهی ندارند.

کوری رونی: نه ندارند.

کریس اپاسل: نه، حتی نزدیکش هم نشده اند.

کوری رونی: آنها حتی پوسته را هم نشکافته اند.

منبع: eMJey / CYInterview.com

...