× به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

سؤال داستان هایی از مایکل جکسون

02 فوریه 2012 15:46 - 02 فوریه 2012 15:47 #20779 توسط Elnaz
ببینین اولا که فحش دادن که کار خلاف و گناهی نیست بعدش هم مایکل تو زندگی خصوصیش با لیزا حالا به کسی فحش داده خوب بده. چرا لیزا باید چیزهای خصوصی رو مطرح کنه. گذشته از این همکارای مایکل همیشه گفتن مایکل فحش نمیداده. پس اگرم فحش میداده توی یک محفل خصوصی بوده... حالا کی گفته اصلا لیزا حرفهاش راسته؟ مخصوصا این مصاحبه‌های قدیمی... لیزا خیلی جاها در جهت تخریب مایکل حرف زده قصدش هم اینطور که بعدا خودش گفت، انتقام گرفتن از مایکل بوده چون فکر میکرده مایکل دوستش نداشته و ترکش کرده بوده.

"Be Like Michael Jackson, "Be Mike-like
bemikelike.wordpress.com
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mahsa

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

02 فوریه 2012 17:14 #20782 توسط Jasmine Jackson-mjforever
لیزا مخصوصا این اواخر خیلی عقده ای شده بود. در هر صورت تقصیر خودش بود که از هم جدا شدن.

mj for ever....

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

02 فوریه 2012 19:51 - 02 فوریه 2012 19:54 #20800 توسط MARIA JACKSON
آیسان جان! بد دهنی کدومه...بابا دلش گرفته بود مثلا میومد پیش کسی که دوست داره یا زنش درد و دل و گلایه کنه...حالا این کجاش بده؟ آدم از عصبانیت گاهی باید خودشو تخلیه کنه...تازه با اون همه بلایی که سرش آوردن.بدون شک مایکل یکی از بهترین انسان های دنیاست که با اون همه ویژگی فوق العاده فرشته هم محسوب میشه. راستی یه سوال اگه دوستت یا اصلا من...که حالا جز یک گروهیم و با همم اونقدر صمیمی نیستیم میام به پشتوانه ی دوستی دور ولی مایکلیمون پیشت درد و دل می کنم. مثلا میگم : این دوستای خاک بر سرم این قدر پاپوش درست کردن روانیم کردن. اون موقع تو میای جار میزنی که شهاب بد دهنه؟؟؟ بابا این زنیکه مشکل خود در گیری داره! آخ که اگه مایکل با تاتیانا ازدواج می کرد چی میشد...مایکل بد سلیقه!
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mahsa

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

02 فوریه 2012 20:23 #20812 توسط aisan
خوب لیزا خودش کفت که مایمل بد دهنه
اصلا هم ازش خوشم نمیاد راست میگی شهاب جون خود درگیری داره.
حالااین یکی از حرفای مسخرش راجع به مایکل بود
نه چه اشکالی داره اصلا دلش پر بود و خواسته فحش بده کی می خواد چی بگه ولی صحبت های لیزا این بود که مایکل بد دهنه و بد دهن بودن با این که آدم گه گداری فحش بده فرق داره و اصلا هم خوب نیست و لیزا سعی کرده که مایکلو بد جلوه بده من که این جوری گرفتم و گفتم که داره میره رو اعصابم
قبلا هم شنیده بودم که مایکل خیلی خوش اخلاقه و بد دهنم نیس
من فقط حرفاشو دوست ندارم و فکر میکنم از روی کینه این حرفارو زده منم وقتی داشتم مینوشتم این یه موردو اول از همه یادم اومد وگر مه منطورم همه ی حرفاش بود

when you have faith in yourself you dont need others to believe in you
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

02 فوریه 2012 20:32 #20815 توسط Michaellover
آيسان جان هيچ آدمي حتي خود پيامبرها آري از گناه نيستند (در ضمن فحش كه گناه نيست) :D

ولي ليزا نبايد كل زندگيش خصوصيشون رو بريزه تو دايره آبروي بدبخت رو برد X-(

برو خدا رو شكر كن درست بزن نداشته :(fight)

"...Before You start Pointing Fingers Make Sure Your Hands Are Clean"

