...

یکشنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ | 17/05/2009

داستان گفته نشده ی نورلند (قسمت دوم)

در مورد مستند «Michael Jackson: The Untold Story of Neverland» به تفصیل در اخبار شرح داده شده است و بخش نخست این مقاله را در اینجا خواندید.

-----------------------------------

متن زیر ترجمه ی مقاله ای است که در سال ۲۰۰۵ در هفته نامه ی Newsweek به چاپ رسید.

لری نیمر دو ویدئو برای تیم مدافع مایکل جکسون تهیه کرد که در دادگاه طی دو روز پخش شد و با توضیحاتی از نیمر در جایگاه شهود همراه گردید. یکی از این ویدئو ها گشتی بود در نورلند تا اعضای هیئت منصفه بتوانند با حال و هوای آنجا آشنا شوند. و ویدئوی دوم، آزمایشی بود که لری نیمر در مورد زنگ هشدار دهنده ی راهروی منتهی به اتاق خواب مایکل در نورلند به عمل آورده بود. در صحنه ای از این ویدئو، نوشته ای از دختر مایکل، پاریس، بر روی یک تخته ی گچی در آشپزخانه به چشم میخورد که روی آن نوشته شده است "دوستت دارم بابا... زود خوب شو" (مایکل آن زمان از کمر درد عصبی و اسپاسم رنج میبرده است.)

دادستان در دادگاه پس از پخش این فیلم تلاش کرده بود تا آن را بی اثر نماید. اما قاضی ملویل توضیح داده بود که از وقتی که با درخواست وکلای مدافع مبنی بر بردن اعضای هیئت منصفه به نورلند مخالفت کرده بود، این ایده را در سر داشته که به جای آن، فیلمش را در دادگاه به نمایش درآورد.

لری نیمر برای ویدئوی ۱۹ دقیقه ای خود از نورلند ۲۷۰۰ جریبی، از مناظر طبیعی و باغ، شهربازی، دریاچه و باغ وحش فیلم گرفته بود. بچه ای در این ویدئو دیده نمی شد، اما به اعضای هیئت منصفه این فرصت داده شده بود که به تماشای تصویر مجسمه هایی از کودکانی که در حال بازی بودند و تقاشی هایی که مایکل را با کودکان به تصویر کشیده بود، بنشینند. لری نیمر به دقت از کتاب خانه ی مایکل نیز فیلم گرفته بود. کتاب هایی مثل انجیل، راهنمای مراقبت از کودک، کتاب های لوکس عکس دار در مورد سینما و انیمیشن و کتاب هایی از میکی موس، میکل آنژ و رایش سوم.

-----------------------------------

متن زیر ترجمه ی مقاله ای است که در سال ۲۰۰۵ در vcreporter.com منتشر شد.

لری نیمر گفته است که مایکل از آنچه همه فکر میکنند، طبیعی تر و نرمال تر است.

لری نیمر حین تهیه ی ویدئو هایش در نورلند دریافت که شاید درکی که مردم و رسانه ها از مایکل جکسون در ذهن دارند، نادرست باشد. او دچار این تردید شد که شاید باور اتهامات جکسون از سوی برخی از مردم، برخاسته از رسانه های جنجال ساز و فرهنگ سنتی و محافظه کار جامعه ی آمریکایی باشد.

"عقیده ی شخصی من اینست که نه، او (مایکل) گناهکار نیست."

تام فریدمن دستیار نیمر، با او هم عقیده است و می گوید:
"وقتی وارد نورلند شدم پس از پنج دقیقه متقاعد شدم که جکسون بیگناه و فردی دست و دلباز است و قلب بزرگی دارد."

نیمر نمی خواست برای تهیه ی ویدئو هایش در نورلند، از هیچ حقه ی فیلمبرداری برای تحت تاثیر قراردادن بینندگان استفاده کند. ویدئویی که آنها ساختند، مکانی زیبا و بطرز غافلگیر کننده ای محتاط را به تصویر کشید. به گفته ی نیمر و فریدمن این حقیقت چیزی بود که در نورلند وجود داشت.

فریدمن می گوید:
"هیچ تصویر بدی از کودکان وجود نداشت. هیچ چیز پورنوگرافیکی روی قفسه کتابها نبود. هیچ چیزی ندیدم که مرا به فکر وادارد که اگر هیئت منصفه آن را ببیند، برای مایکل گران تمام میشود."


