سؤال حامی حیوانات

اوایل زمستان بود، در امتداد تپه های سانتا ینز. اولین باری بود که ما می توانستیم اسبهایی را که از سوءاستفاده و بدرفتاری دامداران نجات یافته بودند لمس کنیم.
ما برای این پروژه تلاش می کردیم و بخشش و سخاوت بی نام و نشان مایکل تمام آن خواسته ها را ممکن کرد. مایکل صورت یک مادیان را لمس کرد و در این زمان شروع به گریستن کرد. سپس به آرامی و آهسته با مادیان شروع به صحبت کرد:
" تو حالا در امان هستی...در امان هستی"

سلام به همگی . امروز بعد از یه عالمه غیبت اومدم اینجا و کلی ذوق زده شدم. چقدر شکل و قیافه خونمون عوض شده. خیلی خوشحال شدم . این مدت که نبودم دلم خیییییلی برای اینجا تنگ شده بود. امیدوارم بعد از این بتونم زوود زود به اینجا بیام و انرژی بگیرم. خیلی ناراحت بودم که به خاطر مشغله ام نمی تونستم اینجا بیام. کلا مرده شور زندگی رو ببرن که آدمو از خیلی از علاقه هاش دور می کنه ولی مایکل همیشه توی قلبموون هست. امیدوارم بتونم به ماموریتم برسم و همیشه اینجا باشم. خدایا تو هم کمک کن.