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

04 فوریه 2012 19:47 - 04 فوریه 2012 19:53 #20958 توسط MARIA JACKSON
کلا این زن رو بی خیال شین!بزرگترین اشتباه مایکل ازدواج با این زنه بود...چرا هیچکس چنین حرفایی درمورد مایکل جون نمی زنه و این فقط این چرندیات و میگه؟؟؟! دلم می خواد فقط یک بار اگه جرئت داره این حرفا رو جلوی امثال من بزنه تا فقط یک جمله تقدیمش شه اونم با عشق فراوان : بیشین بینیم بابا!برو باد بیاد... B-)
آقا من دیگه دچار کابوس شدم...هروقت عکسشو می بینم یا چیزی ازش می شنوم یک خوفی نسبت به زنا بهم دست میده...بیچاره مایکل چطور زنده موند تو دوران زندگیش با این!

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

06 فوریه 2012 16:26 #21036 توسط Farnaz
ماسك

مايكل اغلب اوقات كه بيرون از خانه است، به صورتش ماسك ميزند و يا از چتر استفاده ميكند. دليل اين امر آنست كه پوست مايكل به دليل ابتلا به ويتيليگو به شدت نسبت به نور خورشيد حساس و آسيب پذير شده است. و در معرض نور آفتاب قرار گرفتن، ميتواند علاوه بر شدت بخشيدن به اين بيماري يعني بيشتر و بزرگتر كردن لكه هاي روي پوست، به سرطان پوست منجر شود. ميتوان گفت كه در واقع مايكل به نور خورشيد حساسيت دارد. به همين خاطر لباسهاي آستين بلند، كلاه، ماسك، دستكش و چتر براي او مناسب است..

مايكل گفته است كه اين بيماري را از پدر بزرگش (پدر جو جكسون) به ارث برده است. علاوه بر مايكل، لاتويا خواهر بزرگترش نيز به اين بيماري مبتلاست.

ويتيليگو رنگدانه هاي پوست را از بين مي برد و لكه هاي سفيد بر روي پوست باقي ميگذارد. مايكل براي پوشاندن اين لكه هاي سفيد از كرم ها و مواد آرايشي استفاده ميكند.

ويتيليگو تا سال 2000 تقريبا 80% بدن او را مبتلا كرده بود. عكسهايي در دست است كه وجود دانه هاي كوچك قهوه اي رنگي را بر روي پوستش نشان ميدهد. در اين زمان مايكل هنوز زنگدانه هاي آن نواحي را از دست نداده بود. در ويدئوي
They Don’t care About Us
به مدت 5 ثانيه اين لكه هاي قهوه اي قابل ديدن هستند.

مايكل گفته است كه در زمان آلبوم تريلر، متوجه شد كه رنگ قسمتي از پوستش روشن تر ميشود و اين بر روحيه اش تاثير گذاشته بود.



دكتر جيم اتكينسون در مقاله اي با عنوان "بيماري پوستي به نام ويتيليگو" در سال 1996 ميگويد كه اين بيماري پس از ابتلاي مايكل جكسون به آن، به آگاهي عموم رسيد و در رسانه ها مورد تمسخر قرار گفت.

او ميگويد: "براي سالها دليل شيري رنگ شدن پوست مايكل، استفاده او از مواد آرايشي براي كم رنگ تر كردن پوست ذكر ميشد و مي گفتند كه او از اينكه يك سياه پوست است خوشحال نيست. تا اينكه در سال 1993 مايكل فاش كرد كه به بيماري پوستي ويتيليگو مبتلاست. مردم به سرعت نام ويتيليگو را "بيماري مايكل جكسون" گذاشتند و در برنامه هاي شبانه ي تلويزيوني، مايه ي تمسخر و مضحكه قرارش دادند."

ويتيليگو از جنبه ي رواني بر فرد مبتلا اثر ميگذارد و همدردي و درك ديگران را ميطلبد. پس سخت نيست كه بفهميم روبرو شدن با اين مسئله براي مايكل جكسون و مورد تمسخر گرفتن در رسانه ها به خاطر بيماري اش به جاي آنكه درك شود و مورد همدردي قرار بگيرد، تا چه حد مشكل بوده است.
ميتوان درك كرد كه تاثير رواني اين مسئله تا چه حد بر روي مايكل زياد بوده است كه او براي پوشاندن اين لكه ها، از ماسك و بعضا آرايش استفاده ميكرده است.