نورلند

جکسون در نورلند حضور نداشت و فرزندانش نیز بنا به درخواست وی از دید آنها دور بودند. اما نیمر اجازه ی سرک کشیدن به هر جایی را داشت. او سوار قطار نورلند شد، به شهربازی و باغ وحش رفت، در اتاق نهارخوری خانوادگی غذا خورد و به خانه ی مایکل، جایی که او و فرزندانش زندگی می کردند وارد شد.

"دادستان نورلند را مکانی معرفی کرده بود که در آن تنها اتفاقات بد رخ میداد. اما آنجا مکانی بسیار عادی بود. یک عمارت زیبا."

ویدئوی او این مطلب را تایید میکرد. برخلاف چیزی که ما تصور می کنیم - چشم اندازی خیالی و رنگارنگ مانند مناظر فیلم چارلی و کارخانه ی شکلات تیم برتون - نورلند مکانی خودمانی است. یک جاده ی معمولی با حصار هایی کوتاه، بازدید کنندگان را به داخل علفزارهای مواج، دریاچه و تالابی باصفا و درختانی پرپشت و سبز هدایت می کند. مسیر اصلی تنها کمی پهن تر است و تنها یک نگهبان دارد که از بالای برج خود، مراقب بازدید کنندگان است.

خانه ی جکسون، یک عمارت به سبک خانواده ی سلطنتی انگلیس در رنگ های قهوه ای و قرمزاست. شهربازی، پر ابهت است اما نه ولنگ و واز. باغ وحش در مقایسه با اصطبل ها و طویله هایی که در جای جای نورلند قرار دارند، کمی متفاوت است: زرافه ها و میمون ها به جای اسب های بزرگ و کوچک. و قطار که با سلیقه و بی سر و صدا ساخته شده است، بیشتر به قطارهای واقعی میماند تا قطار شهربازی.

یک سالن سینمای وسیع در نورلند وجود دارد، با سرسرایی پوشیده از پوسترهای فیلم های دیزنی و شیرینی ها و آبنبات های مجانی. اما بازدید کنندگان در ایستگاه قطار نیز اسباب بازی و شیرینی مجانی دریافت می کنند.

اما در ویدئو، هیچ یک از این ها غیر عادی به تصویر در نیامده اند. تنها چیزی که غیر عادی است، اینست که تمامی این وسایل و امکانات در یک محل گرد آوری شده اند و به نظر میرسد برای افرادی ساخته شده اند که حتی آنجا زندگی نمی کنند.

تنها چیزی که به نظر نیمر کمی عجیب آمد این بود که صدای موسیقی که از بلندگو پخش میشد، یک لحظه هم قطع نمیشد.

"موسیقی ساده و شادی بود. در ابتدا کمی مفرح بود، اما بعد به گونه ای ملال آور شد. دوست دارم بدانم فرزندانش در این مکان چه کار می کنند."

اما از طرف دیگر، نیمر و تیم همراهش، از زیبایی و آرامش نورلند و اینکه زیاد هم مکان عجیبی نبود، تحت تاثیر قرار گرفتند. به خصوص فریدمن که پیشتر تصور میکرد "آنجا مردی زندگی میکند که در دنیای کوچک و خیالی خود غوطه ور شده، در حالیکه دنیا را غم و فقر فرا گرفته است. میشود با این پول کارهای بهتری کرد."

فریدمن اما وقتی وارد نورلند شد، برایش محرز شد که این ملک به منظور استفاده ی مردم عادی ساخته شده است نه برای ارضای حس کودکی و یا خیال بافی های جکسون و نه برای اغفال کودکان و تجاوز به آنها.

شهربازی آشکارا برای خدمت رسانی به عده ی زیادی از کودکان ساخته شده بود که به گفته ی فریدمن بسیاری از آنها در اتوبوس های شیکی که مایکل برایشان تدارک دیده بود وارد این ملک میشدند. اتوبوس هایی که به نظر نمیرسید مورد استفاده ی شخصی قرار بگیرند.

فریدمن با خود فکر میکند "این مرد (مایکل) هر شب سوار چرخ و فلک نمیشود."