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مایکلا, شايان, Nasim, mohammad, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

22 فوریه 2012 11:54 - 02 مارس 2012 10:09 #21289 توسط Farnaz
مربوط به تاپیک فروم قبلی وترجمه های الناز :

لیزا مری و سرنوشت


لیزا مری پس از فارق التحصیل شدن از کالج تصمیم گرفت با مادرش زندگی کند چون سخت به محبت نیاز داشت ولی از طرفی تحمل ناپدری و بدتر از آن برادری ناتنی برای او غیر قابل تحمل بود.او دراین دوران دچار افسردگی شدید شد و به مصرف قرصهای اعصاب روی اورد.مادرش پریسیلا که بیمناک بود دخترش نیز به سرنوشت الویس دچار شود خیلی زود و در 20 سالگی لیزارا مجبور به ازدواج کرد و به این ترتیب لیزا با اجبار مادرش در 3اکتبر1988 با یک موسیقیدان جوان به نام به نام دنی کئوک ازدواج کرد.با وجود اینکه دنی عشق سرشار خود را نثار لیزا میکرد اما گویی زندگی با دنی برای لیزا مفهومی نداشت!در 9 می 1989 خداوند دختری زیبا به آنها عنایت فرمود.نام او را دنیل ریلی نهادند.با اینکه تولد دنیل موجی از شور و شادی برای آنها به همراه آورد اما باز هم نتوانست کانون خانوادگیشان را گرما بخشد. فرزند دوم آنها در 21 اکتبر 1992 بدنیا آمد.پسری به نام بنجامین استورم...در سال 1994 لیزا با ستاره مشهور موسیقی پاپ _مایکل جکسون_ آشنا شد. برخورد مودب و مهربان مایکل لیزا را شیفته و مجذوب خود کرد.به این ترتیب لیزا در9 می 1994 از شوهرش جدا شد و 20 روز بعد در 26 می همان سال با مایکل جکسون پیوند زنا شویی بست .آنها عاشقانه به هم علاقمند بودند . لیزا تصمیم گرفته بود برای یکبار هم شده در زندگی خودش برای خودش تصمیم بگیرد.با فراق بال و بدون محدودیتها و دخالتهای مادر....چنانکه در عکسها هم میتوان مشاهده کرد تنها دورانی که آن لبخند غمگین و حزن آمیز از چهره لیزا رنگ باخت دوران زندگی او با مایکل جکسون بود .مایکل همسری فداکار و پدری مهربان برای بچه های لیزا بود. با این حال طولی نکشید که مایکل به لیزا گفت که تمایل به پدر شدن دارد.و لیزا که تجربه تلخ خود را به یاد میآورد که چگونه ازدواج مجدد مادرش و تولد برادر ناتنی اش برای او بسیار تلخ و مرگ بار بود پس از این امر امتناع ورزید.به این ترتیب آندو علی رقم علاقه وافری که به هم داشتند در 18 ژانویه 1998 پس از چهار سال زندگی مشترک از هم جدا شدند.سومین تجربه لیزا برای ازدواج با هنرپیشه معروف هالیوود نیکلاس کیج بود.لیزا از همان ابتدا با نیک مطرح کرد که هیچگاه به خاطر آرامش و آسایش فرزندانش مجددا بچه دار نخواهد شد . اما عجیب اینجاست که زندگی آنها به چند ماه بیشتر نرسید و دلیل جداییشان هم همان بود که لیزا در آغاز با شوهرش مطرح کرده بود!

لیزا در زندگی هنری اما بسیار موفق بوده است .او که راه پدر را ادامه داده امروز خواننده موفقی است که طرفداران بیشمار دارد.اگر چه او در هنر به اندازه پدرش الویس موفق نشد ولی نشان داد که در نوع خود در این ضمینه حرفهای زیادی برای گفتن دارد.امروزه لیزا زنی مهربان آهنگسازی درخور خواننده ای نامی و مادری فداکار برای فرزندانش است.