ویدئوی نیمر، محیط بازی کوچک و ساده ای را پشت خانه ی مایکل نشان میدهد که از چوب درست شده است. اینجا جایی است که مایکل و فرزندانش وقت می گذراندند. فریدمن می گوید "این وسایل در تمام پارک های عمومی وجود دارند."

"عقیده ی من اینست که او بیشتر در این مکان با فرزندانش وقت میگذارند تا آن شهربازی."

نیمر و فریدمن می گویند این پارک به همان دلیلی ساخته شده است که مایکل گفته بود. یک فضای خیال انگیز ۷۰۰ جریبی برای کودکان بیمار و محروم که مجالی برای تجربه ی چنین چیزهایی ندارند.

فریدمن که این چیزها را به چشم خود دیده بود، گفت که بسیار دردناک است که جکسون برای چیزی که فوق العاده خوب است، زخم زبان می شنود و تحقیر میشود.

"اگرچه این ملک خصوصی اوست، اما آن را به استفاده ی عموم گذاشته است. چه کسی چنین کاری می کند؟ تام کروز؟ آیا بیل گیتس این کار را می کند؟ آیا استیون اسپیلبرگ این کار را میکند؟ آیا باربارا استرایسند این کار را می کند؟ چه کسی این همه زمین و ملک را در دسترس عموم، در دسترس بچه ها قرار میدهد؟"

فریدمن ادامه می دهد:
"اوبسیار، بسیار منحصر بفرد است. او حریم و خلوتگاه خود را قربانی کرده است تا این کار را به انجام برساند."


خانه

نیمر می گوید رفتن به درون عمارت مایکل، موضوع را برای تیم فیلمبرداری روشن تر کرد. ویدئو، بطرز غافلگیر کننده ای، خانه را رشد یافته و نه بچگانه نشان میدهد، با تزئیناتی از طلا و مبلمان سنگین به سبک خاندان سلطنتی فرانسه. نقاشی های بر روی دیوار مایکل را در بین بچه ها نشان میدهد و تیم نیمر با او هم عقیده است. در این نقاشی ها نشانی از علاقه به تجاوز به کودکان نیست.

و گرچه دادستان تلاش کرد تا مانکن های موجود در آن خانه را بد جلوه دهد، نیمر می گوید که آن عروسک ها - که یکی شان پیشخدمتی است در اندازه ی واقعی با بشقابی غذا در دست و دیگری کودکی مشغول بازی بر روی صندلی - مفرح و سرگرم کننده به نظر می رسیدند.

فریدمن با این گفته موافق است و اضافه می کند که مانکن ها تهدید آمیز نبوده اند. "اگر پولش را دارد و از آنها خوشش می آید، چرا که نه؟ فکر نمیکنم این شیطانی و غیر عادی باشد یا معنی اش این باشد که صاحب آنها یک شکارچی جنسی است." وی علاقه ی مایکل به این مانکن ها را با علاقه ی سایر مردم به جمع کردن سکه یا عکس یا سگ مقایسه می کند."

فریدمن همچنین اشاره می کند که خانه با اینکه بزرگ بود اما در آن افراط نشده بود. اتاق ها اندازه ی عادی داشتند، بدون تشریفات و کاملا راحت.

"در جایی که مایکل در زمانهای معینی در آنجا حاضر میشد و از پله های بالکنی فراخ پایین می آمد، نه اتاق های مجللی وجود داشت و نه سالن رقص آینه کاری شده ای. بیشتر به خانه ای در مزرعه می ماند تا یک قصر."

و هر دوی آنها تصدیق می کنند که در جای جای خانه نشانه های یک زندگی واقعی احساس میشد. از لباس های بچه های جکسون که در راهروی خانه بر روی گیره ها آویزان بود گرفته تا صدای خنده های ریزشان که از بالای پله ها به گوش فریدمن و لری که مشغول صرف ناهار بودند، میرسید.

عکس بچه ها همه جای خانه دیده میشد. اما بعضی از آنها رو به سمت دیوار برگردانده شده بودند تا تصویرشان توسط دوربین گرفته نشود. و این درخواست مایکل بود تا از خلوت خانواده اش محافظت کند.

بیرون از خانه در محوطه ی چمنی، سه چرخه هایی دیده میشد که بارها و بارها استفاده شده بودند.

فریدمن می گوید: "اسکوتر ها و دوچرخه های کوچک داغان شده بودند و این کاملا عادی است. این نشان میداد که بچه های عادی ای در آنجا زندگی می کردند. او می توانست برای هر یک از بچه هایش یک سه چرخه ی ساخته شده از طلا و مجهز به موتور جت بخرد. اما فقط سه چرخه های معمولی برایشان گرفته بود. این نشان میدهد که این مرد یک چهره ی بسیار انسانی دارد."

نیمر با گفته ی فریدمن موافق است. او اطمینان حاصل کرد که تصویر این سه چرخه ها، لباس های بچه ها و حتی نوشته ای که دختر مایکل، پاریس روی تخته سیاه برایش نوشته بود "خیلی بیشتر از اینها دوستت دارم... زود خوب شو" توسط دوربینش گرفته شده است.

"میخواستم این حقیقت را به هیئت منصفه برسانم که او یک پدر است و آن بچه ها موجوداتی واقعی هستند و رابطه ای حقیقی با یکدیگر دارند."

نیمر میگوید که با دیدن ویدئو هایی که طی مصاحبه ی مارتین بشیر با مایکل توسط فیلمبردار خصوصی مایکل ضبط شده بود، به این نکته پی برده بود که مایکل چقدر به بچه هایش نزدیک است و چقدر عاشق اینست که از آنها سخن بگوید. چیزی که هیچ وقت به رسانه ها راه پیدا نمی کند.

"بشیر بسیاری از چیزهای مثبت و خوب را در مورد مایکل نشان نداده بود."


رای دادگاه

نیمر می گوید: "تعجب کردم که چطور رسانه ها با داشتن اطلاعاتی بسیار اندک، چنین داستان هایی میسازند. وقتی چیزی برای گزارش ندارند، وقت خود را صرف داستان پردازی می کنند و این به قیمت زندگی یک انسان تمام میشد."

نیمر می گوید رسانه ها افسانه ی عجیب و غریب بودن مایکل و احتمال بچه باز بودن او را به راه انداختند. نیمر که مصاحبه های بسیاری از جکسون همچون مصاحبه ی او با مارتین بشیر را دیده و تکه هایی از آنها را بریده و استفاده کرده بود، اعتقاد دارد که جکسون یک ذات کودک مانند و بی آلایش را برای خلق موسیقی، رقص و فعالیت های انسان گرایانه اش در خود پرورش داده است.

"مردم کشور ما تمایل دارند خیلی سنتی و بدبین باشند و فکر میکنند چون مایکل جکسون فردی کودک مانند است، پس یک احمق است. من فکر میکنم مانند کودکان بودن، نیرو بخش و تازه کننده است. من از اینکه مردم اتوماتیک وار او را به خاطر خصلت کودک مانندش کنار میزنند، آشفته شده ام."

نیمر و تیمش عقیده داشتند که اتهامات مایکل با عقل جور در نمی آید. برای مثال مادر شاکی ادعا کرده بود که علی رغم میلش در نورلند زندانی شده بود، بدون آنکه بداند چه هنگامی از شبانه روز است. اما ویدئوی نیمر خانه ی مهمان مجللی را نشان میدهد که این زن در آن اقامت داشته و به راحتی می توانسته هر زمان که بخواهد آنجا را ترک نماید. ساعت ها در جای جای آن ملک نصب شده بودند و کارمندان، خدمتکاران و نگهبانان، برای ترتیب دادن یک عملیات آدم ربایی یا توطئه، زیاده از حد خاکی و معمولی به نظر می رسیدند.

"من هیچ دوربین مخفی روی دیوارها یا در میان درختان ندیدم. هیچ سگ شکاری یا حصار الکتریکی ندیدم. هیچ گودال یا سر نیزه ای ندیدم." فریدمن می گوید "آن زن خیلی راحت می توانست در طول جاده قدم بزند و از حصارها بالا برود و از نورلند خارج شود."