جالب بود... اگه اينطوره پس يعني مايكل تو مصاحبه با تي وي گايد داره رد گم كني ميكنه كه ميگه ليزا دلش ميخواسته صاحب بچه بشه؟؟؟

البته يه چيزي هم هست.... دبي رو بعد از ازدواجش با مايكل و به دنيا آوردن پرينس تو مصاحبه اي با چاك هنري ميگه كه:

”من به مايكل زنگ زدم و بهش گفتم اگه هنوزم ميخواد پدر بشه، من اينجا هستم و آمادگيشو دارم. اون يه هفته بعد به من زنگ زد و به من پيشنهاد ازدواج داد. من گفتم تو مطمئني كه ميخواي من باهات ازدواج كنم؟ اون هم گفت آره.“


به چيزهايي هم كه رزانا جان زحمت كشيده نوشته، اين رو اضافه كنم كه ليزا موقع مرگ الويس، 9 سالش بوده و با مادرش هم اختلافات شديدي داشته. همون زمانها به مواد مخدر رو مياره. مادرش اون رو به شبانه روزي ميفرسته و خودش يه زندگي ديگه رو شروع ميكنه...

ليزا ماري تو مصاحبه هايي كه بعد از جدا شدنش از مايكل انجام داده بود، چيزهايي خيلي خصوصي در مورد رابطه ي جنسيش با مايكل گفته بود كه به خاطر احترام به حريم شخصي مايكل من اونها رو اينجا نمي نويسم. فقط در همين حد ميگم كه ليزا گفته بود از نظر جنسي، جذب مايكل شده بود و روابطشون رو عالي توصيف ميكنه و ميگه كه از بين مردهايي كه باهاشون رابطه داشته، بهترين رابطه ي جنسي رو با مايكل داشته... بعد ادامه ميده كه موقعي كه عاشق مايكل ميشه، انگار هيپنوتيزم شده بود و بعد از مدتي از خواب بيدار ميشه و همه چيز پيوسته در حال تغيير بوده.

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, Nasim, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

26 فوریه 2012 09:19 - 26 فوریه 2012 09:19 #21575 توسط Farnaz
مصاحبه با دبورا (دبي) رو ـ 21 مي 1997

چاك هنري: ايده ي صاحب بچه شدن، توسط دبي داده شد. اين موضوعي بود كه دبي پيش از ازدواج مايكل با ليزا، راجع به آن با مايكل صحبت كرده بود.

دبي: اون ليزا رو خيلي خيلي دوست داشت. هنوز هم دوستش داره، هنوز هم بهش اهميت ميده. ولي خوب مشكلاتشون حل نشد و اين مايكل رو ويران كرد.

چاك هنري: بعد از جدا شدن آن دو، دبي كه مايكل را موقعي كه در مطب يك پزشك كار ميكرد، ملاقات كرده بود، بار ديگر موضوع بچه را به ميان كشيد.

دبي: گفتم ”مايكل، ميدوني، پيشنهاد... پيشنهاد من هنوز سر جاشه.“

چاك هنري: پس اگه ميخواي پدر بشي...

دبي: و گفتم، گفتم...

چاك هنري: من در دسترسم؟

دبي: گفتم ”اگه هنوزم ميخواي بابا بشي، من ميخوام اين كار رو برات انجام بدم.“

چاك هنري: يك هفته بعد از اين ماجرا، دبي تلفني از مايكل دريافت كرد.

دبي: اون ازم خواست كه باهاش ازدواج كنم. من گفتم ”تو واقعا اين رو ميخواي؟“ اون گفت ”آره“ و من گفتم ”اين موضوع روي دوستيمون تاثيري نميذاره و ما باز هم با هم دوست ميمونيم، باشه؟“ و اون گفت ”قول ميدم.“ من گفتم ”اگه اين رابطه مانع دوستيمون بشه، دوباره به رابطه ي دوستانه مون برميگرديم و چيزهاي ديگه رو فراموش ميكنيم.“ و اون هم گفت ”همچين اتفاقي نمي افته. من قول ميدم.“

چاك هنري: و حالا صاحب بچه شدين.

دبي: اين بهترين تجربه ي دنيا بود.

چاك هنري: و تو اين مدت (تولد بچه) مايكل هيچوقت دبي را تنها نگذاشت.

دبي: تمام مدت از من جدا نشد. (موقع تولد بچه) بهش ميگفتم ”نه، نه، تو بايد بري ببينيش.“ و اون هم ميگفت ”نه من قصد ندارم تنهات بذارم.“ و من ميگفتم ”نه، تو بايد بري، بايد بري.“
چاك هنري: دوست داري بچه هاي بيشتري داشته باشي؟
دبي: بله
چاك هنري: آيا مايكل هم دوست داره كه بچه هاي بيشتري داشته باشه؟
دبي: آره
چاك هنري: پس شما صاحب بچه هاي بيشتري ميشين.
دبي: اوه، اميدواريم، آره.
چاك هنري: به زودي، دير تر؟
دبي: خوب، اين به برنامه ريزي هامون بستگي داره. (ميخندد)

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, Nasim

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

01 مارس 2012 18:30 #21825 توسط Farnaz
مصاحبه با دبورا (دبي) رو ـ نورلند ـ 25 نوامبر 1997

چاك هنري: شايعاتي هست در مورد رابطه ي پنهاني مايكل و همسر سابقش ليزا ماري پريسلي، مثلا ميگن اونها رو آخر هفته تو آفريقاي جنوبي با هم ديدن.

دبي: من همون هفته شنيدم كه مايكل در ژوهانسبورگ دوباره با ليزا ازدواج كرده. من اون شب منتظر موندم تا به من تلفن كنه و بعد بهش گفتم ”اوه، تبريك ميگم.“ و اون گفت ”واسه چي؟“ من گفتم ”تو و ليزا ازدواج كردين، اين فوق العاده ست. يه لحظه صبر كن. يعني تو الان دو تا زن داري؟“

چاك هنري: چطوري اين مسئله ي ليزا اينطوري از كنترل خارج شد؟

دبي: من مطمئن نيستم كه آيا قصد اونها از گفتن اينكه مايكل رابطه ي مخفي با ليزا داره اين باشه كه ادعا كنن مايكل قادر نيست يه رابطه ي دوستانه رو حفظ كنه. خيلي ها فكر ميكنن كه نميشه يه رابطه ي دوستانه رو با همسر سابق يا يه دوست از جنس مخالف حفظ كرد چون يه دفعه مي بينين كه با هم تو يه رختخواب خوابيدين.

چاك هنري: تو هيچوقت نگران نميشي كه اون بهت وفادار نباشه؟

دبي: نه

چاك هنري: بهت حقه بزنه يا همچين چيزي؟

دبي: نه، نه، ما روابط فوق العاده خوبي داريم. اونها (مايكل و ليزا) با هم ارتباط دارن و اين كاملا با توافق من بوده. و چيزي كه مردم نمي فهمن اينه كه رابطه اي كه اون با ليزا داره، جداي از رابطه ايه كه با من داره. اونها با هم دوست هستن، دوستهاي خيلي خوبي هستن و من هرگز، هرگز به اون نمي گم تو نمي توني دوستهات رو ببيني. اون هيچوقت به من نميگه من نميتونم دوستهام رو ببينم. من خوشحالم كه اونها اين رابطه رو با هم دارن، خوشحالم كه اونها رو با هم ميبينم، اونها نقاط مشترك زيادي با هم دارن.

ببينيد مايكل هيچ وقت كاري نميكنه كه باعث تحقير من بشه. هيچ كاري. اگه زماني برسه كه ديگه نخوايم با هم زندگي كنيم، راجع بهش تصميم مي گيريم.... همون طور كه شش ماه قبل گفتم، دوستيم با مايكل مهمترين چيز براي منه و اگه اين ازدواج به يه رابطه ي دوستانه تبديل بشه، اونوقت از هم جدا ميشيم اما ميخوام همچنان باهم دوست بمونيم. اين برام مهمتر از هر چيز ديگه ايه، مخصوصا كه بچه دار شديم

URL=https://img4up.com/]

اين تصویر برای مهمان پنهان می‌باشد.
برای ديدن آن ثبت نام و يا وارد سايت شويد.

[/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, Nasim

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا

Please publish modules in offcanvas position.