یکی از اتهامات که توسط برادر شاکی به میان آورده شد این بود که وی مایکل را در حال لمس کردن ناشایست برادرش در اتاق خواب دیده بود. اما تیم مدافع جکسون اظهار می داشت که چنانچه برادر شاکی به آن محل نزدیک میشد، سیستم هشدار دهنده ای که در اطراف اتاق خواب مایکل نصب شده است، باید به صدا در می آمد. و در نتیجه این امر برای برادر شاکی غیر ممکن بوده است. این حقیقت در ویدئوی نیمر تصویر شد و داستان خانواده ی شاکی را از اعتبار انداخت.

دادستانی ادعا میکرد که خانه ی جکسون پر از مجله های پورنوگرافیک بوده است. اما وقتی نیمر کتابخانه ی مایکل را دید، با ۲۰۰ هزار کتابی روبرو شد که موضوعاتی از تاریخ هنر گرفته تا کتاب های قدیمی هالیوود، تربیت کودک و مذهب را در برمیگرفت. و این تنها بخشی از کلکسیون ۷۰۰ هزار کتابی مایکل بود.

یکی دیگر از دستیاران نیمر گفت که پس از دیدن ویدئویی از مادر شاکی که می گفت "بسیار به مایکل اعتماد دارد" - در حالیکه تصور میکرد دوربین خاموش است - دیگر نمی تواند داستان زندانی شدن آنها در نورلند را باور کند.


مرد

نیمر، فریدمن و سایر اعضای تیم فیلمبرداری اطمینان داشتند که برای هدف درستی کار میکنند و در میانه ی کار حتی چیزهای بیشتری در مورد مایکل یاد گرفتند.

نیمر که در واقع یک بار با جکسون ملاقات کرده بود، یعنی همان روزی که نیمر در دادگاه شهادت میداد و بعد مایکل از او بابت فیلم اش قدردانی کرده بود، مایکل را خجالتی، متواضع و مهربان توصیف میکند و می گوید که او بلند تر از آنچه بود که او تصور میکرد. "فکر میکردم مرد قد کوتاهی است."

با تماشای فیلم ها و ویدئو ها، نیمر و تیمش به جنبه های مختلف زندگی این ستاره پا گذاشتند. سو رفتار پدرش که در کودکی با آن مواجه شد. دست و دلبازی های دوران کودکی اش که پولی را که از اجراهایش در می آورد برای خرید تنقلات برای بچه های همسایه خرج میکرد و شاید تمرینی عملی بود برای دست و دلبازی های بزرگتر دوران بزرگ سالی اش. و تاکید مداوم و مدام جکسون برای تصحیح گفتار مارتین بشیر، آنجا که می گوید خوابیدن با بچه ها را دوست دارد.

"وقتی میگویید خوابیدن، انگار منظورتان رابطه ی جنسی است. اما منظور من از خوابیدن این است که تخت خود را با فرد دیگری تقسیم میکنم، زیرا او دوست ندارد وقتی می خوابد، تنها باشد."

و همانند اعضای هیئت منصفه، تیم فیلمبرداری نیز به یک رای واحد رسید: "مایکل گناهکار نیست."

گذشته از این، آنها سرزمینی را که مایکل از آن آمده است، شناختند.

"فکر نمی کنم خوابیدن با بچه ها در یک تخت، الزاما کار نادرستی باشد." این را نیمر می گوید که در اردوگاه، چادرش را با پسرش و دوستان او قسمت کرده بود. "مانند یک شب نشینی بود. و واضح است که هیچ چیز جنسی ای در کار نبود."

فریدمن موافق است.

"من مشکلی نمی بینم که او بخواهد تختش را با بچه ها قسمت کند." فریدمن که در کودکی عاشق خوابیدن در کنار پدر بزرگش بوده است ادامه میدهد "این تجربه ی دلپذیری است. فکر میکنم بسیار صمیمانه است."

حرف آخر اینکه نیمر بابت دردسر هایی که برای مایکل درست شد، فقط به این خاطر که میخواست به کودکان کمک کند و از مصاحبت آرامش بخش آنان لذت میرد، غمگین است.

"در اختیار گرفتن زندگی یک فوق ستاره و بعد در انحصار در آوردن رسانه ها، با استفاده از چنین داستانی، یک حیله ی غیر قابل باور است. و من باور دارم که هست. و فکر میکنم هیئت منصفه نیز همین باور را دارد."

منبع: eMJey.com / Larry Nimmer

...